بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۹۵
از دلمبگذشت و خوندر چشم حیرتساز ماند بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۰۶
خوش آن حالت که بگشایی ز خواب سرخوشی دیده صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۱
دانم که ره کعبه و بتخانه کدامست فردوسی : پادشاهی اسکندر
بخش ۳۳
وزان جایگه شاد لشگر براند فخرالدین عراقی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۶
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۷۲۸
دوش آرزونی شکسته بودم لالایی ها : بخش اول
لالایی فارس - رویای کوچ
لالا لالایی، فرزند زیبا بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۲۹
دل از نیرنگ آگاهی به چندین پیشه میافتد غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۳
خیره کند مرد را مهر درم داشتن شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۷۳
نور او در چشم بینا دیده ایم سنایی غزنوی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۷۹
ای صدر اجل قوام دولت کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۳
سؤال بوس که کردم مرا جواب فرست مجیرالدین بیلقانی : رباعیات
شمارهٔ ۹۲
ای از غم هجران تو ای طرفه نگار اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۶۱
خیزیم و ره قافلهٔ غم بزنیم حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۷۲۸
خروس بانگ برآورد و صبح کرد طلوع صغیر اصفهانی : ترکیبات
شمارهٔ ۲۸ - تضمین غزل خواجه حافظ علیهالرحمه
نی در خیال مال و نه در فکر جاه باش حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۱۴
از من چه شد که یاد نیامد حبیب را اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵
به خلوت بهل شیخ دل مرده را ظهیری سمرقندی : سندبادنامه
بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد
چنین گویند راویان حدیث و خداوندان تاریخ که در مواضی ایام و سوالف اعوام در اقلیم هندوستان، پادشاهی بوده است کوردیس نام که صحایف معالی جهانداری را به مکارم اخلاق حمیده موشح گردانیده بود و ردای مفاخر پادشاهی را به مآثر اعراق کریم، مطرز کرده. روزگار او به جمال عدل آراسته و اوصاف او به کمال فضل مشهور شده. دولتی مطاع و حشمتی مطیع، مدتی طویل و مملکتی عریض. دست تناول حاسدان و تطاول قاصدان از مملکت او بسته و کوتاه و چشم اطماع فاسده متعدیان در دولت او پوشیده و فراز. همیشه متابع عقل و مطاوع عدل بودی و آثار و اخبار رفتگان و سیر و سنن ایشان شنودی و ذکر حسن شیم وصیت مطاوعت خدم و حشم او به سمع سلاطین وقت رسیده و زبان روات و بیان ثقات، آوازه رفاهیت رعیت و خصب نعمت و امن ولایت او به گوش خلایق رسانیده و از بدو صبا که عمره عمر و غره دهر است تا طلوع صباح شیب که خبر دهنده وداع حیات است، جز در منهج رعایت رعایا و مسلک تخفیف و ترفیه ضعفای ولایت قدم نزده بود و از برای اکتساب اموال، گامی در خطه وزر و وبال ننهاده. پیوسته اهتمام بر مصالح رعایای دولت موفور می داشت و بر و بحر مملکت را به افاضت نصفت و اشاعت معدلت، معمور می گردانید. دولت او را سعد اکبر اقلیم زحل می گفتند و ملوک آفاق، مکارم اخلاق او بر حاشیه جریده سیاست تعلیق می کردند و از فضایل علم و شمایل حلم او اقتباس می نمودند و می گفتند: شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۸ - حافظ جاویدان
تا که از طارم میخانه نشان خواهد بود
غزل شمارهٔ ۱۲۹۵
از دلمبگذشت و خوندر چشم حیرتساز ماند بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۰۶
خوش آن حالت که بگشایی ز خواب سرخوشی دیده صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۱
دانم که ره کعبه و بتخانه کدامست فردوسی : پادشاهی اسکندر
بخش ۳۳
وزان جایگه شاد لشگر براند فخرالدین عراقی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۶
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۷۲۸
دوش آرزونی شکسته بودم لالایی ها : بخش اول
لالایی فارس - رویای کوچ
لالا لالایی، فرزند زیبا بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۲۹
دل از نیرنگ آگاهی به چندین پیشه میافتد غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۳
خیره کند مرد را مهر درم داشتن شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۷۳
نور او در چشم بینا دیده ایم سنایی غزنوی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۷۹
ای صدر اجل قوام دولت کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۳
سؤال بوس که کردم مرا جواب فرست مجیرالدین بیلقانی : رباعیات
شمارهٔ ۹۲
ای از غم هجران تو ای طرفه نگار اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۶۱
خیزیم و ره قافلهٔ غم بزنیم حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۷۲۸
خروس بانگ برآورد و صبح کرد طلوع صغیر اصفهانی : ترکیبات
شمارهٔ ۲۸ - تضمین غزل خواجه حافظ علیهالرحمه
نی در خیال مال و نه در فکر جاه باش حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۱۴
از من چه شد که یاد نیامد حبیب را اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵
به خلوت بهل شیخ دل مرده را ظهیری سمرقندی : سندبادنامه
بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد
چنین گویند راویان حدیث و خداوندان تاریخ که در مواضی ایام و سوالف اعوام در اقلیم هندوستان، پادشاهی بوده است کوردیس نام که صحایف معالی جهانداری را به مکارم اخلاق حمیده موشح گردانیده بود و ردای مفاخر پادشاهی را به مآثر اعراق کریم، مطرز کرده. روزگار او به جمال عدل آراسته و اوصاف او به کمال فضل مشهور شده. دولتی مطاع و حشمتی مطیع، مدتی طویل و مملکتی عریض. دست تناول حاسدان و تطاول قاصدان از مملکت او بسته و کوتاه و چشم اطماع فاسده متعدیان در دولت او پوشیده و فراز. همیشه متابع عقل و مطاوع عدل بودی و آثار و اخبار رفتگان و سیر و سنن ایشان شنودی و ذکر حسن شیم وصیت مطاوعت خدم و حشم او به سمع سلاطین وقت رسیده و زبان روات و بیان ثقات، آوازه رفاهیت رعیت و خصب نعمت و امن ولایت او به گوش خلایق رسانیده و از بدو صبا که عمره عمر و غره دهر است تا طلوع صباح شیب که خبر دهنده وداع حیات است، جز در منهج رعایت رعایا و مسلک تخفیف و ترفیه ضعفای ولایت قدم نزده بود و از برای اکتساب اموال، گامی در خطه وزر و وبال ننهاده. پیوسته اهتمام بر مصالح رعایای دولت موفور می داشت و بر و بحر مملکت را به افاضت نصفت و اشاعت معدلت، معمور می گردانید. دولت او را سعد اکبر اقلیم زحل می گفتند و ملوک آفاق، مکارم اخلاق او بر حاشیه جریده سیاست تعلیق می کردند و از فضایل علم و شمایل حلم او اقتباس می نمودند و می گفتند: شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۸ - حافظ جاویدان
تا که از طارم میخانه نشان خواهد بود