انوری : مقطعات
شمارهٔ ۸۰ - طلب امداد مهم خود کند
ای بزرگی که در بزرگی و جاه میرزا حبیب خراسانی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶
آن به که شراب را حکیمانه خوری اثیر اخسیکتی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۲
ای عهد تو جمله نانمازی ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۱
برآمد سپاه بخار از بحار نسیمی : اضافات
شمارهٔ ۴ - مسدس ترکیب
ای شاه تخت «من عرف » خواجه نصیرالدین طوسی : مقدمه
بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
حمد بی حد و مدح بی عد لایق حضرت عزت مالک الملکی باشد که همچنان که در بدو فطرت اولی، و هو الذی یبدوا الخلق، که حقایق انواع را از مطالع ابداع برمی آورد، هیولای انسان را، که سمت عالم خلقی داشت، چهل طور در مدارج استکمال از صورت به صورت و حال به حال بگردانید، که خمرت طینه آدم بیدی اربعین صباحا، تا چون به نهایت تربیت رسید و اثر حصول شایستگی قبول در وی پدید آمد، خلعت صورت انسانی را، که طراز عالم امری داشت، که و ینزل الروح من امره، به یک دفعه، که و ما امرنا الا واحده، بر طریق کن فیکون، کلمح البصر أو هو اقرب، در وی پوشانید، تا وجود اول او رقم تمامی یافت، و نوبت تکوین به کون ثانی رسید و مستعد تحمل امانت ربانی گشت، که ثم أنشاناه خلقا آخر؛ به ازای بدو فطرت درعود نشأت، ثم نعیده، معنویت انسان را، که مبدأ وجود صورت نوعیت اوست و آنجا، یعنی در بدو وجود، به یک لمحه یافته بود، در تعلیم گاه علم الانسان ما لم یعلم و کارخانه إعملوا صالحا، به تجرید ذات و تهذیب صفات و ترقی در مدارج کمال و تحلی به صوالح اعمال سال به سال بل حالا فحال از مرتبه به مرتبه و منزل به منزل می گذراند تا آنگاه که با معاد ارجعنی الی ربک رساند و صورت مستعار او را که لباس اول هیولای اولای انسانی بود و در کون اول به چندان تخمیر و ترشیح مخصوص شده، دفعه واحده استرداد کند، که فإذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعه و لایستقدمون، تا چون ندای لمن الملک الیوم با جواب لله الواحد القهار، از حضرت مالک الملک در فضای عالمهای ملک و ملکوت افتد، و موعد کل شی هالک الا وجهه درآید، وعده کما بدأکم تعودون به انجاز رسیده باشد، و حکمت کنت کنزا مخفیا به اتمام پیوسته، ذلک تقدیر العزیز العلیم. غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۱
به مرگ من که پس از من به مرگ من یاد آر فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۳
روزی که ز دل بانگ خبردار زنیم صغیر اصفهانی : مثنویات
شمارهٔ ۲۸ - قدک و صباغ
داد به صباغ کسی یک قدک ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶۲
ای در سر هر کس از خیالت هوسی آذر بیگدلی : رباعیات
شمارهٔ ۸۷
پیمانه ی ما پر از شراب اولیتر جامی : یوسف و زلیخا
بخش ۳۷ - زبان به طعنهٔ زلیخا گشادن زنان مصر و به تیغ غیرت عشق دست ایشان بریدن
نسازد عشق را کنج سلامت نهج البلاغه : حکمت ها
پرهیز از سرزنش گرفتاران
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَا كُلُّ مَفْتُونٍ يُعَاتَبُ عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۴۱۶
باز این منم به صد دل خشنود در سماع سعدی : باب دوم در احسان
حکایت حاتم طائی
ز بنگاه حاتم یکی پیرمرد مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۹۵
سوی خانهی خویش آمد عشق آن عاشق نواز یغمای جندقی : بخش سوم
شمارهٔ ۴۳
فروغ دیده و چراغ دوده فلان را دوده دولت دید به دو دیده صولت دود رمد مرساد. از شکست مکاره تند رستم و فراخواه همت کار معیشت و بار معاد را با همه سستی، چست کیش تو خوشتر، که روزگارت بی حیله گری صرف پیله وری است و اختیارت بدل موی فروشی و تفسیله خری، کاسب حبیب خداست و طبیب دوا، رنجش مایه گنج است و زیانش خوشتر از سود. یغمای جندقی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۵۸
ذوق فتراک ترا گشته فراهم سر چندی سحاب اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵
غیر از تو بساط عیش آراسته است میرداماد : غزلیات
شمارهٔ ۳۲
چنان ز آتش دل سینه مشتعل کردم
