سنایی غزنوی : الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله
ذکر نفس الکلی نذیر ناصح و اهماله غرور فاضح
اندر آمد چو ماه در شبگیر فردوسی : داستان سیاوش
بخش ۷
بیاورد گرسیوز آن خواسته نسیمی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
آن سی و دو خط وجه آدم چو ندید ازرقی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
چون لعل کند سنان سر از خون جگر غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۴۵ - فضیلت درویش خرسند
رسول (ص) گفت، «خنک آن کس که وی را به اسلام راه نمودند و قدر کفایت به وی دادند و بدان قناعت کرد». و گفت، «یا درویشان! از میان دل به درویشی رضا دهید تا ثواب فقر یابید. و اگر نه نیابید». و این اشارت است که درویش حریص را ثواب نبود، ولکن اخبار دیگر صریح است در آن که وی را ثواب بود. و گفت، «هرچیزی را کلیدی است و کلید بهشت دوستی درویشان صابر است که ایشان روز قیامت هم نشینان حق تعالی اند». ترکی شیرازی : فصل اول - لطیفهنگاریها
شمارهٔ ۱۳۷ - خطا پوش
یا رب! تو خالقی و، توانا و، قادری غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۱۴ - حقیقت صبر
بدان که صبر خاصیت آدمی است که بهایم را صبر نیست که بس ناقصند و ملایکه را به صبر حاجت نیست که بس کاملند و از شهوات رسته اند، پس بهیمه مسخر شهوات است و اندر وی هیچ متقاضی نیست الا شهوت و ملایکه به عشق حضرت الهیت مستغرق اند و ایشان را از آن هیچ مانع نیست تا اندر دفع آن مانع صبر کنند، اما آدمی را اندر ابتدا به صفت بهایم آفریدند و شهوت جامه و زینت و لعب و لهو را بر وی مسلط کرده اند، آنگاه به وقت بلوغ نوری از انوار ملایکه اندر وی پیدا آید که اندر آن نور عاقبت کارها ببیند، بلکه دو فرشته ای را بر وی موکل کرده اند که بهایم از آن محرومند. فریشته ای وی را هدایت همی کند و راه همی نماید بدان که از انوار وی نوری به وی سرایت همی کند که اندر آن عاقبت کارها همی شناسد و مصلحت کارها همی بیند تا اندر آن نور خود را و خدای را بشناسد و بداند عاقبت شهوتها هلاک است، اگرچه اندر وقت خوش است. اهلی شیرازی : سحر حلال
بخش ۱۰ - سبب نظم کتاب
ساقی از آن مشربه یاقوت ده مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۴۰
بازم صنما چه میفریبی؟ غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۵ - پیدا کردن آن که توبه واجب است بر همه کس و اندر همه وقت
اما آن که توبه واجب است بر همه کس و در همه وقت بدان شناسی که هرکه بالغ شد و کافر است واجب است بر وی که از کفر توبه کند و اگر مسلمان است و مسلمانی به تقلید مادر و پدر است و بر زبان همی گوید و به دل از آن غافل است، واجب بود که از آن غفت توبه کند و چنان کند که دل وی از حقیقت ایمان آگاه شود و خیر یابد، و بدین نه آن دلیل می خواهم که اندر کلام گویند، نیاموزند که آن واجب نیست بر همگنان لیکن آن که سلطان ایمن بر دل وی غالب و قاهر گردد تا حکم وی را باشد و بس. خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۸۰
ایکه چو موی شد تنم در هوس میان تو قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴
تا مهر فکند بر من آن سرو بلند صامت بروجردی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳
به دامنم نبود گر دل فکار منست فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۸۹
خون شکایتم ز لب زخم چون چکد قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در تهنیت خطان و تطهیر شاهزاده آزاده عباس میرزا ثمره الفواد شهریار ماضی محمدشاه غازی طاب ثراه فرماید
این چه جشنست کزو جان جهان در طرب است مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۱۳
عجب دلی که به عشق بت است پیوسته فردوسی : آغاز کتاب
بخش ۱۰ - بنیاد نهادن کتاب
دل روشن من چو برگشت ازوی نهج البلاغه : نامه ها
وصيت امام عليه السلام به فرزندانش پس ازضربت ابن ملجم
<strong> و من وصية له عليهالسلام للحسن و الحسين عليهماالسلام لما ضربه ابن ملجم لعنه الله </strong> انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۷
در چشمهٔ تیغ بیکفت آب مباد فریدون مشیری : تشنه طوفان
آتش
