شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۲
دنیی دون بی وفا هیچست زرتشت : خرده اوستا
پنج گاه 1. هاونگاه
1 خشنودی اهوره مزدا را : « اَشم وهو . . . » من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم . هاونگاه اَشون ، رد اَشونی را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین ! ساونگهی و ویسیه ی اششون ، ردان اَشونی را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین ! نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۲
یا بیا افتادگان را دست گیر، افتاده باش خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۳
در تیرگی حال من روشن به کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۳۰۷
از باد سر زلفت یک روز پریشان شد عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۱۶۴
عاشق را آنچه بباید در عشق بیابد و آنچه نباید لازمۀ او بود و زهی درد بیدرمان و زهی رنج بی پایان ای عزیز عاشق را رستن از درد عشق جز بعدم نبود و در عدم بر او بسته و جان او بزخم وجود خسته چون وجود عاشق گناه کبیرۀ او بود در عشق او را تارک آن بودن بهتر و دست از آن داشتن خوشتر: اثیر اخسیکتی : قطعات
شمارهٔ ۶۱
در رزم بر فلک زنی ار پر دلی کند ابوالحسن فراهانی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۵۶
بی تو من هرجا که یک ساعت نشیمن کرده ام ادیب الممالک : اضافات
شمارهٔ ۳۰
تا ساقی میخوارگان در جام صهبا ریخته صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۴۱۶ - المطالعه
مطالع با اضافه تاست کاشف حافظ : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷
از چرخ به هر گونه همیدار امید سنایی غزنوی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۹ - در جواب شعر فضل بن یحیی و عذرخواهی از رفتن و منع صاعد از آمدن
فضل یحیاست بر ضعیف و قوی صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۶
نمیدانم کجا آن شاخ گل را دیدهام صائب رضیالدین آرتیمانی : رباعیات
رباعی شماره ۵
ای عشق به حسن دیده درساز مرا بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۶۰
ترک یاری کردی از وصل تو یاران را چه حظ امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۵
ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۲۳
اگر عشق صفت لازمۀ روح است بی او ناقص باشد و او خود بی روح نباشد چون سلطان جمال معشوق ولایت نهاد عاشق را در ضبط آرد و دار الملک خود سازد عشق که صفت لازمۀ روحست و روح که موصوف بدوست با یکدیگر تدبیر مفارقت کنند اگرچه ممکن نبود اما بی مکوّن و ظهوری نبود عشق در کمین کمون مخفی شود روح پندارد که رفت و بدین پندار خود را وداع کردن گیرد عشق خود نرفته باشد چون مکوّن در ظهور آمد بر روح غیرت آورد زیرا که ازمحبوب بی نشان نشانها یابد پندارد که او اوست روح گوید من او نیم اما بی او نیم: سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۲۶
هر که دارد دل چون آینه سیمای تو را مهدی اخوان ثالث : آخر شاهنامه
برف
پاسی از شب رفته بود و برف میبارید ادیب الممالک : قصاید
شمارهٔ ۱۱۰ - چکامه
وقتی پسرم عیسی را که آنوقت دو سال و دو ماه از سنش گذشته بود از جانب کارگذاران حضرت اقدس ولینعمت روحی فدا خلعت استیفاء بدادند در پاداش چاکری من زیرا که کودک مهد که زبان پدر و مادر نیک نیاموخته استیفاء و دبیری هیچ نداند که چیست و بزرگان کار شگرف بنااهلان و خوردان ندهند مگر در جبلت وی استعدادی نگرند یا حقوق خدمت پدرانش را از ذمت عالی ادا کنند چون وزارت دیوان رسائل خاصه سرکاری و ریاست دارالانشاء در این وقت که بیست و پنجم صفر یکهزار و سیصد و هشت بود بر عهده جناب دبیرالسلطنه میرزا فضل الله خان طباطبائی مفوض میبود و آنجناب را با من محبتی فراوان مشاهده میشد باین ابیات او را ستایش کرده مطلع آنرا ترجمه این بیت تازی قرار دادم که گفته اندبیت
