اثیر اخسیکتی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳
ما را خط تو داد وفاداری داد ایرانشان : کوشنامه
بخش ۳۲۷ - پذیرفتن کوش پینشهاد تور و سلم را
چو نزدیک کوش آمد آن تیزکوش انوری : مقطعات
شمارهٔ ۲۲۵ - طلب ادرار و راتبه از مخدوم برای یک نفر از شاگردان خود کند
ای خداوندی که از روی تفاخر بندهوار صامت بروجردی : کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه)
شمارهٔ ۱۶ - و برای او
زد قاصد بزم عزا با قامت خم کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹۹
دلا مگوی که نگرفت هیچکس خبرم سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۹۵
آنان که به دعوا شده سادات مثال شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۳۷
بینشانی را نشانش یافتیم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۲۹
نقش حصیر نیست که بر پیکر من است مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۹۰
چون ز صورت برتر آمد آفتاب و اخترم محتشم کاشانی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - وله ایضا من بدایع افکاره
از آنم شکوه است از طول ایام پریشانی ملکالشعرای بهار : تصنیفها
عروس گل (در افشاری و رهاب - هنگام رفع حجاب)
بند اول سلمان ساوجی : ترکیبات
شمارهٔ ۳ - حقه لعل
خندهای زد دهنت تنگ شکر پیدا کرد سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۸۵ - در مدح وزیری گوید
وزارتست باهل وزارت آمده باز شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۴
دل میل به صحبت نگاری دارد صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۲۶۳
از غبار کاروان چون چشم برداریم ما؟ بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۲۶
جز رخ یار آتشی سوزنده باشد کی در آب مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۴۲
شب چون دل عاشقان پر از سودا شد ابوالفضل بیهقی : مجلد هفتم
بخش ۸ - گماردن تاش به سپاهسالاری ری
و امیر فرمود تا خلعتی سخت نیکو و فاخر راست کردند تاش را: کمرزر و کلاه دو شاخ و استام زر هزار مثقال. و بیست غلام و صد هزار درم و شش پیل نر و سه ماده و ده تخت جامه خاص و کوسها و علامت و هر چه با آن رود، راست کردند هر چه تمامتر. و دو روز باقی مانده ازین ماه امیر بار داد، و چون از بار فارغ شدند، امیر فرمود تا تاش فراش را بجامهخانه بردند و خلعت بپوشانیدند و پیش آوردند، امیر گفت: مبارک باد بر ما و بر تو این خلعت سپاه سالاری عراق، و دانی که ما را خدمتکاران بسیارند، این نام بر تو بدان نهادیم و این کرامت ارزانی داشتیم که تو ما را به ری خدمت کردهای و سالار ما بودهای. چنانکه تو در خدمت زیادت میکنی، ما زیادت نیکویی و محل و جاه فرماییم. تاش زمین بوسه داد و گفت: «بنده خود این محلّ و جاه نداشت و از کمتر بندگان بود و خداوند آن فرمود که از بزرگی او سزید. بنده جهد کند و از خدای، عزّ و جلّ، توفیق خواهد تا مگر خدمتی تواند نمود که بسزا افتد» و زمین بوسه داد و بازگشت سوی خانه و اعیان درگاه نزدیک او رفتند و حقّ وی نیکو گزاردند. سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۲
دولت نیافت هر که طلب کار ما نبود رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۶۸ - زرکوب تبریزی قُدِّسَ سِرُّه
اسم شریفش شیخ نجم الدین و از اکابر عارفین. بعضی از اشعارش را در آتشکده به نام شیخ نجم الدین رازی ثبت کردهاند. آنچه بر فقیر از کتب ظاهر شده اشعار از آن جناب میباشد و مشتبه شده است. لهذا این چند بیت و چند رباعی به نام او نوشته شد:
شمارهٔ ۳۳
ما را خط تو داد وفاداری داد ایرانشان : کوشنامه
بخش ۳۲۷ - پذیرفتن کوش پینشهاد تور و سلم را
چو نزدیک کوش آمد آن تیزکوش انوری : مقطعات
شمارهٔ ۲۲۵ - طلب ادرار و راتبه از مخدوم برای یک نفر از شاگردان خود کند
ای خداوندی که از روی تفاخر بندهوار صامت بروجردی : کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه)
شمارهٔ ۱۶ - و برای او
زد قاصد بزم عزا با قامت خم کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹۹
دلا مگوی که نگرفت هیچکس خبرم سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۹۵
آنان که به دعوا شده سادات مثال شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۳۷
بینشانی را نشانش یافتیم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۲۹
نقش حصیر نیست که بر پیکر من است مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۹۰
چون ز صورت برتر آمد آفتاب و اخترم محتشم کاشانی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - وله ایضا من بدایع افکاره
از آنم شکوه است از طول ایام پریشانی ملکالشعرای بهار : تصنیفها
عروس گل (در افشاری و رهاب - هنگام رفع حجاب)
بند اول سلمان ساوجی : ترکیبات
شمارهٔ ۳ - حقه لعل
خندهای زد دهنت تنگ شکر پیدا کرد سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۸۵ - در مدح وزیری گوید
وزارتست باهل وزارت آمده باز شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۴
دل میل به صحبت نگاری دارد صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۲۶۳
از غبار کاروان چون چشم برداریم ما؟ بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۲۶
جز رخ یار آتشی سوزنده باشد کی در آب مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۴۲
شب چون دل عاشقان پر از سودا شد ابوالفضل بیهقی : مجلد هفتم
بخش ۸ - گماردن تاش به سپاهسالاری ری
و امیر فرمود تا خلعتی سخت نیکو و فاخر راست کردند تاش را: کمرزر و کلاه دو شاخ و استام زر هزار مثقال. و بیست غلام و صد هزار درم و شش پیل نر و سه ماده و ده تخت جامه خاص و کوسها و علامت و هر چه با آن رود، راست کردند هر چه تمامتر. و دو روز باقی مانده ازین ماه امیر بار داد، و چون از بار فارغ شدند، امیر فرمود تا تاش فراش را بجامهخانه بردند و خلعت بپوشانیدند و پیش آوردند، امیر گفت: مبارک باد بر ما و بر تو این خلعت سپاه سالاری عراق، و دانی که ما را خدمتکاران بسیارند، این نام بر تو بدان نهادیم و این کرامت ارزانی داشتیم که تو ما را به ری خدمت کردهای و سالار ما بودهای. چنانکه تو در خدمت زیادت میکنی، ما زیادت نیکویی و محل و جاه فرماییم. تاش زمین بوسه داد و گفت: «بنده خود این محلّ و جاه نداشت و از کمتر بندگان بود و خداوند آن فرمود که از بزرگی او سزید. بنده جهد کند و از خدای، عزّ و جلّ، توفیق خواهد تا مگر خدمتی تواند نمود که بسزا افتد» و زمین بوسه داد و بازگشت سوی خانه و اعیان درگاه نزدیک او رفتند و حقّ وی نیکو گزاردند. سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۲
دولت نیافت هر که طلب کار ما نبود رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۶۸ - زرکوب تبریزی قُدِّسَ سِرُّه
اسم شریفش شیخ نجم الدین و از اکابر عارفین. بعضی از اشعارش را در آتشکده به نام شیخ نجم الدین رازی ثبت کردهاند. آنچه بر فقیر از کتب ظاهر شده اشعار از آن جناب میباشد و مشتبه شده است. لهذا این چند بیت و چند رباعی به نام او نوشته شد: