صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۰۹
راحت و محنت عالم به هم آمیخته است
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۲
پسر من‌! کرفک‌اندیش بوی‌، نه گناه‌اندیش‌، چه مردم تا جاودان زمان زنده نی‌، چه چیز که آن مینوی (‌است‌)‌، بایستنی‌تر (‌پاینده‌تر)
وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۲۱۳
یاران خدای را به سوی او گذر کنید
امیر پازواری : دوبیتی‌ها
شمارهٔ ۵۹
اَمْروُزْ نُوورِ گِلْ رِهْ بَدیمه ته باغْ
طغرای مشهدی : ترکیبات
ایام چهره خراشیدن صفحات به ناخن قلم - و هنگام سیه پوش گردیدن ابیات به نیل ماتم
ماه محرم است، فغان را خبر کنید
فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۵
دل به حسرت ز سر کوی کسی می‌آید
سنایی غزنوی : الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله
اندر صفت مرید
لب چو بگشاد پیر فرزانه
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۰۷
نام خویش را، خویشکاری خویش به‌مهل‌. (‌یعنی به مناسبت نام و مقام از کار و کوشش طفره مزن‌)‌.
ملا احمد نراقی : مثنوی طاقدیس
بخش ۴ - بیان بقیه قصه طوطی و شاه
چونکه شه را بود با طوطی نظر
ترکی شیرازی : فصل سوم - سوگواری‌ها
شمارهٔ ۱۰۰ - بوی مشک و عنبر
صدایی عمه زین طشت زر آید
عطار نیشابوری : بخش دوم
(۵) حکایت نوشروان عادل با پیر بازیار
فرس می‌راند نوشروان چو تیری
وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۱۶۰
گر دیده به دریوزهٔ دیدار نیاید
صامت بروجردی : قصاید
شمارهٔ ۱۹ - در مدح جناب مسلم بن عقیل(ع)
مرد را در بذل جان مردانگی پیدا شود
ترکی شیرازی : فصل سوم - سوگواری‌ها
شمارهٔ ۷۷ - داغ لاله رخان
فلک ز ماتم زینب مگر خبر دارد
صفایی جندقی : نوحه‌ها
شمارهٔ ۶
هیچ داغی از غم فرزند مشکل تر نباشد
قائم مقام فراهانی : رساله‌ها
رساله عروضیه
ابتدای هر سخن و افتتاح هر کلام بنام پروردگاری شایسته و سزاست که بیت موزون فلک را بی وتد و سبب برافراشت و سقف مرفوع سما را بی عروض و ضرب بپا داشت. بحور بروج را بلالی نجوم موشح کرد و دوایر چرخ دوار را بی حاجت خط پرگار پدید آورد و شطرین لیل و نهار را در فصلین خزان و بهار موازی و موازن سازد و در سایر اوقات چنان ناقص و مضاعف و معلول و مزاحف آرد که گاه مقطوف ومخرومند و گاه مذیل و مجزوم.
نورعلیشاه : بخش دوم
شمارهٔ ۴۷
منم که با مژه تر کنم گهر سوراخ
فروغ فرخزاد : دیوار
قصه ای در شب
چون نگهبانی که در کف مشعلی دارد
ترکی شیرازی : فصل سوم - سوگواری‌ها
شمارهٔ ۶۳ - اشک روان
تا به کی بتوان نهفت اندر دل، این راز نهان را
سهراب سپهری : مرگ رنگ
غمی غمناک
شب سردی است ، و من افسرده.