نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۵۳ - جنگ پنجم اسکندر باروسیان
دگر روز کین طاق پیروزه رنگ مهدی اخوان ثالث : زمستان
مشعل خاموش
لبها پریده رنگ و زبان خشک و چاک چاک اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۳۳
در کوزه نشست گل چو رخسارش دید کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵
دلا بر چشم تر نه آستین را نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۵۲ - جنگ چهارم اسکندر با روسیان
چو خورشید برزد سر از سبز میل نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۵۱ - جنگ سوم اسکندر با روسیان
دگر روز کاین ترک سلطان شکوه نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۵۰ - جنگ دوم اسکندر با روسیان
دگر روز کاین ساقی صبح خیز کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۷۰۶
ترا در دل وفا باشد چه دانم نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۴۹ - جنگ اول اسکندر با روسیان
بیا ساقی آن زیبق تافته نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۴۸ - رسیدن اسکندر به کشور روس
بیا ساقی آن بکر پوشیده روی رشیدالدین میبدی : ۲۶- سورة الشعرا- مکیة
۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِیمَ الآیة، عاتب اباه و قومه و طالبهم بالحجّة على ما عابهم به و قال: لم تعبدون ما لا یسمع و لا یبصر و لا ینفع و لا یضرّ و لا یحسّ و لا یشعر. ابراهیم (ع) پدر خود را و قوم خود را دید که بت مىپرستیدند، ایشان را به پرستش بتان عتاب کرد و عیب بتان بر ایشان پیدا کرد وانگه حجّت و بیّنت بر آن عبادت ازیشان درخواست کرد، گفت: بارى بدانید که معبود شنوا و بینا و دانا باید تا عابد را نفع و ضر بکار آید. بچه مىپرستید شما این بتان را که نمىشنوند نمىبینند و نمىدانند و نه بهیچ وقت هیچکس را بکار آیند؟ سزاى معبودى اللَّه است که شنوا و بینا و دانا است و از همه کارها آگاه است. او را چه بانگ بلند چه سرّ دل، چه روز روشن چه شب سیاه است. بتپرستان چون از ابراهیم این سخن شنیدند از جواب درماندند دست در تقلید پدران زدند گفتند: ما میدانیم که درین بتان نفع و ضرّ نیست امّا پدران خود را و اسلاف خود را دیدیم که پرستیدند ما نیز پرستیدیم و بر پى ایشان رفتیم. ربّ العالمین بجواب ایشان گفت: قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ یا محمد ایشان را بگوى باش، و اگر من بشما آوردم راستتر از آن چیز که پدران خویش بر آن یافتید شما هم بر پى پدران خواهید رفت و آورده من نخواهید پذیرفت؟ ابراهیم چون حجّت خود بریشان ثابت دید و عجز ایشان در جواب ظاهر گشت از ذکر ایشان و معبود ایشان اعراض کرد و مدح مولى آغاز کرد و در وصف او جلّ جلاله اطناب کرد، گفت: فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلَّا رَبَّ الْعالَمِینَ، الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ. نشان محبّت آنست که محبّ چون در وصف محبوب آید دل از دیگران واپردازد، همه ذکر محبوب کند، همه ثناى محبوب گوید، از ذکر و ثناء و شکر او سیر نشود و خاموشى نتواند، چنان که خلیل (ع) چون در ذکر و مدح اللَّه آمد، بنگر که چون در ذکر و ثناء فراوان آویخت و دعا و خواهش بسیار کرد. بسا فرقا که میان دو قوم است یکى ارباب حوایج دیگر اصحاب حقایق ارباب حوایج جهد کنند و طاعت آرند و اوراد شمرند وانگه حاجتهاى خود بر پى آن عرضه کند و دل در پاداش بسته و الحاح در دعا و حاجت خواست کرده. و فى الخبر: ان اللَّه عز و جل یحب الملحین فى الدعاء. اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۹
ای دل تو چنان بزی که هشیار شوی نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۴۷ - رسیدن اسکندر به دشت قفچاق
بیا ساقی آن باده بر دست گیر فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۱۲۲ - در مدح سلطان ابو سعید مسعود بن محمود غزنوی
جشن سده و سال نو و ماه محرم فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۴
ساقی به سودا جام رو کن عطار نیشابوری : باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد
شمارهٔ ۲۶
گر بشتابم نه روی بشتافتن است امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۳۴
کدام دل که ز عشقت اسیر محنت نیست؟ فردوسی : فریدون
بخش ۳
فرستادهٔ شاه را پیش خواند نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۴۶ - بازگشتن اسکندر از چین
بیا ساقی امشب به میکن شتاب شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۰۴
