سهراب سپهری : حجم سبز
از روی پلک شب
شب سرشاری بود. صامت بروجردی : کتاب المراثی و المصائب
شمارهٔ ۶۵ - زبان حال دختر پیغمبر به شوهر بزرگوار خود
یا علی ای ابن عم غم نصیب سید حسن غزنوی : ترجیعات
شمارهٔ ۱۸ - در مدح خواجه قوام الدین ابونصر محمد گوید
امروز یکی خوش سخنی نزد من آمد سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۳۲
ای لبت را خواص جان دادن امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۵۷
ما به جان درمانده و دل سوی ما می خواندش کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۴
تا ز رنکنی از دهن کیسه بدر ملا احمد نراقی : باب چهارم
صفت دوازدهم - افساد میان مردم و عقوبت آن
و آن اعم از سخن چینی است، زیرا فساد بدون سخن چینی متحقق می شود و این صفتی است خبیث، و صاحب آن از اهل شقاوت است و این صفت، آدمی را به جهنم می رساند و دین آدمی را تباه می کند و صاحب این صفت خبیثه، در مقام ضدیت با خدا و رسول برآمده است چون بسیاری از قواعد شرعیه، که خداوند عالم قرار داده، از: حضور جمعه و جماعت و مصافحه و زیارت و آمد و شد و ضیافت و نهی از ظن بد و غیبت، همه از برای حصول دوستی و الفت میان مردمان است و هیچ چیز در نزد خداوند عالم و پیغمبر او چنین مطلوب نیست، که میان بندگان الفت و یگانگی باشد و این خبیث ملعون بد نفسی که فساد می کند، در مقام خلاف خدا و رسول برمی آید و آنچه از آنها خواسته اند او را رد می کند و شکی نیست که چنین شخصی بدترین ناس، و رذل و خبیث ترین ایشان، و مستحق انواع لعن است، «أن علیهم لعنه الله و الملائکه و الناس أجمعین». غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸
نگویم تازه دارم شیوه جادوبیانان را طبیب اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۰
ما وشکن دامی و فریاد و دگر هیچ اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۳۵
مرا مجال نباشد که: یار او باشم نورعلیشاه : بخش اول
شمارهٔ ۱۱
دل کند در سینه تنگی داد می باید مرا کمالالدین اسماعیل : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۰
باز دیدی که ابر تر دامن؟ سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۳
کسی که عشق نورزد مگو که جان دارد امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵
جانم از آرام رفت، آرام جان من کجا فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۴
محبان را نصیب است از حبیبان جامی : دفتر اول
بخش ۵ - مناجات در تضرع و ابتهال به حضرت ذوالجلال والافضال جل جلاله و عم نواله
ای ظهور تو با بطون دمساز غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۴
بالم به خویش بس که به بند کمند تو فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۱
تا سوی من آن چشم سیه را نگه افتاد رشیدالدین میبدی : ۱۰- سورة یونس - مکیة
۹ - النوبة الاولى
قوله تعالى: فَلَوْ لا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ چرا مردان شهرى که بخواستندى، گروید آن وقت گرویدندى فَنَفَعَها إِیمانُها که ایشان را گرویدن سود داشتى، إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا مگر قوم یونس که ایمان آوردند کَشَفْنا عَنْهُمْ باز بردیم از ایشان عَذابَ الْخِزْیِ عذاب رسوایى فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا درین جهان وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حِینٍ (۹۸) و ایشان را بر خوردار گذاشتیم تا هنگامهاى اجلهاى ایشان. خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۸۵
نرگس خیال چشم تو در خواب ناز یافت
از روی پلک شب
شب سرشاری بود. صامت بروجردی : کتاب المراثی و المصائب
شمارهٔ ۶۵ - زبان حال دختر پیغمبر به شوهر بزرگوار خود
یا علی ای ابن عم غم نصیب سید حسن غزنوی : ترجیعات
شمارهٔ ۱۸ - در مدح خواجه قوام الدین ابونصر محمد گوید
امروز یکی خوش سخنی نزد من آمد سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۳۲
ای لبت را خواص جان دادن امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۵۷
ما به جان درمانده و دل سوی ما می خواندش کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۴
تا ز رنکنی از دهن کیسه بدر ملا احمد نراقی : باب چهارم
صفت دوازدهم - افساد میان مردم و عقوبت آن
و آن اعم از سخن چینی است، زیرا فساد بدون سخن چینی متحقق می شود و این صفتی است خبیث، و صاحب آن از اهل شقاوت است و این صفت، آدمی را به جهنم می رساند و دین آدمی را تباه می کند و صاحب این صفت خبیثه، در مقام ضدیت با خدا و رسول برآمده است چون بسیاری از قواعد شرعیه، که خداوند عالم قرار داده، از: حضور جمعه و جماعت و مصافحه و زیارت و آمد و شد و ضیافت و نهی از ظن بد و غیبت، همه از برای حصول دوستی و الفت میان مردمان است و هیچ چیز در نزد خداوند عالم و پیغمبر او چنین مطلوب نیست، که میان بندگان الفت و یگانگی باشد و این خبیث ملعون بد نفسی که فساد می کند، در مقام خلاف خدا و رسول برمی آید و آنچه از آنها خواسته اند او را رد می کند و شکی نیست که چنین شخصی بدترین ناس، و رذل و خبیث ترین ایشان، و مستحق انواع لعن است، «أن علیهم لعنه الله و الملائکه و الناس أجمعین». غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸
نگویم تازه دارم شیوه جادوبیانان را طبیب اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۰
ما وشکن دامی و فریاد و دگر هیچ اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۳۵
مرا مجال نباشد که: یار او باشم نورعلیشاه : بخش اول
شمارهٔ ۱۱
دل کند در سینه تنگی داد می باید مرا کمالالدین اسماعیل : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۰
باز دیدی که ابر تر دامن؟ سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۳
کسی که عشق نورزد مگو که جان دارد امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵
جانم از آرام رفت، آرام جان من کجا فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۴
محبان را نصیب است از حبیبان جامی : دفتر اول
بخش ۵ - مناجات در تضرع و ابتهال به حضرت ذوالجلال والافضال جل جلاله و عم نواله
ای ظهور تو با بطون دمساز غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۴
بالم به خویش بس که به بند کمند تو فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۱
تا سوی من آن چشم سیه را نگه افتاد رشیدالدین میبدی : ۱۰- سورة یونس - مکیة
۹ - النوبة الاولى
قوله تعالى: فَلَوْ لا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ چرا مردان شهرى که بخواستندى، گروید آن وقت گرویدندى فَنَفَعَها إِیمانُها که ایشان را گرویدن سود داشتى، إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا مگر قوم یونس که ایمان آوردند کَشَفْنا عَنْهُمْ باز بردیم از ایشان عَذابَ الْخِزْیِ عذاب رسوایى فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا درین جهان وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حِینٍ (۹۸) و ایشان را بر خوردار گذاشتیم تا هنگامهاى اجلهاى ایشان. خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۸۵
نرگس خیال چشم تو در خواب ناز یافت