شمارهٔ ۸۰ - طلب امداد مهم خود کند
ای بزرگی که در بزرگی و جاه میرزا حبیب خراسانی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶
آن به که شراب را حکیمانه خوری اثیر اخسیکتی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۲
ای عهد تو جمله نانمازی ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۱
برآمد سپاه بخار از بحار نسیمی : اضافات
شمارهٔ ۴ - مسدس ترکیب
ای شاه تخت «من عرف » خواجه نصیرالدین طوسی : مقدمه
بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
حمد بی حد و مدح بی عد لایق حضرت عزت مالک الملکی باشد که همچنان که در بدو فطرت اولی، و هو الذی یبدوا الخلق، که حقایق انواع را از مطالع ابداع برمی آورد، هیولای انسان را، که سمت عالم خلقی داشت، چهل طور در مدارج استکمال از صورت به صورت و حال به حال بگردانید، که خمرت طینه آدم بیدی اربعین صباحا، تا چون به نهایت تربیت رسید و اثر حصول شایستگی قبول در وی پدید آمد، خلعت صورت انسانی را، که طراز عالم امری داشت، که و ینزل الروح من امره، به یک دفعه، که و ما امرنا الا واحده، بر طریق کن فیکون، کلمح البصر أو هو اقرب، در وی پوشانید، تا وجود اول او رقم تمامی یافت، و نوبت تکوین به کون ثانی رسید و مستعد تحمل امانت ربانی گشت، که ثم أنشاناه خلقا آخر؛ به ازای بدو فطرت درعود نشأت، ثم نعیده، معنویت انسان را، که مبدأ وجود صورت نوعیت اوست و آنجا، یعنی در بدو وجود، به یک لمحه یافته بود، در تعلیم گاه علم الانسان ما لم یعلم و کارخانه إعملوا صالحا، به تجرید ذات و تهذیب صفات و ترقی در مدارج کمال و تحلی به صوالح اعمال سال به سال بل حالا فحال از مرتبه به مرتبه و منزل به منزل می گذراند تا آنگاه که با معاد ارجعنی الی ربک رساند و صورت مستعار او را که لباس اول هیولای اولای انسانی بود و در کون اول به چندان تخمیر و ترشیح مخصوص شده، دفعه واحده استرداد کند، که فإذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعه و لایستقدمون، تا چون ندای لمن الملک الیوم با جواب لله الواحد القهار، از حضرت مالک الملک در فضای عالمهای ملک و ملکوت افتد، و موعد کل شی هالک الا وجهه درآید، وعده کما بدأکم تعودون به انجاز رسیده باشد، و حکمت کنت کنزا مخفیا به اتمام پیوسته، ذلک تقدیر العزیز العلیم. غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۱
به مرگ من که پس از من به مرگ من یاد آر فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۳
روزی که ز دل بانگ خبردار زنیم صغیر اصفهانی : مثنویات
شمارهٔ ۲۸ - قدک و صباغ
داد به صباغ کسی یک قدک ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶۲
ای در سر هر کس از خیالت هوسی آذر بیگدلی : رباعیات
شمارهٔ ۸۷
پیمانه ی ما پر از شراب اولیتر جامی : یوسف و زلیخا
بخش ۳۷ - زبان به طعنهٔ زلیخا گشادن زنان مصر و به تیغ غیرت عشق دست ایشان بریدن
نسازد عشق را کنج سلامت نهج البلاغه : حکمت ها
پرهیز از سرزنش گرفتاران
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَا كُلُّ مَفْتُونٍ يُعَاتَبُ عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۴۱۶
باز این منم به صد دل خشنود در سماع سعدی : باب دوم در احسان
حکایت حاتم طائی
ز بنگاه حاتم یکی پیرمرد مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۹۵
سوی خانهی خویش آمد عشق آن عاشق نواز یغمای جندقی : بخش سوم
شمارهٔ ۴۳
فروغ دیده و چراغ دوده فلان را دوده دولت دید به دو دیده صولت دود رمد مرساد. از شکست مکاره تند رستم و فراخواه همت کار معیشت و بار معاد را با همه سستی، چست کیش تو خوشتر، که روزگارت بی حیله گری صرف پیله وری است و اختیارت بدل موی فروشی و تفسیله خری، کاسب حبیب خداست و طبیب دوا، رنجش مایه گنج است و زیانش خوشتر از سود. یغمای جندقی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۵۸
ذوق فتراک ترا گشته فراهم سر چندی سحاب اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵
غیر از تو بساط عیش آراسته است میرداماد : غزلیات
شمارهٔ ۳۲
چنان ز آتش دل سینه مشتعل کردم