جان ز جانان دریغ دارم نه
بخش ۵۳ - جنگ پنجم اسکندر باروسیان
دگر روز کین طاق پیروزه رنگ مهدی اخوان ثالث : زمستان
مشعل خاموش
لبها پریده رنگ و زبان خشک و چاک چاک اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۳۳
در کوزه نشست گل چو رخسارش دید کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵
دلا بر چشم تر نه آستین را نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۵۲ - جنگ چهارم اسکندر با روسیان
چو خورشید برزد سر از سبز میل نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۵۱ - جنگ سوم اسکندر با روسیان
دگر روز کاین ترک سلطان شکوه نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۵۰ - جنگ دوم اسکندر با روسیان
دگر روز کاین ساقی صبح خیز کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۷۰۶
ترا در دل وفا باشد چه دانم نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۴۹ - جنگ اول اسکندر با روسیان
بیا ساقی آن زیبق تافته نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۴۸ - رسیدن اسکندر به کشور روس
بیا ساقی آن بکر پوشیده روی رشیدالدین میبدی : ۲۶- سورة الشعرا- مکیة
۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِیمَ الآیة، عاتب اباه و قومه و طالبهم بالحجّة على ما عابهم به و قال: لم تعبدون ما لا یسمع و لا یبصر و لا ینفع و لا یضرّ و لا یحسّ و لا یشعر. ابراهیم (ع) پدر خود را و قوم خود را دید که بت مىپرستیدند، ایشان را به پرستش بتان عتاب کرد و عیب بتان بر ایشان پیدا کرد وانگه حجّت و بیّنت بر آن عبادت ازیشان درخواست کرد، گفت: بارى بدانید که معبود شنوا و بینا و دانا باید تا عابد را نفع و ضر بکار آید. بچه مىپرستید شما این بتان را که نمىشنوند نمىبینند و نمىدانند و نه بهیچ وقت هیچکس را بکار آیند؟ سزاى معبودى اللَّه است که شنوا و بینا و دانا است و از همه کارها آگاه است. او را چه بانگ بلند چه سرّ دل، چه روز روشن چه شب سیاه است. بتپرستان چون از ابراهیم این سخن شنیدند از جواب درماندند دست در تقلید پدران زدند گفتند: ما میدانیم که درین بتان نفع و ضرّ نیست امّا پدران خود را و اسلاف خود را دیدیم که پرستیدند ما نیز پرستیدیم و بر پى ایشان رفتیم. ربّ العالمین بجواب ایشان گفت: قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ یا محمد ایشان را بگوى باش، و اگر من بشما آوردم راستتر از آن چیز که پدران خویش بر آن یافتید شما هم بر پى پدران خواهید رفت و آورده من نخواهید پذیرفت؟ ابراهیم چون حجّت خود بریشان ثابت دید و عجز ایشان در جواب ظاهر گشت از ذکر ایشان و معبود ایشان اعراض کرد و مدح مولى آغاز کرد و در وصف او جلّ جلاله اطناب کرد، گفت: فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلَّا رَبَّ الْعالَمِینَ، الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ. نشان محبّت آنست که محبّ چون در وصف محبوب آید دل از دیگران واپردازد، همه ذکر محبوب کند، همه ثناى محبوب گوید، از ذکر و ثناء و شکر او سیر نشود و خاموشى نتواند، چنان که خلیل (ع) چون در ذکر و مدح اللَّه آمد، بنگر که چون در ذکر و ثناء فراوان آویخت و دعا و خواهش بسیار کرد. بسا فرقا که میان دو قوم است یکى ارباب حوایج دیگر اصحاب حقایق ارباب حوایج جهد کنند و طاعت آرند و اوراد شمرند وانگه حاجتهاى خود بر پى آن عرضه کند و دل در پاداش بسته و الحاح در دعا و حاجت خواست کرده. و فى الخبر: ان اللَّه عز و جل یحب الملحین فى الدعاء. اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۹
ای دل تو چنان بزی که هشیار شوی نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۴۷ - رسیدن اسکندر به دشت قفچاق
بیا ساقی آن باده بر دست گیر فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۱۲۲ - در مدح سلطان ابو سعید مسعود بن محمود غزنوی
جشن سده و سال نو و ماه محرم فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۴
ساقی به سودا جام رو کن عطار نیشابوری : باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد
شمارهٔ ۲۶
گر بشتابم نه روی بشتافتن است امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۳۴
کدام دل که ز عشقت اسیر محنت نیست؟ فردوسی : فریدون
بخش ۳
فرستادهٔ شاه را پیش خواند نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۴۶ - بازگشتن اسکندر از چین
بیا ساقی امشب به میکن شتاب شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۰۴
جان ز جانان دریغ دارم نه