صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۸۹
نمک به دیده غفلت کن از سفیده صبح
صامت بروجردی : اشعار مصیبت
شمارهٔ ۸ - در مدح حضرت موسی بن جعفر(ع)
ای ز شور نشئه دنیای فانی سرگران
خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۰۹
آن ترک بلغاری نگر با چشم خونخوار آمده
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۶
آن روز که آدم به تراب اندودی
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۵۱
آنچه می دانند ماتم تن پرستان سور ماست
محیط قمی : هفت شهر عشق
شمارهٔ ۲۸ - در منقبت مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام
تهی زخویشم و سرشار آن چنان از دوست
ملک‌الشعرای بهار : کارنامهٔ زندان
در مسافرت کردن شوهر و سپردن خانه و زن خود به‌دست رفیق بدگوهر
دیرگاهی بر این وَتیره گذشت
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۵
عقل چندان که خود بیاراید
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۶۶
برو و دلبری به دست آور
سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۴۲
مرد محنت نیستی با عشق دمسازی مکن
رضی‌الدین آرتیمانی : مقطعات و غزلیات ناتمام
۱۵
جز نیم نفس نیست غم و شادی عالم
محتشم کاشانی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - قصیدهٔ در مدح امیر قاسم بیک طبیب فرماید
آن که درد همه کس رابه تو فرمود علاج
آرایه های ادبی : بیان
تشخیص (آدم نمایی، انسان انگاری، شخصیت بخشی)
نسبت دادن حالات و رفتار آدمی به دیگر پدیده های خلقت است. (دادن شخصیت انسانی به موجوداتی غیر از انسان) مثال 1: برگ های سبز درخت در وزش نسیم به رقص در می آیند. توضیح: رقصیدن یکی از حالات و رفتار انسانی است که در این جا به برگهای درخت نسبت داده شده است. مثال 2: سحر در شاخسار بوستانی چه خوش می گفت مرغ نغمه خوانی نکته: هر موجودی غیر از انسان در کلام «منادا» قرار گیرد آن کلام دارای تشخیص است. مثال: ای دیو سپید پای در بند ای گنبد گیتی ای دماوند نکته: همانطور که اشاره شد استعاره مکنیه ای که، مشبه به آن «انسان» باشد، تشخیص خواهد بود چه به صورت ترکیب اضافی باشد یا غیر اضافی. مثال: ابر می گرید و می خندد از آن گریه چمن. توضیح: در مثال فوق دو تشخیص به کار رفته است، گریه را به ابر نسبت داده است و خنده را به چمن. توجه: ترکیباتی نظیر: دست روزگار، پای اوهام، دست اجل، قهقه قشنگ، حیثیت مرگ، زبان سوسن، دهن لاله و ... همگی اضافه استعاری مکنیه (تشخیص) هستند. نکته: همه تشخیص ها استعاره مکنیه می باشند، اما استعاره مکنیه زمانی تشخیص است که «مشبه به» آن انسان باشد. مثال 1: اختر شب در کنار کوهساران، سر خم می کند. توضیح: اختر شب به «انسانی» تشبیه شده که سرش را خم می کند اما خود «انسان» مشبه به است، نیامده است. مثال 2: دیده عقل مست تو چرخه ی چرخ پست تو. توضیح: عقل را به انسانی تشبیه کرده و «دیده» که یکی از ویژگی های انسان است به آن اضافه شده است. مثال 3: به صحرا شدم عشق باریده بود. توضیح: عشق را به بارانی تشبیه کرده که ببارد. تذکر: همان طور که گفته شد چون مثال (1) و (2) «مشبه به» آن ها انسان بوده دارای استعاره مکنیه و تشخیص است اما در مثال (3) «مشبه به» باران است، لذا فقط استعاره ی مکنیه داریم.
ظهیرالدین فاریابی : قصاید
شمارهٔ ۳
حلقه زلف یار ، دام بلاست
فلکی شروانی : قطعات
شمارهٔ ۳ - خون سیاوشان
گر نه به چشم مردمی سوی تو بنگرد فلک
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۱۵
ای ترک چرا به زلف چون هندوئی
همام تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۳
دیگر نخوانم جان تورا زیرا که از جان خوشتری
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۲۲
در درد اگر طالب درمانی تو
ازرقی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱
نی مهر تو در هیچ نگین می گنجد
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۹
میر میخانهٔ ما سید سر مستانست