سعدی : باب سوم در فضیلت قناعت
حکایت شمارهٔ ۱۲
خشکسالی در اسکندریه عنان طاقت درویش از دست رفته بود درهای آسمان بر زمین بسته و فریاد اهل زمین به آسمان پیوسته
رشیدالدین میبدی : ۳۰- سورة الرّوم مکّیة
۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ و از نشانه‏هاى او آنست که بیافرید شما را از خاکى ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ پس اکنون شما مردمانید تَنْتَشِرُونَ (۲۰) مى‏پراکنید و پراکنده مى‏زیید.
فخرالدین عراقی : فصل اول
غزل
دل من، چون به عشق مایل شد
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۶
در وادی عشق دوش نالان جرسی
رشیدالدین میبدی : ۶- سورة الانعام‏
۱۵ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ کردار آدمى دو طرف دارد: یک طرف بدل پیوسته، آن را نیت گویند، و یک طرف بتن پیوسته، آن را عمل گویند.
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۹۶
غم نیست که خلق بت‌پرستم دانند
ملک‌الشعرای بهار : قصاید
قصیدهٔ ۱۵
نخلی که قد افراشت، به پستی نگراید
رشیدالدین میبدی : ۵۲- سورة الطور
النوبة الثالثة
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه آیین زبان است و چراغ جان و ثناء جاودان. بسم اللَّه کلید گوشها است و آئینه چشمها و یادگار دلها. بسم اللَّه مجلسها معطّر کند، جانها منوّر کند، زبانها معنبر کند، گناهها مکفّر کند.
ملک‌الشعرای بهار : غزلیات
شمارهٔ ۵۳
نسیم صبحدم ازکوهپایه باز آمد
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۸
شاها شاها جهان پناها شاها
امام خمینی : غزلیات
مستی عشق
در میخانه به روی همه باز است هنوز
جلال عضد : غزلیّات
شمارهٔ ۴۲
به بالین غریبانت گذر نیست
مجد همگر : قصاید
شمارهٔ ۵۶
کجاست در همه ملک جهان سلیمانی
صوفی محمد هروی : ده نامه
بخش ۲۷ - خبر آوردن خادمه از بر معشوق
از بر آن سرو قد دلنواز
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۲۵ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ. الآیة... مفسّران گفتند: سبب نزول این آیت آن بود که مصطفى (ص) آن روز که بغزاء احد بیرون شد چون بمقام رسید بشعبى از شعبهاى احد فرو آمد، و پنجاه مرد تیرانداز از لشکر خود برگزید، و عبد اللَّه بن جبیر انصارى برادر خوات جبیر بر سر ایشان امیر کرد، و ایشان را بپایان کوه بر گذرگاه دشمن بداشت، و گفت: اگر بینید که ما را نصرت است یا هزیمت، هر چون که باشد، شما از اینجا مروید و برمگردید مبادا که برگردید و آن گه دشمن از پس در آید و ما را دریابد. پس لشکر قریش در رسید. خالد بن ولید بر میمنه ایشان، و عکرمة بن ابى جهل بر میسره ایشان و زنان قریش نیز با ایشان بیرون آمده، دف میزدند و شعر میگفتند، چنان که عادت ایشان بود. مصطفى (ص) و یاران حمله بردند، و کافران را هزیمت کردند، و قومى را بکشتند. از ایشان یکى ابى بن خلف جمحى بود، وقتى رسول خدا (ص) را گفته بود مرا مادیانى است وى را علف میدهم و نیکو میدارم تا بر پشت آن ترا کشم. رسول خدا جواب داد که من ترا کشم انشاء اللَّه. پس روز احد، ابى بن خلف نزدیک رسول (ص) درآمد و قصد وى میکرد، رسول خدا (ص) بگذاشت تا نزدیک درآمد، حربه‏اى ستد از حارث بن الصمة و بر گردن وى زد از اسب بیفتاد. چنان که گاو بانگ میکرد و میگفت: «قتلنى محمد.»
ایرج میرزا : قطعه ها
قطعه
قبض آقای کمال السلطنه است
طغرل احراری : غزلیات
شمارهٔ ۷۹
تیری که از کمان نگاه تو جسته است
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۷۳
از کجی ناخنه دیده انور گردی
رضی‌الدین آرتیمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۲
نرگست آن کند به شهلائی
فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۱
ز رنگ اشک دانستم که بی لعلش جگر خون شد