عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۶۳
حسن آن باغی که خلد ازو بی رنگ است
محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۳
خط ز رخت سر کشید سرکشی ای گل بس است
کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۸
آتش و آبست و لعل و سیم و زر در جان سنگ
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۶۹
ز ما یوسف پرستیدن ادب نیست
کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۲۲
بعالم از سر کلک وزارت درفشانی کن
خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۱
تا به سودای تو دل را عشق و همّت یار شد
عین‌القضات همدانی : لوایح
فصل ۷۶
آنکه در عشق معشوق را برای خود خواهد قبول وردّو قبض و بسط و سکر و صحو فناو بقا و غیبت و حضور و ظهور و ثبور و ستر و تجلی و حزن و سرور و مکون و ظهور در عالم او سر ازو بر زنند و او را ده عمر نوح بسر آید و این منازل هنوز بپای او قطع نشده باشد و حق هیچ منزلی نگذارده باشد و بحقیقت تا حق منزلی گذارده نشود بمنزلی دیگر نبود و او از اسرار آگاه نبود پس بیچاره همیشه در راه بود و پیوسته بر گذرگاه هرچه از افق هستی پدید می‌آید او از کمال حیرت چنگ در او میزند هذا رَبّی. می‌گوید باز آنکه خود را برای معشوق خواهد این اضداد از راه او برخیزند و بهیچ حال در دید وقت او درنیاویزند او را بدو گذارند و زمام امور او بدو سپارند زیرا که مبتدی راه عشقست و طالب مقام صدقست هنوز از وجود قطرۀ نساخته است و در بحر غیب نینداخته هنوز وی در نظر اوست اگرچه بسوی عالم وحدت سفر اوست بی شک هنوز پیداست اگرچه شیداست همانا در نمازست که زبان مسألتش درازست هنوز در رکوعست که در طلب باخشیت و خضوع و خشوعست هنوز بنده است اگرچه خود را بر در افکنده است عجب ازین درد نمیکاهد که خود را برای او میخواهد از برای این الم نمیگدازد که میخواهد که با او سازد و اما آنکه از درخواست برخاست در فناء دوم او را مقر شود و از خود و غیرخود بی خبر شود بقاء او بدو بود و نظر سرش از او دور بود بدو حاضر بود و بدو ناظر بود او بسر اوقات جلال قریب بود و کارش بس عجیب بود ادراک مقام او از ادراک عقول بعید بود شاه بود اگرچه در زمرۀ عبید بود و این در مقام فناء سوم باشد چنانکه گفته‌اند:
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۴
وهمی به خیال کرده جا نام جهان
فایز دشتی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۰۸
ندانم ای غزالم از چه دشتی
آذر بیگدلی : قصاید
شمارهٔ ۲۶ - قصیده در مدح شاه غریب
پیش که شاه اختران، تیغ کشد به لشکری
نظامی گنجوی : لیلی و مجنون
بخش ۴۲ - آشنا شدن سلام بغدادی با مجنون
دانای سخن چنین کند یاد
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰۲
شادمانم زانکه غمخوارم وی است
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۹۵
زلف تو که دید آن بصورت ماری
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۹۹
دل را ز من بپوشی یعنی که من ندانم
ادیب صابر : مقطعات
شمارهٔ ۷۷
گرم حاجت آمد به تعریف تو
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۷
درویش توان بکهنه رختی بودن
امیرشاهی سبزواری : رباعیات
شمارهٔ ۷
تا از رخ تو سنبل تر میخیزد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۳
هر گاه که در معنی قرآن برسی
محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳
من از رغم غزالی شهسواری کرده‌ام پیدا
سنایی غزنوی : الباب الاوّل: در توحید باری تعالی
فی‌الهدایة
سبب هدیهٔ ایادی او