غزل شمارهٔ ۲۱۲
دنیی دون بی وفا هیچست زرتشت : خرده اوستا
پنج گاه 1. هاونگاه
1 خشنودی اهوره مزدا را : « اَشم وهو . . . » من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم . هاونگاه اَشون ، رد اَشونی را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین ! ساونگهی و ویسیه ی اششون ، ردان اَشونی را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین ! نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۲
یا بیا افتادگان را دست گیر، افتاده باش خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۳
در تیرگی حال من روشن به کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۳۰۷
از باد سر زلفت یک روز پریشان شد عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۱۶۴
عاشق را آنچه بباید در عشق بیابد و آنچه نباید لازمۀ او بود و زهی درد بیدرمان و زهی رنج بی پایان ای عزیز عاشق را رستن از درد عشق جز بعدم نبود و در عدم بر او بسته و جان او بزخم وجود خسته چون وجود عاشق گناه کبیرۀ او بود در عشق او را تارک آن بودن بهتر و دست از آن داشتن خوشتر: اثیر اخسیکتی : قطعات
شمارهٔ ۶۱
در رزم بر فلک زنی ار پر دلی کند ابوالحسن فراهانی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۵۶
بی تو من هرجا که یک ساعت نشیمن کرده ام ادیب الممالک : اضافات
شمارهٔ ۳۰
تا ساقی میخوارگان در جام صهبا ریخته صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۴۱۶ - المطالعه
مطالع با اضافه تاست کاشف حافظ : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷
از چرخ به هر گونه همیدار امید سنایی غزنوی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۹ - در جواب شعر فضل بن یحیی و عذرخواهی از رفتن و منع صاعد از آمدن
فضل یحیاست بر ضعیف و قوی صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۶
نمیدانم کجا آن شاخ گل را دیدهام صائب رضیالدین آرتیمانی : رباعیات
رباعی شماره ۵
ای عشق به حسن دیده درساز مرا بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۶۰
ترک یاری کردی از وصل تو یاران را چه حظ امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۵
ما از حریم وصل تو با خاک در خوشیم عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۲۳
اگر عشق صفت لازمۀ روح است بی او ناقص باشد و او خود بی روح نباشد چون سلطان جمال معشوق ولایت نهاد عاشق را در ضبط آرد و دار الملک خود سازد عشق که صفت لازمۀ روحست و روح که موصوف بدوست با یکدیگر تدبیر مفارقت کنند اگرچه ممکن نبود اما بی مکوّن و ظهوری نبود عشق در کمین کمون مخفی شود روح پندارد که رفت و بدین پندار خود را وداع کردن گیرد عشق خود نرفته باشد چون مکوّن در ظهور آمد بر روح غیرت آورد زیرا که ازمحبوب بی نشان نشانها یابد پندارد که او اوست روح گوید من او نیم اما بی او نیم: سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۲۶
هر که دارد دل چون آینه سیمای تو را مهدی اخوان ثالث : آخر شاهنامه
برف
پاسی از شب رفته بود و برف میبارید ادیب الممالک : قصاید
شمارهٔ ۱۱۰ - چکامه
وقتی پسرم عیسی را که آنوقت دو سال و دو ماه از سنش گذشته بود از جانب کارگذاران حضرت اقدس ولینعمت روحی فدا خلعت استیفاء بدادند در پاداش چاکری من زیرا که کودک مهد که زبان پدر و مادر نیک نیاموخته استیفاء و دبیری هیچ نداند که چیست و بزرگان کار شگرف بنااهلان و خوردان ندهند مگر در جبلت وی استعدادی نگرند یا حقوق خدمت پدرانش را از ذمت عالی ادا کنند چون وزارت دیوان رسائل خاصه سرکاری و ریاست دارالانشاء در این وقت که بیست و پنجم صفر یکهزار و سیصد و هشت بود بر عهده جناب دبیرالسلطنه میرزا فضل الله خان طباطبائی مفوض میبود و آنجناب را با من محبتی فراوان مشاهده میشد باین ابیات او را ستایش کرده مطلع آنرا ترجمه این بیت تازی قرار دادم که گفته اندبیت