عطار نیشابوری : آغاز کتاب
فی فضیلة حسن رضی اللّه عنه
نور چشم مصطفی و مرتضی حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۷۳۰
برخیز تا کنیم صبوحی هوای باغ سید حسن غزنوی : غزلیات
شمارهٔ ۶۴
ای همچو ماه پیشرو لشکر آمده اهلی شیرازی : معمیات
بخش ۴۷ - عفیف
ای دور گشته عافیتم از دهان تو محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۲۳
شیخ گفت اینست و بس و این بر ناخنی بتوان نبشت: اِذبح النفس والافلا تشغل بتر هات الصوفیة. جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵
چنان پرورده آغوش نزاکت در کنار او را امیر پازواری : چهاربیتیها
شمارهٔ ۴۵
پِیْغومْ که ته جا رِسیمِهْ چُونِه ته کارْ؟ سعدی : باب دهم در مناجات و ختم کتاب
حکایت بت پرست نیازمند
مغی در به روی از جهان بسته بود جلال عضد : رباعیّات
شمارهٔ ۵۲
ای خواجه چو بر خود تو بدی نپسندی مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۲
گرفتم آمد آن سرو قباپوش سوزنی سمرقندی : غزلیات
شمارهٔ ۳۶ - روز از ما بگریخت
شمس برگشت ز چرخ، همچو زرین طبقو نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۳۱۴
ما به دل شادیم از باغ و بهار ما مپرس امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۵
شفاعت آمدم ای دوست دیدهٔ خود را جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۹۹
نگارینا دل پر دردم از تو سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۶
جان زندگی از چشمه پرنوش تو دارد نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۶
بیا بصاحب ما بین که تاعیان نگری سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۳
خزان ببین که چمن را چگونه جان داده ست ابوالفضل بیهقی : مجلد هشتم
بخش ۳۶ - رفتن امیر سوی هرات
و درین هفته نامهها رسید از سپاه سالار علی عبد اللّه و صاحب برید بلخ بو القاسم حاتمک که: پسران علی تگین چون شنودند که سالار بگتغدی و لشکر ما بناکام از نسا بازگشتند، دیگر باره قصد چغانیان و ترمذ خواستند که کنند، و دو سه منزل از سمرقند برفته بودند، خبر رسید ایشان را که والی چغانیان امیر بوالقاسم مردم بسیار فراآورده است از کنجینه و کمیجیان و سپاه سالار علی ببلخ رسید با لشکری گران و قصد آب جیحون گذشتن دارد، بازگشتند و آن تدبیر باطل کردند. جواب رفت که کار ترکمانان سلجوقی که بنسا بودند قرار یافت و بندگی نمودند و بدانستند که آنچه رفت از باز- گشتن حاجب بگتغدی نه از هنر ایشان بود؛ و از حسن رای ما خلعت و ولایت یافتند و بیارامیدند و مقدّمی بخدمت درگاه خواهد آمد، و ما بنشابور چندان ماندهایم تا رسول ما بازرسد. و مهرگان نزدیک است، پس از مهرگان از راه هرات سوی بلخ آییم تا زمستان آنجا بباشیم و پاسخ این تهوّر دادهآید بأذن اللّه عزّ و جلّ . واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۴۷۸
چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دارم سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۳
چشم خویشان را حسد از بس به دولت شور کرد
فی فضیلة حسن رضی اللّه عنه
نور چشم مصطفی و مرتضی حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۷۳۰
برخیز تا کنیم صبوحی هوای باغ سید حسن غزنوی : غزلیات
شمارهٔ ۶۴
ای همچو ماه پیشرو لشکر آمده اهلی شیرازی : معمیات
بخش ۴۷ - عفیف
ای دور گشته عافیتم از دهان تو محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۲۳
شیخ گفت اینست و بس و این بر ناخنی بتوان نبشت: اِذبح النفس والافلا تشغل بتر هات الصوفیة. جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵
چنان پرورده آغوش نزاکت در کنار او را امیر پازواری : چهاربیتیها
شمارهٔ ۴۵
پِیْغومْ که ته جا رِسیمِهْ چُونِه ته کارْ؟ سعدی : باب دهم در مناجات و ختم کتاب
حکایت بت پرست نیازمند
مغی در به روی از جهان بسته بود جلال عضد : رباعیّات
شمارهٔ ۵۲
ای خواجه چو بر خود تو بدی نپسندی مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۲
گرفتم آمد آن سرو قباپوش سوزنی سمرقندی : غزلیات
شمارهٔ ۳۶ - روز از ما بگریخت
شمس برگشت ز چرخ، همچو زرین طبقو نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۳۱۴
ما به دل شادیم از باغ و بهار ما مپرس امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۵
شفاعت آمدم ای دوست دیدهٔ خود را جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۹۹
نگارینا دل پر دردم از تو سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۶
جان زندگی از چشمه پرنوش تو دارد نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۶
بیا بصاحب ما بین که تاعیان نگری سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۳
خزان ببین که چمن را چگونه جان داده ست ابوالفضل بیهقی : مجلد هشتم
بخش ۳۶ - رفتن امیر سوی هرات
و درین هفته نامهها رسید از سپاه سالار علی عبد اللّه و صاحب برید بلخ بو القاسم حاتمک که: پسران علی تگین چون شنودند که سالار بگتغدی و لشکر ما بناکام از نسا بازگشتند، دیگر باره قصد چغانیان و ترمذ خواستند که کنند، و دو سه منزل از سمرقند برفته بودند، خبر رسید ایشان را که والی چغانیان امیر بوالقاسم مردم بسیار فراآورده است از کنجینه و کمیجیان و سپاه سالار علی ببلخ رسید با لشکری گران و قصد آب جیحون گذشتن دارد، بازگشتند و آن تدبیر باطل کردند. جواب رفت که کار ترکمانان سلجوقی که بنسا بودند قرار یافت و بندگی نمودند و بدانستند که آنچه رفت از باز- گشتن حاجب بگتغدی نه از هنر ایشان بود؛ و از حسن رای ما خلعت و ولایت یافتند و بیارامیدند و مقدّمی بخدمت درگاه خواهد آمد، و ما بنشابور چندان ماندهایم تا رسول ما بازرسد. و مهرگان نزدیک است، پس از مهرگان از راه هرات سوی بلخ آییم تا زمستان آنجا بباشیم و پاسخ این تهوّر دادهآید بأذن اللّه عزّ و جلّ . واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۴۷۸
چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دارم سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۳
چشم خویشان را حسد از بس به دولت شور کرد