امام سجاد علیهالسلام : با ترجمه حسین انصاریان
دعای 14 ) دعا برای ستم و ستمدیده
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا اعْْتُدِيَ عَلَيْهِ أَوْ رَأَي مِنَ الظَّالِمِينَ مَا لَا يُحِبُّ صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۲۱۲
کار خونریزی لعلت چو به فرجام رسید سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۶
عزم آن دارم که با پیمانه پیمانی کنم بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۱۶
تمثال فنایم چه نشان؟ کو اثر من انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۱۲ - عزالدین نامی را ستایش کند
ای بزرگی که شد دل و رایت صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۳
دامنم ز اشک دیده آب گرفت رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۱۵
نگاه دلکش و رفتار دلستان که تو داری باباطاهر عریان همدانی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۴۵
خوشا آنانکه تن از جان ندانند رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴۶
شد جان پاکان در رهت از بسکه خاک ای نازنین رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۰
صبر کردم بر جفای او، غلط کردم، غلط مولوی : دفتر چهارم
بخش ۶۱ - نصیحت دنیا اهل دنیا را به زبان حال و بیوفایی خود را نمودن به وفا طمع دارندگان ازو
گفت بنمودم دغل لیکن تورا مجیرالدین بیلقانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۳
ای گشته زیان مملکت سود از تو! رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰
ای به زیبائی رخت چون آفتاب یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۲۲ - به آقا محمد ابراهیم دائی فرخ خان به خراسان نگاشته شده
گرامی سرور من رفتی و درهای رامش بسته ماند و روائی رستای آرامش شکسته، باد بهار خرمی سردی انگیخت و شکوفه شاخ شکفتگی زردی آورد، کالای والای شادمانی سر در تباهی نهاد و اختر رخشای کامرانی رخ در سیاهی، بزم جمشیدی خانه رنج و تیمار آمد و گونه خورشیدی لانه تیره و تار گردید. روز گذشته بران کوی و در که با کاخ ناهیدش باد انبازی در سر بود گذشتم، شادروان از گرد گران دیدم و مرد پاسبان از پاسداری برکران، نسترن از گل دامان تهی داشت و انار از گرد بی برگی گونه بهی. تاک ها را چفت شکسته و گسترش ها را خاک بر سر نشسته، شعر: سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۹۴
کسی را در فغان ناله چون محبوب می خواهد فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۴
جان بیرون رفته را بویت بتن می آورد یغمای جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۷
آنکه یک عقده زکارش نکند باز منم اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۵
ای که کوی یار میجویی، دو عالم کوی اوست سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۵
گل افسری از لعل و گهر میسازد میرزاده عشقی : مقطعات
شمارهٔ ۱۴ - دو بیت از یک غزل
عشقی به خدا همان که می گفت: خدای:
دعای 14 ) دعا برای ستم و ستمدیده
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا اعْْتُدِيَ عَلَيْهِ أَوْ رَأَي مِنَ الظَّالِمِينَ مَا لَا يُحِبُّ صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۲۱۲
کار خونریزی لعلت چو به فرجام رسید سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۶
عزم آن دارم که با پیمانه پیمانی کنم بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۱۶
تمثال فنایم چه نشان؟ کو اثر من انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۱۲ - عزالدین نامی را ستایش کند
ای بزرگی که شد دل و رایت صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۳
دامنم ز اشک دیده آب گرفت رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۱۵
نگاه دلکش و رفتار دلستان که تو داری باباطاهر عریان همدانی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۴۵
خوشا آنانکه تن از جان ندانند رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴۶
شد جان پاکان در رهت از بسکه خاک ای نازنین رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۰
صبر کردم بر جفای او، غلط کردم، غلط مولوی : دفتر چهارم
بخش ۶۱ - نصیحت دنیا اهل دنیا را به زبان حال و بیوفایی خود را نمودن به وفا طمع دارندگان ازو
گفت بنمودم دغل لیکن تورا مجیرالدین بیلقانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۳
ای گشته زیان مملکت سود از تو! رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰
ای به زیبائی رخت چون آفتاب یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۲۲ - به آقا محمد ابراهیم دائی فرخ خان به خراسان نگاشته شده
گرامی سرور من رفتی و درهای رامش بسته ماند و روائی رستای آرامش شکسته، باد بهار خرمی سردی انگیخت و شکوفه شاخ شکفتگی زردی آورد، کالای والای شادمانی سر در تباهی نهاد و اختر رخشای کامرانی رخ در سیاهی، بزم جمشیدی خانه رنج و تیمار آمد و گونه خورشیدی لانه تیره و تار گردید. روز گذشته بران کوی و در که با کاخ ناهیدش باد انبازی در سر بود گذشتم، شادروان از گرد گران دیدم و مرد پاسبان از پاسداری برکران، نسترن از گل دامان تهی داشت و انار از گرد بی برگی گونه بهی. تاک ها را چفت شکسته و گسترش ها را خاک بر سر نشسته، شعر: سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۹۴
کسی را در فغان ناله چون محبوب می خواهد فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۴
جان بیرون رفته را بویت بتن می آورد یغمای جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۷
آنکه یک عقده زکارش نکند باز منم اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۵
ای که کوی یار میجویی، دو عالم کوی اوست سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۵
گل افسری از لعل و گهر میسازد میرزاده عشقی : مقطعات
شمارهٔ ۱۴ - دو بیت از یک غزل
عشقی به خدا همان که می گفت: خدای: