سنایی غزنوی : طریق التحقیق
اول ما خلق الله تعالی نوری
تو چه دانی چه در معنی سفت
سنایی غزنوی : طریق التحقیق
قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء
همه افتاده‌اند در تک و تاز
سنایی غزنوی : طریق التحقیق
فصل در صفت عشق و محبت
گر حیات ابد همی خواهی
نورعلیشاه : بخش اول
شمارهٔ ۱۸۹
ساقیا کو باده چون سلسبیل
نورعلیشاه : بخش اول
شمارهٔ ۱۹۱
آئینه حق نماست این دل
سنایی غزنوی : طریق التحقیق
مدح امیرالمومنین علی‌(‌ع‌)
بود حیدر در مدینه ی علم
سنایی غزنوی : طریق التحقیق
در جواب حضرت خضر علیه السلام گوید
گفتم ای مرهم دل ریشم
نهج البلاغه : حکمت ها
ضرورت استقامت
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> مَنْ طَلَبَ شَيْئاً نَالَهُ أَوْ بَعْضَهُ
سنایی غزنوی : طریق التحقیق
شرف المؤمن استغناؤه عن الناس
جهد آن کن که سرفراز شوی
سنایی غزنوی : طریق التحقیق
فصل فی ختم الکتاب
ای دریغا که در زمانهٔ ما
اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۱۱۴
در تو که بدیدهٔ صفا می نگریم
سنایی غزنوی : طریق التحقیق
خطوتان وقد وصل
خود تو کاهل نشینی ای غافل
سنایی غزنوی : طریق التحقیق
فصل در اکل و شرب
ازپی لقمه‌ای چه ترش و چه شور
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۲۲
چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد؟
سنایی غزنوی : طریق التحقیق
انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون
کاف و‌نون چون به یکدگرپیوست
سنایی غزنوی : طریق التحقیق
**‌*
تا جهان است کار او این است
سنایی غزنوی : طریق التحقیق
فصل فی ذم الظلم
در جهان هرکه بینی ازکه و مه
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۸۶
اگر عاشق را فنا و مردن باشد
عنصرالمعالی : قابوس‌نامه
باب سی و یکم: اندر طالب علمی و فقیهی
بدان ای پسر و آگاه باش که در اول سخن گفتم که از پیشها نیز یاد کنم و غرض پیشه نه دوکان داری است، که هر کاری را مردم بر دست گیرد آن چون پیشهٔ باشد، باید که آن کار نیک بداند، تا از آن کار بر بتواند خوردن؛ اکنون چنانک می‌بینم، هیچ پیشه و کاری نیست که آدمی آن بجوید که آن پیشه را از داستان و نظام راستی مستغنی دانی، الا همه را ترتیب دانستن باید و پیشه بسیارست، هر یکی را جدا شرح ممکن نشود، که کتاب دراز گردد و از اصل و نهاد بشود، ولکن هر صفت که هست از سه وجه است: یا علمی که تعلق به پیشهٔ دارد، یا پیشهٔ که تعلق بعلم دارد، {یا خود پیشه‌ایست بصرافت خرد}، اما علمی که تعلق بپیشهٔ دارد جز طبیبی و منجمی و مهندسی و مساحی و شاعری و مانند این و پیشهٔ که تعلق بعلم دارد خنیاگری و بیطاری و مانند این و این هر یکی را سامانیست، چون تو رسم و سامان آن ندانی اگر چه استاد باشی در آن باب همچون اسیری باشی و پیشها خود معروفست، بشرح کردن حاجت نیست، چندانک صورت بندد سامان هر یک بتو نمایم، از بهر آنک از دو بیرون نیست: یا خود ترا بدین دانستن حاجت افتد، از اتفاق روزگار و حوادث زمانه، باری بوقت نیاز از اسرار هر یک آگاه باشی، اگر نیاز نبود هم مهتری باشی، که مهتران را علم پیشها دانستن لابدست. بدان ای پسر که از هیچ علمی برنتوانی خورد الا آخرتی، که اگر خواهی که از علم دنیایی بر خوری نتوانی، مگر بحرفهٔ در وی آمیزی، چون علم شرع که در روزگار قضا و قسام و کرسی داری و مذکری نرود و نفع دنیا بعالم نرسد و در نجوم یا تقویم‌گری و مولودگری و فال‌گویی و آرایش‌گری بجد و هزل درو نرود نفع دنیا بمنجم نرسد و در طب تا دستکاری و رنگ‌آمیزی و هلیله‌دهی باصواب و ناصواب در وی نرود مراد دنیایی طبیب را حاصل نشود، پس بزرگوارترین علمی علم دینست، که اصول آن بر دوام توحید است و فروع آن احکام شرع و بحرفهٔ آن نفع دنیاست، پس ای پسر تا توانی گرد علم دین گرد، تا دنیا و آخرت بدست آید، اما اگر توفیق یابی نخست اصول دین راست کن و آنگاه فروع، که بی‌اصول فروع تقلید بود.
سنایی غزنوی : طریق التحقیق
در جواب عقل «‌و سقیهم ربهم شراباً طهورا»
گفتم ای سایهٔ الهی تو