سعدی : غزلیات
غزل ۲۰۸
مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۴۹ - سوادالوجه
سوادالوجه فیالدارین رازیست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۷۵
آن را که نیست وسعت مشرب درین سرا صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۷۴
شیرین تبسمی که مرا راه دین زده است سعدی : باب چهارم در تواضع
حکایت صبر مردان بر جفا
شنیدم که در خاک وخش از مهان صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۴۶۲
شکوه اهل دل از خلق نهان می باشد شاه نعمتالله ولی : مثنویات
شمارهٔ ۶۳
گنج اسم اعظم از ذات و صفات سحاب اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۶
خوش دولتی است وصل تو نعمت حیات سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۸۳
ارادت بی چون یکی را از تخت شاهی فرو آرد و دیگری را در شکم ماهی نکو دارد سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۷
رحم آوردن بر بدان ستمست بر نیکان، عفو کردن از ظالمان جورست بر درویشان کلیم کاشانی : رباعیات
شمارهٔ ۷
برگشتن عمر را نمود آمدنت صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۳۱
چشم اثر به گریه مستانه من است عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۵۴۱
صنمی که غمزهٔ او، به صف بلا نشسته صفایی جندقی : نوحهها
شمارهٔ ۳۱
افتاد از عرشه ی زین آسمانی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۵۵
روز وصل است و دل غم دیده ما شاد نیست رضیالدین آرتیمانی : مفردات
۷
قید و اطلاق دلم سوخت ندانم چکنم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۴۹
دلم ز گریه مستانه هم صفا نگرفت اسیر شهرستانی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۷۵
از می تجربه میخانه افلاک پر است رضاقلی خان هدایت : فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین
بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
نام شریف آن جناب میرزا عبدالوهاب، موسوی انتساب و از فضایل صوری و معنوی و خصایل حسبی و سیادت نسبی کامیاب. در فنون ادبیه و علوم عربیه قادر و ماهر. در حکمت عقلی و ریاضی و طبیعی تبحرش پیدا و ظاهر. در ترقیم خطوط به تخصیص نسخ، تعلیق و شکسته، دست استادان را به پشت بسته. حضرتش أباً عن جد در اصفهان ملاذ و ملجأ بی پناهان. محفلش مجمع شعرا و ظرفا و مجلسش مرجع فقرا و عرفا بوده. بالاخره از علوم ظاهریه خاطر شریفش خسته و دل معارف منزل به تحصیل کمالات معنویه بسته. روزگاری طالب صحبت اهل معارف و حقایق بوده. وجود محمود را به معاشرت و مصاحبت جمعی از اکابر این طایفه مزین فرمود. گویند با آنکه از ممرّ موروث و مکسب ضیاع و عقار وافر و از جهت شغل و منصب مال و مکنت متکاثر داشت از فرط کرم و بذل درم از آنها در اندک وقتی چیزی و پشیزی باقی نگذاشت. چنانکه قوت صبح و شام از رهگذر رهن و وام نیز دست نمیداد و مع هذا به قدر مقدور و حد میسور بر سینهٔ سائلان دست رد نمینهاد و لسان کرم آن سید یگانه مترنم بود بدین ترانه که: مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۴۶
آن را که به لطف سر بخاری
غزل ۲۰۸
مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۴۹ - سوادالوجه
سوادالوجه فیالدارین رازیست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۷۵
آن را که نیست وسعت مشرب درین سرا صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۷۴
شیرین تبسمی که مرا راه دین زده است سعدی : باب چهارم در تواضع
حکایت صبر مردان بر جفا
شنیدم که در خاک وخش از مهان صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۴۶۲
شکوه اهل دل از خلق نهان می باشد شاه نعمتالله ولی : مثنویات
شمارهٔ ۶۳
گنج اسم اعظم از ذات و صفات سحاب اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۶
خوش دولتی است وصل تو نعمت حیات سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۸۳
ارادت بی چون یکی را از تخت شاهی فرو آرد و دیگری را در شکم ماهی نکو دارد سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۷
رحم آوردن بر بدان ستمست بر نیکان، عفو کردن از ظالمان جورست بر درویشان کلیم کاشانی : رباعیات
شمارهٔ ۷
برگشتن عمر را نمود آمدنت صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۳۱
چشم اثر به گریه مستانه من است عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۵۴۱
صنمی که غمزهٔ او، به صف بلا نشسته صفایی جندقی : نوحهها
شمارهٔ ۳۱
افتاد از عرشه ی زین آسمانی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۵۵
روز وصل است و دل غم دیده ما شاد نیست رضیالدین آرتیمانی : مفردات
۷
قید و اطلاق دلم سوخت ندانم چکنم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۴۹
دلم ز گریه مستانه هم صفا نگرفت اسیر شهرستانی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۷۵
از می تجربه میخانه افلاک پر است رضاقلی خان هدایت : فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین
بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
نام شریف آن جناب میرزا عبدالوهاب، موسوی انتساب و از فضایل صوری و معنوی و خصایل حسبی و سیادت نسبی کامیاب. در فنون ادبیه و علوم عربیه قادر و ماهر. در حکمت عقلی و ریاضی و طبیعی تبحرش پیدا و ظاهر. در ترقیم خطوط به تخصیص نسخ، تعلیق و شکسته، دست استادان را به پشت بسته. حضرتش أباً عن جد در اصفهان ملاذ و ملجأ بی پناهان. محفلش مجمع شعرا و ظرفا و مجلسش مرجع فقرا و عرفا بوده. بالاخره از علوم ظاهریه خاطر شریفش خسته و دل معارف منزل به تحصیل کمالات معنویه بسته. روزگاری طالب صحبت اهل معارف و حقایق بوده. وجود محمود را به معاشرت و مصاحبت جمعی از اکابر این طایفه مزین فرمود. گویند با آنکه از ممرّ موروث و مکسب ضیاع و عقار وافر و از جهت شغل و منصب مال و مکنت متکاثر داشت از فرط کرم و بذل درم از آنها در اندک وقتی چیزی و پشیزی باقی نگذاشت. چنانکه قوت صبح و شام از رهگذر رهن و وام نیز دست نمیداد و مع هذا به قدر مقدور و حد میسور بر سینهٔ سائلان دست رد نمینهاد و لسان کرم آن سید یگانه مترنم بود بدین ترانه که: مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۴۶
آن را که به لطف سر بخاری