مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۲۸
خبریست نورسیده، تو مگر خبر نداری؟ کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۸۱
بنور پاک تو چشم دلم چو بینا شد رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۱۶ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً و هر که جز از اسلام دینى جوید، فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ به نپذیرند از وى، وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ (۸۵) و وى در آن جهان از زیان کارانست. وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۱۲۳
کار خوبی نه بگفت دگران باید کرد جامی : خردنامه اسکندری
بخش ۴۹ - حکایت آن حکیم از مردم بر کرانه و سؤال و جواب او با پادشاه زمانه
حکیمی ز مردم کناری گرفت ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۶۵ - پس از حج چهارم
نهم ذی الحجة سنه اثنی و اربعمایه حج چهارم به یاری خدای سبحانه و تعالی بگذاردم، و چون آفتاب غروب کرد حاج و خطیب از عرفات بازگشتند و یک فرسنگ بیامدند تا به مشعرالحرام و آن جا را مزدلفه گویند بنایی ساختهاند خوب همچون مقصوره که مردم آن جا نماز کنند و سنگ رجم را که به منی اندازند از آن جا برگیرند، و رسم چنان است که آن شب یعنی شب عید آن جا باشند و بامداد نماز کنند و چون آفتاب طلوع کند به منی روند و حاج آن جا قربان کنند. و مسجدی بزرگ است آن جا که آن مسجد را خیف گویند. و آن روز خطبه و نماز عید کردن به منی رسم نیست و مصطفی صلی الله علیه و سلم نفرموده است. روز دهم به منی باشند و سنگ بیندازند و شرح آن در مناسک حج گفته اند. دوازدهم ماه هرکس که عزم بازگشتن داشته باشد هم از آن جا بازگردد و هر که به مکه خواهد بود به مکه رود. وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۲۶۳
کی تبسم دور از آن شیرین تکلم میکنم نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۳
گر برون از برقع آن زلف پریشان آمدی بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۷۴
بهار میرود و گل ز باغ میگذرد جمالالدین عبدالرزاق : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۲
رخ تو طعنه بر ماه فلک زد امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۹۸
ما دلشدگان بیقراریم ابن حسام خوسفی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۹
ترا که گفت که بر برگ گل کلاله فکن ظهیرالدین فاریابی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶
ای خیل ستارگان سپاه و حشمت نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۸
بیار ای ساقی مهوش! می گلرنگ روحانی امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۸۵
ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنار دار مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۰۰
چنان مست است از آن دم جان آدم نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۱۶
هرشب ز خیال دیده بی خواب ترست مهدی اخوان ثالث : آخر شاهنامه
غزل ۳
ای تکیه گاه و پناه صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۶۲۷
ای راز نه فلک ز جبینت عیان همه بابافغانی : مفردات
شمارهٔ ۲۸
چنان در مجلس می عشوه ی ساقی کند مستم
غزل شمارهٔ ۲۸۲۸
خبریست نورسیده، تو مگر خبر نداری؟ کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۸۱
بنور پاک تو چشم دلم چو بینا شد رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۱۶ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً و هر که جز از اسلام دینى جوید، فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ به نپذیرند از وى، وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ (۸۵) و وى در آن جهان از زیان کارانست. وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۱۲۳
کار خوبی نه بگفت دگران باید کرد جامی : خردنامه اسکندری
بخش ۴۹ - حکایت آن حکیم از مردم بر کرانه و سؤال و جواب او با پادشاه زمانه
حکیمی ز مردم کناری گرفت ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۶۵ - پس از حج چهارم
نهم ذی الحجة سنه اثنی و اربعمایه حج چهارم به یاری خدای سبحانه و تعالی بگذاردم، و چون آفتاب غروب کرد حاج و خطیب از عرفات بازگشتند و یک فرسنگ بیامدند تا به مشعرالحرام و آن جا را مزدلفه گویند بنایی ساختهاند خوب همچون مقصوره که مردم آن جا نماز کنند و سنگ رجم را که به منی اندازند از آن جا برگیرند، و رسم چنان است که آن شب یعنی شب عید آن جا باشند و بامداد نماز کنند و چون آفتاب طلوع کند به منی روند و حاج آن جا قربان کنند. و مسجدی بزرگ است آن جا که آن مسجد را خیف گویند. و آن روز خطبه و نماز عید کردن به منی رسم نیست و مصطفی صلی الله علیه و سلم نفرموده است. روز دهم به منی باشند و سنگ بیندازند و شرح آن در مناسک حج گفته اند. دوازدهم ماه هرکس که عزم بازگشتن داشته باشد هم از آن جا بازگردد و هر که به مکه خواهد بود به مکه رود. وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۲۶۳
کی تبسم دور از آن شیرین تکلم میکنم نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۳
گر برون از برقع آن زلف پریشان آمدی بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۷۴
بهار میرود و گل ز باغ میگذرد جمالالدین عبدالرزاق : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۲
رخ تو طعنه بر ماه فلک زد امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۹۸
ما دلشدگان بیقراریم ابن حسام خوسفی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۹
ترا که گفت که بر برگ گل کلاله فکن ظهیرالدین فاریابی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶
ای خیل ستارگان سپاه و حشمت نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۸
بیار ای ساقی مهوش! می گلرنگ روحانی امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۸۵
ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنار دار مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۰۰
چنان مست است از آن دم جان آدم نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۱۶
هرشب ز خیال دیده بی خواب ترست مهدی اخوان ثالث : آخر شاهنامه
غزل ۳
ای تکیه گاه و پناه صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۶۲۷
ای راز نه فلک ز جبینت عیان همه بابافغانی : مفردات
شمارهٔ ۲۸
چنان در مجلس می عشوه ی ساقی کند مستم