کاروان رفته بود و دیدهٔ من، همچنان خیره مانده بود به راه
ذکر نفس الکلی نذیر ناصح و اهماله غرور فاضح
اندر آمد چو ماه در شبگیر فردوسی : داستان سیاوش
بخش ۷
بیاورد گرسیوز آن خواسته نسیمی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
آن سی و دو خط وجه آدم چو ندید ازرقی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
چون لعل کند سنان سر از خون جگر غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۴۵ - فضیلت درویش خرسند
رسول (ص) گفت، «خنک آن کس که وی را به اسلام راه نمودند و قدر کفایت به وی دادند و بدان قناعت کرد». و گفت، «یا درویشان! از میان دل به درویشی رضا دهید تا ثواب فقر یابید. و اگر نه نیابید». و این اشارت است که درویش حریص را ثواب نبود، ولکن اخبار دیگر صریح است در آن که وی را ثواب بود. و گفت، «هرچیزی را کلیدی است و کلید بهشت دوستی درویشان صابر است که ایشان روز قیامت هم نشینان حق تعالی اند». ترکی شیرازی : فصل اول - لطیفهنگاریها
شمارهٔ ۱۳۷ - خطا پوش
یا رب! تو خالقی و، توانا و، قادری غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۱۴ - حقیقت صبر
بدان که صبر خاصیت آدمی است که بهایم را صبر نیست که بس ناقصند و ملایکه را به صبر حاجت نیست که بس کاملند و از شهوات رسته اند، پس بهیمه مسخر شهوات است و اندر وی هیچ متقاضی نیست الا شهوت و ملایکه به عشق حضرت الهیت مستغرق اند و ایشان را از آن هیچ مانع نیست تا اندر دفع آن مانع صبر کنند، اما آدمی را اندر ابتدا به صفت بهایم آفریدند و شهوت جامه و زینت و لعب و لهو را بر وی مسلط کرده اند، آنگاه به وقت بلوغ نوری از انوار ملایکه اندر وی پیدا آید که اندر آن نور عاقبت کارها ببیند، بلکه دو فرشته ای را بر وی موکل کرده اند که بهایم از آن محرومند. فریشته ای وی را هدایت همی کند و راه همی نماید بدان که از انوار وی نوری به وی سرایت همی کند که اندر آن عاقبت کارها همی شناسد و مصلحت کارها همی بیند تا اندر آن نور خود را و خدای را بشناسد و بداند عاقبت شهوتها هلاک است، اگرچه اندر وقت خوش است. اهلی شیرازی : سحر حلال
بخش ۱۰ - سبب نظم کتاب
ساقی از آن مشربه یاقوت ده مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۴۰
بازم صنما چه میفریبی؟ غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۵ - پیدا کردن آن که توبه واجب است بر همه کس و اندر همه وقت
اما آن که توبه واجب است بر همه کس و در همه وقت بدان شناسی که هرکه بالغ شد و کافر است واجب است بر وی که از کفر توبه کند و اگر مسلمان است و مسلمانی به تقلید مادر و پدر است و بر زبان همی گوید و به دل از آن غافل است، واجب بود که از آن غفت توبه کند و چنان کند که دل وی از حقیقت ایمان آگاه شود و خیر یابد، و بدین نه آن دلیل می خواهم که اندر کلام گویند، نیاموزند که آن واجب نیست بر همگنان لیکن آن که سلطان ایمن بر دل وی غالب و قاهر گردد تا حکم وی را باشد و بس. خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۸۰
ایکه چو موی شد تنم در هوس میان تو قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴
تا مهر فکند بر من آن سرو بلند صامت بروجردی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳
به دامنم نبود گر دل فکار منست فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۸۹
خون شکایتم ز لب زخم چون چکد قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در تهنیت خطان و تطهیر شاهزاده آزاده عباس میرزا ثمره الفواد شهریار ماضی محمدشاه غازی طاب ثراه فرماید
این چه جشنست کزو جان جهان در طرب است مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۱۳
عجب دلی که به عشق بت است پیوسته فردوسی : آغاز کتاب
بخش ۱۰ - بنیاد نهادن کتاب
دل روشن من چو برگشت ازوی نهج البلاغه : نامه ها
وصيت امام عليه السلام به فرزندانش پس ازضربت ابن ملجم
<strong> و من وصية له عليهالسلام للحسن و الحسين عليهماالسلام لما ضربه ابن ملجم لعنه الله </strong> انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۷
در چشمهٔ تیغ بیکفت آب مباد فریدون مشیری : تشنه طوفان
آتش
کاروان رفته بود و دیدهٔ من، همچنان خیره مانده بود به راه