آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۳۱۰
هر که از عین امتحان بیند امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۲
باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۱
از روضهٔ نعیم جمالش روایتیست مولوی : دفتر سوم
بخش ۱۰۰ - شنیدن دقوقی در میان نماز افغان آن کشتی کی غرق خواست شدن
آن دقوقی در امامت کرد ساز بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۰۳
ما نخل خرد از بن و پیوند شکستیم امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۴۴
خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانان را ببین خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۱۲
جدلی فلسفی است خاقانی جلال عضد : غزلیّات
شمارهٔ ۲۵۵
ای ز چشمان تو در دیده بختم خوابی مهستی گنجوی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۵۸
هر کارد که از کشتهٔ خود برگیرد کمالالدین اسماعیل : قطعات
شمارهٔ ۳۴ - وله ایضا
خدا یگان شریعت پناه اهل هنر خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۱۱
هر کو در نقص دید در خود خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۱۰
جان پرورم گهی که تو جانان من شوی خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۱۰ - در مرثیهٔ اهل بیت خود
دل درد زده است از غم زنهار نگه دارش خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۰۹
زین خام قلتبان پدری دارم خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۰۷ - در مرثیهٔ وحید الدین پسر عم خود
جان عطارد از تپش خاطر وحید بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۸
تا از آن پای نگارین بوسهایکرد انتخاب وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۱
آه، تا کی ز سفر باز نیایی، بازآ خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۰۴
منه غرامت خاقانیا نهاد فلک را غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۳۰ - مساله
بدان که آنچه لابد است از نماز گفته آمد و دیگر مسایل چون حاجت افتد بباید پرسید که در چنین کتاب شرح نتوان کرد اما وسوسه در نیت نماز بسیار می باشد، بدین اشارتی کرده آید. بدان که وسوسه نیت کسی را بود که در عقل وی خللی باشد و سودایی بود یا به شریعت جاهل باشد و معنی نیت نداند که نیت تو آن رغبت است که تو را روی به قبله آورد و بر پای انگیخت تا فرمان به جای آری و چنان که تو را اگر کسی گوید، «فلان عالم آید، وی را برپای خیز و حرمت دار»، نگوئی که نیت کردم که بر پای خیزم فلان عالم را برای علم وی به فرمان فلان کس، لیکن بر پای خیزی در وقت و این نیت خود در دل تو باشد، بی آن که به دل گویی یا به زبان و هرچه به دل گویی حدیث نفس بود نه نیت بود نیت آن رغبت بود که تو را بر پای انگیخت، اما باید که بدانی که فرمان چیست و بدانی که ادای نماز پیشین است یا ادای نماز دیگر چون دل از این غافل نبود، همی الله اکبر بگوئی و اگر غافل بود، خود را با یاد دهی و گمان نبری که معنی اداء و فرض، و نماز پیشین همه بیکبار مفصل در دل جمع شود، لیکن چون نزدیک باشد به یکدیگر جمع نماید و این مقدار کفایت بود، چه اگر کسی تو را گوید، «فریضه نماز پیشین گزاری؟» گویی، «آری»، در این وقت که «آری» گویی، جمله آن معانی در دل تو بود و در تفصیل نبود، پس گفت تو با خویشتن تا با یاددهی، همچون گفت آن کس بود و الله اکبر به جای آن بود که گویی «آری» و هرچه بیشتر استقصا کنی دل و نماز بشولیده شود، باید که آسان گیری چون این مقدار کردی به هر صفت که بود بدانی که نماز درست است که نیت نماز همچون نیت کارهای دیگر است و بدین سبب بود که در روزگار رسول (ص) و صحابه، رضوان الله علیهم اجمعین، هیچ کس را وسوسه نیت نبود آن کس که این می نداند از جهل است. خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۰۳
من خدمت تو کردم و تو حق شناس نه
شمارهٔ ۳۱۰
هر که از عین امتحان بیند امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۲
باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۱
از روضهٔ نعیم جمالش روایتیست مولوی : دفتر سوم
بخش ۱۰۰ - شنیدن دقوقی در میان نماز افغان آن کشتی کی غرق خواست شدن
آن دقوقی در امامت کرد ساز بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۰۳
ما نخل خرد از بن و پیوند شکستیم امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۴۴
خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانان را ببین خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۱۲
جدلی فلسفی است خاقانی جلال عضد : غزلیّات
شمارهٔ ۲۵۵
ای ز چشمان تو در دیده بختم خوابی مهستی گنجوی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۵۸
هر کارد که از کشتهٔ خود برگیرد کمالالدین اسماعیل : قطعات
شمارهٔ ۳۴ - وله ایضا
خدا یگان شریعت پناه اهل هنر خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۱۱
هر کو در نقص دید در خود خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۱۰
جان پرورم گهی که تو جانان من شوی خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۱۰ - در مرثیهٔ اهل بیت خود
دل درد زده است از غم زنهار نگه دارش خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۰۹
زین خام قلتبان پدری دارم خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۰۷ - در مرثیهٔ وحید الدین پسر عم خود
جان عطارد از تپش خاطر وحید بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۸
تا از آن پای نگارین بوسهایکرد انتخاب وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۱
آه، تا کی ز سفر باز نیایی، بازآ خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۰۴
منه غرامت خاقانیا نهاد فلک را غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۳۰ - مساله
بدان که آنچه لابد است از نماز گفته آمد و دیگر مسایل چون حاجت افتد بباید پرسید که در چنین کتاب شرح نتوان کرد اما وسوسه در نیت نماز بسیار می باشد، بدین اشارتی کرده آید. بدان که وسوسه نیت کسی را بود که در عقل وی خللی باشد و سودایی بود یا به شریعت جاهل باشد و معنی نیت نداند که نیت تو آن رغبت است که تو را روی به قبله آورد و بر پای انگیخت تا فرمان به جای آری و چنان که تو را اگر کسی گوید، «فلان عالم آید، وی را برپای خیز و حرمت دار»، نگوئی که نیت کردم که بر پای خیزم فلان عالم را برای علم وی به فرمان فلان کس، لیکن بر پای خیزی در وقت و این نیت خود در دل تو باشد، بی آن که به دل گویی یا به زبان و هرچه به دل گویی حدیث نفس بود نه نیت بود نیت آن رغبت بود که تو را بر پای انگیخت، اما باید که بدانی که فرمان چیست و بدانی که ادای نماز پیشین است یا ادای نماز دیگر چون دل از این غافل نبود، همی الله اکبر بگوئی و اگر غافل بود، خود را با یاد دهی و گمان نبری که معنی اداء و فرض، و نماز پیشین همه بیکبار مفصل در دل جمع شود، لیکن چون نزدیک باشد به یکدیگر جمع نماید و این مقدار کفایت بود، چه اگر کسی تو را گوید، «فریضه نماز پیشین گزاری؟» گویی، «آری»، در این وقت که «آری» گویی، جمله آن معانی در دل تو بود و در تفصیل نبود، پس گفت تو با خویشتن تا با یاددهی، همچون گفت آن کس بود و الله اکبر به جای آن بود که گویی «آری» و هرچه بیشتر استقصا کنی دل و نماز بشولیده شود، باید که آسان گیری چون این مقدار کردی به هر صفت که بود بدانی که نماز درست است که نیت نماز همچون نیت کارهای دیگر است و بدین سبب بود که در روزگار رسول (ص) و صحابه، رضوان الله علیهم اجمعین، هیچ کس را وسوسه نیت نبود آن کس که این می نداند از جهل است. خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۰۳
من خدمت تو کردم و تو حق شناس نه