مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۹
جز آنکه برد چو شمعت شبی بخانه خویش
ملک‌الشعرای بهار : دل مادر
دل مادر
بود در بصره جوانی ز اعراب
امام سجاد علیه‌السلام : رساله حقوق
حق نصیحت كننده
وأما حق الناصح فأن تلين له جناحك ثم تشرئب له قلبك وتفتح له سمعك حتى تفهـم عنه نصيحته ثم تنظر فيها فإن كان وفق فيها للصواب حمدت الله على ذلك و قبلت منه وعرفت له نصيحته وإن لم يكن وفق لها فيها رحمته ولم تتهمه وعلمت أنه لم يألك نصحا إلا أنه أخطأ ؛ إلا أن يكون عندك مستحقا للتهمة فلا تعبأ بشئ من أمره على كل حال ؛ و لا قوة الا بالله
عارف قزوینی : تصنیفها
شمارهٔ ۲۸
خون چو سرچشمۀ آب حیات است
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۹۴
به قتل من چنان تیغش به استعجال می آمد
سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۵۷
جان در حمایت یک دم است و دنیا وجودی میان دو عدم. دین به دنیا فروشان خرند یوسف بفروشند تا چه خرند؟ الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لاتعبدوا الشیطان
فردوسی : پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود
بخش ۳
به گازر چنین گفت روزی که من
ملک‌الشعرای بهار : غزلیات
شمارهٔ ۱۵
همین نه از ستم چرخ شهر آمل سوخت
مولوی : دفتر پنجم
بخش ۲ - تفسیر خذ اربعة من الطیر فصرهن الیک
تو خلیل وقتی ای خورشیدهش
اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۰
ره روانی که راه حق پویند
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۱۶ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ الآیة... هر دین که نه اسلام، باطل است. هر عمل که نه اتّباع سنّت، تخم حسرت است. اسلام درخت است، سنّت آبشخور آن، و ایمان ثمره آن، و حق جلّ شأنه نشاننده آن و پروراننده آن. و این چشمه سنّت مدد که میگیرد از عنایت الهى میگیرد. اگر العیاذ باللّه آن عنایت باز گیرد چشمه خشک شود، و شجره معطّل و عقیم گردد، و نیز ثمره ایمان ندهد، و بر شرف زوال و هلاک بود. این مثل آن گروه است که مرتدّ شدند و از اسلام برگشتند، باز چون عنایت ربّانى سابق بود و چشمه سنّت مدد دهد، از کلمه طیّبه آن شجره را فرع سازند، و از عقیده پاکیزه ثمره‏اى سازند، و آن فرع را از آسمان هدایت مصعد سازند، و ثمره آن در حال حیاة و مماة مستدام گردانند. تا هرگز منقطع نگردد. این است که ربّ العالمین بر طریق مثل گفت: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ، أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها. و گفته‏اند: اسلام بضرب مثل، چراغى است از نور اعظم برافروخته، و از نور سنّت مادّت و پرورش آن پدید کرده، و الیه الاشارة بقوله عزّ و جلّ: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ میگوید: هر سینه‏اى که ربّ العزّت چراغ اسلام اندر آن سینه بر افروخت، مدد گاهى از نور سنّت آن را پدید آورد، تا همواره آن سینه آراسته و افروخته بود. پس هر که را از سنّت شمّه‏اى نیست، وى را در اسلام بهره‏اى نیست.
سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۴۱۴
ای ز ایراد قلم هم نفسانت مرفوع
صائب تبریزی : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۱
شهری عشقم، چو مجنون در بیابان نیستم
مولوی : دفتر اول
بخش ۴۹ - نگریستن عزرائیل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان و تقریر ترجیح توکل بر جهد و قلت فایدهٔ جهد
زاد مردی چاشتگاهی در رسید
طغرل احراری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۸
غبار سرمه تا در خانه چشمش وطن دارد
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۲
چهره شد نیلوفری از سیلی اخوان مرا
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۵۹
بر آن سرم که بشویم ز دیده نقش سواد
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱۵۲
چون خط از لعل لب آن ماه می آید برون
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۸
شد عمر و نشد هیچ مرادی حاصل
ملک‌الشعرای بهار : ترجیعات
صد شکر و صد حیف
شاهی به میان آمد و شاهی ز میان رفت