سعدی : غزلیات
غزل ۳۶۵
به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۷۲
گلی که خود بدادم پیچ و تابش
عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۳۵۱
آن کس که مرا با دل غمناک بر آورد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۲
به مثل سازی خود گر دکان نچیده خدا
مجد همگر : غزلیات
شمارهٔ ۱۲
غم عشق تو یکدمم کم نیست
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۰۵
از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر
سعدی : غزلیات
غزل ۱۵۵
زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد
خیام : گردش دوران [۵۶-۳۵]
رباعی ۴۶
از جملهٔ رفتگانِ این راهِ دراز،
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۹
طبع لطیف داند لطف لب و دهانت
سید حسن غزنوی : غزلیات
شمارهٔ ۸۱
رخ بپوش از قمر چه می خواهی
سهراب سپهری : حجم سبز
آفتابی
صدای آب می آید ، مگر در نهر تنهایی چه می شویند؟
عبدالقهّار عاصی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۱۳
آنان که به لب سکوت می‌گردانند
سعدی : ملحقات و مفردات
تکه ۱۱
رفت آن کم بر تو آبی بود
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۹۱
خوشا آندل که از غم بهره‌ور بی
فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۳
باز با مژگان ما سیلاب عهدی تازه بست
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۴۵
بی ته بالین سیه مار به چشمم
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۵۰
مشنو سخن عاشقی از هرزه زبانان
غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۲
آزادگی ست سازی اما صدا ندارد
نظامی عروضی : مقالت سوم: در علم نجوم و غزارت منجم در آن علم
بخش ۱ - مقدمه
ابو ریحان بیرونی در کتاب التفهیم فی صناعة التنجیم باب اول بگوید که مرد، نام منجمی را سزاوار نشود تا در چهار علم اورا غزارتی نباشد یکی هندسه دوم حساب سوم هیأت چهارم احکام، اما هندسه صناعتی است که اندرو شناخته شود حال اوضاع خطوط و اشکال سطوح و مجسمات و آن نسبت کلی که مر مقادیر راست بدانچه او مقادیر است و آن نسبتی که مرو راست بدانچه اورا اوضاع است و اشکال و مشتمل است بر اصول او کتاب اوقلیدس نجار که ثابت بن قره دستی کرده است، اما حساب صناعتی است که اندرو شناخته شود حال انواع اعداد و خاصهٔ هر نوعی ازو در نفس خویش و حال نسبت اعداد بیکدیگر و تولد ایشان از یکدیگر و فروع او چون تنصیف و تضعیف و ضرب و قسمت و جمع و تفریق و جبر و مقابله و مشتمل است اصول اورا کتاب ارثما طیقی و فروع اورا تکلمهٔ ابو منصور بغدادی یا صد باب سجزی، اما علم هیأت [علمی است] که شناخته شود اندرو حال اجزاء عالم علوی و سفلی و اشکال و اوضاع ایشان و نسبت ایشان با یکدیگر و مقادیر و ابعادی که میان ایشان است و حال آن حرکات که مر کواکب راست و افلاک را و تعدیل کرها و قطعهای دائرها که بدو ایں حرکات تمام میشود و مشتمل است مر این علم را کتاب مجسطی و بهترین تفسیرها و بهترین شرحهای او تفسیر نیریزی است و مجسطی شفا اما فروع این علم علم زیجهاست.
ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۹۰ - پس از آبادان
دیگر روز صبحگاهی کشتی در دریا راندند و بر جانب شمال روانه شدیم و تا ده فرسنگ بشدند هنوز آب دریا می‌خوردند و خوش بود و آن آب شط بود که چون زبانه ای در میان دریا به دید آمد. چندان که نزدیک تر شدیم بزرگ تر می‌نمود و چون به مقابل او رسیدیم چنان که بر دست چپ تا یک فرسنگ بماند باد مخالف شد و لنگر کشتی فرو گذاشتند و بادبان فروگرفتند. پرسیدم که آن چه چیز است گفتند خشاب، صفت او : چهارچوب است عظیم از ساج چون هیئت منجنیق نهاده‌اند مربع که قاعده آن فراخ باشد وسر آن تنگ و علو آن از روی آب چهل گز باشد و بر سر آن سفال‌ها و سنگ‌ها نهاده بعد از آن که آن را با چوب به هم بسته و بر مثال سقفی کرده و بر سر آن چهار طاقی ساخته که دیدبان بر آن جا شود، و این خشاب بعضی می‌گویند که بازرگانی بزرگ ساخته است بعضی گفتند که پادشاهی ساخته است و غرض از آن دو چیز بوده است یکی آن که در آن حدود که آن است خاکی گردنده است و دریا تنک چنان کمه اگر کشتی بزرگ به آن جا رسد بر زمین نشیند و شب آن جا چراغ سوزند در آبگینه چنان که باد در آن نتوان زد و مردم از دور بینند و احتیاط کنند که کس نتواند خلاص کردن، دوم آن که جهت عالم بدانند و اگر دزدی باشد ببینند و احتیاط کنند و کشتی از آن جا بگردانند.