سعدی : غزلیات
غزل ۳۰۹
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۱
لعل از کان بدخشان، گوهر از عمان طلب
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۹
مکش چون دورگردون بر رخم داغ جدایی را
نهج البلاغه : حکمت ها
پرهيز از اندوه برای روزی
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> يَا اِبْنَ آدَمَ اَلرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاكَ
کمال‌الدین اسماعیل : ملحقات
شمارهٔ ۱۲ - و قال ایضاً
ای زمین تو آسمان زحل
کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۸
ازگلستان جنان آمد صبا
مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۱۹
ای کس من در جهان گر جز تو کس میداشتم
فضولی : مقطعات
شمارهٔ ۱
یاد دارم که چو آدم شرف خلقت یافت
ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۲۲ - عرقه، طرابلس و مردمان شیعه‌اش
از آن جا برفتیم به شهری رسیدیم که آن را عرقه می‌گفتند. چون از عرق دو فرسنگ بگذشتیم به لب دریا رسیدیم و برساحل دریا روی از سوی جنوب پنج فرسنگ برفتیم به شهر طرابلس رسیدیم و از حلب تا طرابلس چهل فرسنگ بود بدین را ه که ما نرفتیم.
کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۶
عاقل سپر زخم زبان گوش گران یافت
سعدی : غزلیات
غزل ۴۶۴
دست با سرو روان چون نرسد در گردن
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۹۲
نمی‌گویم قیامت جوش زن یا شور توفان شو
سهراب سپهری : حجم سبز
از روی پلک شب
شب سرشاری بود.
صامت بروجردی : کتاب المراثی و المصائب
شمارهٔ ۶۵ - زبان حال دختر پیغمبر به شوهر بزرگوار خود
یا علی ای ابن عم غم نصیب
سید حسن غزنوی : ترجیعات
شمارهٔ ۱۸ - در مدح خواجه قوام الدین ابونصر محمد گوید
امروز یکی خوش سخنی نزد من آمد
سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۳۲
ای لبت را خواص جان دادن
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۵۷
ما به جان درمانده و دل سوی ما می خواندش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۴
تا ز رنکنی از دهن کیسه بدر
ملا احمد نراقی : باب چهارم
صفت دوازدهم - افساد میان مردم و عقوبت آن
و آن اعم از سخن چینی است، زیرا فساد بدون سخن چینی متحقق می شود و این صفتی است خبیث، و صاحب آن از اهل شقاوت است و این صفت، آدمی را به جهنم می رساند و دین آدمی را تباه می کند و صاحب این صفت خبیثه، در مقام ضدیت با خدا و رسول برآمده است چون بسیاری از قواعد شرعیه، که خداوند عالم قرار داده، از: حضور جمعه و جماعت و مصافحه و زیارت و آمد و شد و ضیافت و نهی از ظن بد و غیبت، همه از برای حصول دوستی و الفت میان مردمان است و هیچ چیز در نزد خداوند عالم و پیغمبر او چنین مطلوب نیست، که میان بندگان الفت و یگانگی باشد و این خبیث ملعون بد نفسی که فساد می کند، در مقام خلاف خدا و رسول برمی آید و آنچه از آنها خواسته اند او را رد می کند و شکی نیست که چنین شخصی بدترین ناس، و رذل و خبیث ترین ایشان، و مستحق انواع لعن است، «أن علیهم لعنه الله و الملائکه و الناس أجمعین».
غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸
نگویم تازه دارم شیوه جادوبیانان را