مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۶
منم آنکه هر نفسم بدل ستمی ز عشوه‌گری رسد
عین‌القضات همدانی : لوایح
فصل ۵۷
عشق واسطه‌ایست میان عاشق و معشوق موجب پیوند می‌شود اما در سایۀ کرشمۀ معشوق نهانست گاه گاه از کمالی که در کار خود دارد از غمزۀ معشوق ناوکی بر کمان ابروی او نهد و بر هدف جان عاشق اندازد و این بمثل زخمی بود که هر دو کون سر آن نتواند بود:
ادیب صابر : رباعیات
شمارهٔ ۷۹
گر هیچ به چشم یارم آزرمستی
جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۵۱
دلم ز دست فراقت به جان رسید بیا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۷۱
هر چند که صیت شعرم « ظ » آفاق شنفقت
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶
ای خواجه بگو چه دیده ای باش هنوز
نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۵۲۴
دیریست ز گوشه نقابی
جمال‌الدین عبدالرزاق : مقطعات
شمارهٔ ۱۴۷ - ابر کمانگیر
زهی ابری که شرق و غرب عالم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶۶
افسرده دلم، کو دم گرمی که ز فیضش
قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۸ - د‌ر مدح امیرالمومنین علی بن بیطالب صلواة لله علیه
مبال اگرت فزاید زمانه مال و منال
عین‌القضات همدانی : لوایح
فصل ۲۷
عشق را رهبر عقل است اما بنسبتی دیگر، هرچه او اثبات میکند این برمیدارد تا بحدی برسد که عقل نتواند که هیچ چیز اثبات کند چون عقل از اثبات باز ایستاد عشق خود را بدو نماید و گوید در من نگر و بی هیچ راهبر راه ببین عقل از هیبت این سخن روی بعالم نفی آرد و بادلّه و براهین خود نفی اغیار کردن گیرد عشق درآید و گوید وَیْحَکَ از محالی گریختی و در محالی آویختی در نفی اثباتست و کار درو بی ثباتست نمی‌دانی که نَفْیُ الْعَیْبِ عَمَّنْ لاعَیْبَ لَهُ عَیْبٌ عقل بیچاره را جای گریز در میان لاوالا بود عشق بقهرش از میان نفی و اثبات بیرون کند و می‌گوید اقتدا بدان رونده که گفته است.
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۳
آن سبزه که ترک این چمن گفت، منم
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۹
شاهی خواهی، گدایی از دست مده
صامت بروجردی : کتاب نوحه‌های سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه)
شمارهٔ ۷ - و برای او
چون شد به دشت کربلا آواره زینب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۷
از عکس لب لعلت، پیمانه شود پیدا
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۸۱
اوگفتن ما وتو به هر رنگ ضرور است
نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۴۷۰
منه به رنگ جهان دل، دی و بهاران بین
عبدالقادر گیلانی : غزلیات
شمارهٔ ۷ - هرچه خواهی بطلب
سیصد و شصت نظر راتبه بنده ماست
عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۲۵۹
به یادم هرگز آن نخل قد موزون نمی آید
عین‌القضات همدانی : لوایح
فصل ۱۵۴
آنچه مهتر کلیم کریم صَلَواتُ اللّه عَلیْهِ وَسَلامُهُ در نظر اول آتش دید انَسَ مِنْ جانِبِ الطور ناراً و خطاب اِنّی اَنَا اللّه از آتش شنید دلیل دال است بر آنچه عاشق را بسوختن خود تن در می‌باید داد و باد رعونت از سر می‌بباید نهاد: