هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان شاعری است که عشق را بازی می‌داند و خود را درگیر ملامت‌های دیگران نمی‌کند. او از ساختن و ویران کردن خانه‌ها (نمادی از روابط و احساسات) سخن می‌گوید و به زیبایی‌های ظاهری مانند ابرو و پیشانی اشاره می‌کند. شاعر احساسات عمیق خود را با رمز و راز بیان می‌کند و خود را فرزند خانه راز می‌خواند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۵۸

به زخمِ تیرِ ملامت سپر نیندازم
ز رویِ بازی منگر که عشق می بازم

به غیرِ خانه بر انداز هر بنا که نهم
به هرزه بر گذرِ سیل خانه می سازم

خوش است خانه ی ابرو و تختِ پیشانی
چو شه به تخت و چو لشکر به خانه می نازم

کجاست خانه برافکنده ای که غرفه ی چشم
به رویِ او شود از هر که در جهان بازم

ز پوست رگ ‌رگم ار برکشد به ناحق دوست
چو خانه خانه ی چنگش به لطف بنوازم

دمی چو مُهره ی مِهرم به خانه نیست قرار
چو ماه از پیِ خورشید خانه پردازم

به شش جهات در آوازه ی من است و هنوز
برون نمی رود از کنجِ خانه آوازم

منم که خانهی بازیِ عشق دانم نیک
به بازی ای که کنم خانه ها بر اندازم

حدیث همچو نزاری به رمز می گویم
غریب نیست که فرزندِ خانهی رازم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.