هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از رنجها و غمهای خود میگوید و از دوست یا معشوق میخواهد که به فریادش برسد و او را در این دردها تنها نگذارد. او از نالههای بیپاسخ و شوق بیپایان خود سخن میگوید و از خداوند میخواهد که او را فراموش نکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانهای است که ممکن است برای نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد و رنج عمیق عاشقانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
گزیدهٔ غزل ۱۵
شفاعت آمدم ای دوست دیدهٔ خود را
کزو مپوش گل نو دمیدهٔ خود را
رسید خیل غمت ورنه ایستد جانم
کجا برم بدن غم رسیدهٔ خود را
به گوش ره ندهی نالهٔ مرا چه کنم
چه ناشنیده کند کس شنیدهٔ خود را
چنین که من ز تولب میگزم کم ار گویی
که مرهمی برسانم گزیدهٔ خود را
به چاه شوق فرو ماندهام خداوندا
فرو گذاشت مکن آفریدهٔ خود را
کزو مپوش گل نو دمیدهٔ خود را
رسید خیل غمت ورنه ایستد جانم
کجا برم بدن غم رسیدهٔ خود را
به گوش ره ندهی نالهٔ مرا چه کنم
چه ناشنیده کند کس شنیدهٔ خود را
چنین که من ز تولب میگزم کم ار گویی
که مرهمی برسانم گزیدهٔ خود را
به چاه شوق فرو ماندهام خداوندا
فرو گذاشت مکن آفریدهٔ خود را
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۱۴
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.