خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۶
ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد
خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۵
خوی او از خام‌کاری کم نکرد
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۵۱
ترک آرزوکردم رنج هستی آسان‌ شد
خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۴
فروغ جمالت نظر برنتابد
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۴
پی آن گیر کاین ره پیش بردست
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۵۱
بشکفت گل و رونق شمشاد ببرد
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۳۲
خور از خورشید رویت شرم دارد
خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۳
عشق تو به هر دلی فرو ناید
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٨٣
یا رب چه موجبست که روزی نگفت شاه
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۲۵۹
هر چه داری به عشق او در باز
خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۲
نگارینا به صحرا رو که صحرا حله می‌پوشد
عنصری بلخی : قصاید
شمارهٔ ۱۰ - در مدح سلطان محمود
تا همی جولان زلفش گرد لالستان بود
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۵
بحری پنهان چو کرد جوش و طغیان
سعدی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
عطار نیشابوری : بلبل نامه
آمدن سیمرغ بخدمت سلمیان و نموداری حال گفتن به بلبل
تو سیمرغی و یک مرغت هنر نیست
رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ ایشان که مى‏خورند، أَمْوالَ الْیَتامى‏ مالهاى یتیمان، ظُلْماً به بیداد بیش از مزد کار، إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً
خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۱
عشاق به جز یار سر انداز نخواهند
ملا احمد نراقی : مثنوی طاقدیس
بخش ۸۳ - بقیه حکایت آن جاهل در مجلس درس شیخ کامل
گفت چون شرع شریف استی کنون
ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۷
در دلم تا به سحرگاه شب دوشین
رشیدالدین میبدی : ۲۴- سورة النّور- مدنیّة
۴ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» اللَّه نور، و النور فى الحقیقة ما ینوّر غیره، نور حقیقت آن باشد که غیرى را روشن کند، هر چه غیرى را روشن نکند آن را نور نگویند، آفتاب نورست و ماه نورست و چراغ نورست. نه بآن معنى که بنفس خود روشنند لکن بآن معنى که منوّر غیرند، آئینه و آب و جوهر امثال آن را نور نگویند اگر چه بذات خود روشنند زیرا که منور غیر نه اند، چون حقیقت این معلوم گشت بدان که: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» اللَّه است روشن کننده آسمانها و زمینها بر مؤمنان و دوستان مصور اشباح است و منور ارواح، جمیع الانوار منه، و همه نورها ازوست، و قوام همه بدوست، بعضى ظاهر و بعضى باطن، ظاهر را گفت: «وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً»، باطن را گفت: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ» نور ظاهر اگر چه روشن است و نیکو تبع و چاکر نور باطن است، نور ظاهر نور شمس و قمرست، و نور باطن نور توحید و معرفت، نور شمس و قمر اگر چه زیبا و روشن است آخر روزى آن را کسوف و خسوف بود و فردا در قیامت مکدّر و مکوّر گردد، لقوله تعالى: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ»، اما آفتاب معرفت و نور توحید که از مطلع دلهاى مؤمنان سر بزند آن را هرگز کسوف و خسوف نبود و تکدیر گرد او نگردد، طلوعى است آن را بى‏غروب، کشوفى بى‏کسوف، اشراقى از مقام اشتیاق. وا نشد: