رضی‌الدین آرتیمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۱
خوشتر ز بهشتی و بهٰاری
رضی‌الدین آرتیمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۸
ای که در ره عرفان مستمند برهانی
ابوالحسن فراهانی : قصاید
شمارهٔ ۱
آنم که از ضمیر منست انور آفتاب
ابوالحسن فراهانی : قصاید
شمارهٔ ۸
زهی زخوی تو بر باد داده جان آتش
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶
در دیر مغان مغبچگان چالاک
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۸
نقشی است خیالش که به هر دست بر آید
عین‌القضات همدانی : لوایح
فصل ۱۹۴
این همه درد دل و اندوه جان فرزند آدم از اختیار است و در کسب همۀ زحمت راحت او در تقدیر است مَنْ اَیْقَنَ بِالْقَدَرِ کَیْفَ یَحْزَنُ وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَیَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الْخِیَرَةَ. در عشق آنکه بختیار است بی اختیار است. عجب یکی را از ابنای ملوک ابایی پدید آمد بر بساط قربت باز یافت یکی او را دید ضعیف و نحیف شده و ذلولی و نحولی بدو راه یافته گفت در مقابلۀ آنچه گذاشتی چه دادند گفت همه دادند چون مراد من از من سلب کردند او مراد من شد و من مرید او پس همه دادند واین خوش رمزیست:
امامی هروی : مقطعات
شمارهٔ ۶
ای خداوندی که دائم پیر چرخ
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۶۷
جرم ما گر باده‌آشامی‌ست مستی جرم کیست
عین‌القضات همدانی : لوایح
فصل ۸۶
گریه از تأسف بود وتأسف از فوت محبوب بود چنانکه پیر کنعان از تأسف چندان بگریست که مردم(مردمک)چشمش که خلیفۀ عالم بینائی بود از کسوت عیانی بیرون آمد و جلباب سفید حسرت درخود کشید یا اَسفَی عَلی یوسُفَ و ابْیضّت عَیناهُ مِنَ الحُزْنِ اما روندگان این راه را اسف و حزن نباشد زیرا که ایشان را خوف فقد محبوب نبود، پیری بنزد مریدی آمد او را یافت که در فوت محبوبی میگریست گفت ای پسر دل بمحبوبی می‌بایست داد که فوت بر او روا نبودی تا بقلق و حزن و ضجرت و بکا گرفتار نشدی:
عین‌القضات همدانی : لوایح
فصل ۱۶
سلطان عشق بآخر بقهر در گذرست عاشق را از کجا زهرۀ آن که در کوی خود گذر کند و یا در روی خود نظر زیرا که تا بر عشق گذر نکند بخود نرسد و عشق نهنگ وار اوئی او را بکلی بیک دم درکشنده است و او را با خود بخود راه نیست او را بی اوئی او بمعشوق راه است و نه هرکس از این سر آگاه عشق او را بی او می‌گوید از وجود قطرۀ سازد و در بحر مواج غیب اندازد که درّدر بخر اولیتر اگر غواص قضا آن را برآورد و بخزانۀ کُنْتُ کَنْزا مَخْفِیا لَمْ اُعْرَف سازد تا هنگام ظهور فَاحَبْبَتُ اَنْ اُعْرَف تاج عزت را بآن بیاراید شاید.
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۸۲
دلدار چنان مشوش آمد که مپرس
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵
تا ماند قضا بر سر من افسر عشق
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۶۲
کسی کز عشق دولتمند گردد
وحشی بافقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲
گر درخور مهرم احترامی بودی
مولوی : دفتر اول
بخش ۲۳ - در بیان آنک این اختلافات در صورت روش است نی در حقیقت راه
او ز یک رنگی عیسی بو نداشت
کلیم کاشانی : قصاید
شمارهٔ ۳ - در مدح صاحبقران ثانی ابوالمظفر شاه جهان
در دور ما زمانه گلستان بی درست
جامی : دفتر اول
بخش ۹۴ - فی بیان قوله علیه السلام رب تال للقرآن و القرآن یلعنه
رب تال یفوه بالقرآن
ابوعلی عثمانی : باب ۴ تا ۵۲
باب هفدهم - در حَسَد
قالَ اللّهُ تَعالی قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ پس گفت وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ اِذا حَسَدَ. این سورة را که پناهی کرد از شرّها، مهر کرد بذکر حسد.
صامت بروجردی : اشعار مصیبت
شمارهٔ ۲۸ - بیان واقعه دیر راهب
چون حریم خسرو بطحا ز بیداد زمانه