فردوسی : پادشاهی اردشیر نکوکار
پادشاهی اردشیر نکوکار
چو بنشست بر گاه شاه اردشیر
مولوی : دفتر اول
بخش ۷۲ - نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را
چون که شیر اندر بر خویشش کشید
فایز دشتی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۴
به زیر پرده آن روی دل‌آرا
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۹۲
بیمارم و آن نیم که یک جا افتم
فرخی یزدی : غزلیات
شمارهٔ ۷۱
خیزید ز بیدادگران داد بگیرید
محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۹۵
روزی یکی از شیخ سؤال کرد کی ای شیخ در حقّ من دعایی کن. بگفت:
مولوی : دفتر اول
بخش ۷۰ - پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید
چون که نزد چاه آمد شیر، دید
ملک‌الشعرای بهار : غزلیات
شمارهٔ ۱۸
شب است و آنچه دلم کرده آرزو اینجاست
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۹۷۳
خاک را دامان پر زر می کند فصل خزان
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۷۷۰
فلک یک حلقه چشم است اگر صاحب نظر باشی
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۰۹
شبم این روشنی کز آه دیده ست
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۸۸۶
نیست بازی با رخ او عشق پنهان باختن
مولوی : دفتر اول
بخش ۶۹ - قصهٔ آدم علیه‌السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل
بوالبشر کو علم الاسما بگ است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۲
عشق می پاشد ز یکدیگر دل غم پیشه را
نیما یوشیج : مجموعه اشعار
ای شب
هان ای شب شوم وحشت انگیز
فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۸
غیردلدار وفا دار کسی دیگر نیست
قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۴۷۴
ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم
نصرالله منشی : باب البوم و الغراب
بخش ۱۶ - سرانجام بومان
ملک بومان را چنانکه رسم بی دولتان است این نصایح ندانست شنود و عواقب آن را نتوانست دید. وزاغ هر روزی برای ایشان حکایت دل گشای و مثل غریب و افسانه عجیب می‌آوردی، و بنوعی در محرمیت خویش می‌افزود تا بر غوامض اسرار اخبار ایشان وقوف یافت. ناگاه فرومولید و نزدیک زاغان رفت. چون ملک زاغان او را بدید پرسید: ما وراءک یا عصام؟ گفت:
مولوی : دفتر اول
بخش ۶۶ - قصهٔ هدهد و سلیمان در بیان آنک چون قضا آید چشمهای روشن بسته شود
چون سلیمان را سراپرده زدند
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۹۹
داغدار عشق را نور و صفای دیگرست