جامی : دفتر دوم
بخش ۳۷ - اشارت به معنی آنچه رسول صلی الله و علیه و سلم فرموده است که الدنیا ملعونة و ملعون ما فیها الا ذکر الله سبحانه
هست قول نبی که دنیی دون امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۹۲
تیرم زنی و خوشم که باری اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۵۵
تو چیز طلب کت بستاند زهمه بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۳۳
آنجاکه خیالت ز تمناگله دارد رضیالدین آرتیمانی : رباعیات
رباعی شماره ۸۸
در صومعه و مدرسه گشتیم بسی اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۱۱۱
در درد اگر تو از دوا محرومی طغرای مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۵
از بس که طبع من به گنهکاری آشناست سیف فرغانی : قصاید و قطعات (گزیدهٔ ناقص)
شمارهٔ ۲۰
ای قوم درین عزا بگریید ایرانشان : کوشنامه
بخش ۲۲۶ - عشق کوش به نگارین و کشتن او
به خود کامگی شاه بر تخت شد فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶۷
ز دانش مرا بس، که نام تو دانم اقبال لاهوری : زبور عجم
درین میخانه ای ساقی ندارم محرمی دیگر
درین میخانه ای ساقی ندارم محرمی دیگر ملکالشعرای بهار : قصاید
قصیدهٔ ۱۹
سنبل داری به گوشهٔ چمن اندر رضیالدین آرتیمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵
چشمم افتاد بر جمٰال کسی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۴۶
مستی و عاشقی و جوانی و جنس این اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۰۴
بی کامی به زکامرانی بی عشق غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۴۸ - آداب ستدن عطا
اما آداب ستدن عطا آن است که هرچه از شهبت بود نستاند و هرچه زیادت از حاجت وی بود طلب نکند و نستاند، مگر که به خدمت درویشان مشغول بود. پس اگر در ملاء بستاند و در سر بدهد این درجه صدیقان است و اگر طاقت این ندارد که خود بدهد با خداوند بگوید تا به مستحق رساند، اما مهم است نیت دهنده گوش داشتن که آن به هدیه بود یا به صدقه یا به ریا. شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۹
نور او در جمله اشیاء ظاهر است سهراب سپهری : آوار آفتاب
پرچین راز
بیراهه ها رفتی، برده گام ، رهگذر راهی از من تا بی انجام ، مسافر میان سنگینی پلک و جوی سحر ! جامی : اعتقادنامه
بخش ۲ - فی وجوده سبحانه و تعالی
هر که را عقل خرده بین باشد ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۲۰
شنیده ام چو سلیمان به تخت داد نشست
بخش ۳۷ - اشارت به معنی آنچه رسول صلی الله و علیه و سلم فرموده است که الدنیا ملعونة و ملعون ما فیها الا ذکر الله سبحانه
هست قول نبی که دنیی دون امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۹۲
تیرم زنی و خوشم که باری اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۵۵
تو چیز طلب کت بستاند زهمه بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۳۳
آنجاکه خیالت ز تمناگله دارد رضیالدین آرتیمانی : رباعیات
رباعی شماره ۸۸
در صومعه و مدرسه گشتیم بسی اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۱۱۱
در درد اگر تو از دوا محرومی طغرای مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۵
از بس که طبع من به گنهکاری آشناست سیف فرغانی : قصاید و قطعات (گزیدهٔ ناقص)
شمارهٔ ۲۰
ای قوم درین عزا بگریید ایرانشان : کوشنامه
بخش ۲۲۶ - عشق کوش به نگارین و کشتن او
به خود کامگی شاه بر تخت شد فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶۷
ز دانش مرا بس، که نام تو دانم اقبال لاهوری : زبور عجم
درین میخانه ای ساقی ندارم محرمی دیگر
درین میخانه ای ساقی ندارم محرمی دیگر ملکالشعرای بهار : قصاید
قصیدهٔ ۱۹
سنبل داری به گوشهٔ چمن اندر رضیالدین آرتیمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵
چشمم افتاد بر جمٰال کسی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۴۶
مستی و عاشقی و جوانی و جنس این اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۰۴
بی کامی به زکامرانی بی عشق غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۴۸ - آداب ستدن عطا
اما آداب ستدن عطا آن است که هرچه از شهبت بود نستاند و هرچه زیادت از حاجت وی بود طلب نکند و نستاند، مگر که به خدمت درویشان مشغول بود. پس اگر در ملاء بستاند و در سر بدهد این درجه صدیقان است و اگر طاقت این ندارد که خود بدهد با خداوند بگوید تا به مستحق رساند، اما مهم است نیت دهنده گوش داشتن که آن به هدیه بود یا به صدقه یا به ریا. شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۹
نور او در جمله اشیاء ظاهر است سهراب سپهری : آوار آفتاب
پرچین راز
بیراهه ها رفتی، برده گام ، رهگذر راهی از من تا بی انجام ، مسافر میان سنگینی پلک و جوی سحر ! جامی : اعتقادنامه
بخش ۲ - فی وجوده سبحانه و تعالی
هر که را عقل خرده بین باشد ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۲۰
شنیده ام چو سلیمان به تخت داد نشست