سیف فرغانی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۷
برون زین جهان یک جهانی خوشست
فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۵۱
ای خدا این درد را درمان مکن
اوحدی مراغه‌ای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۷۳
سوگند من شکستی، عهدم به باد دادی
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۰
دلم از آبله ی غم چو کف سوخته است
عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۴۷۶
به کوی صید بندان، دوش چون فریاد می کردم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۲۶
من بندهٔ آن قوم که خود را دانند
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۳۸
محراب چمن را زگل آمد قندیل
سنایی غزنوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۸
دارم سر خاک پایت ای دوست
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٢٨
کار چون سخت گشت بر بنده
رشیدالدین میبدی : ۲۱- سورة الانبیاء- مکیة
۳ - النوبة الثانیة
قوله: «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ» اى دوام البقاء فى الدنیا، «أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ» اى فهم الخالدون ان متّ، این جواب مشرکان قریش است که هلاک پیغمبر بآرزو میخواستند میگفتند: «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ» چشم نهاده‏ایم بآن که او بمیرد و باز رهیم ازو، رب العزة گفت تو بمیرى نه ایشان خواهند بود که ایشان هم بمیرند. همانست که گفت: «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ». یعنى که در مرگ شماتت نیست که بهمه کس خواهد رسید و هر کسى خواهد چشید، اینست که گفت جل جلاله: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» اى کلّ ذى جسد و روح سیذوق و یقاسى مرارة الموت، در آفرینش کسى نیست که شربت مرگ نچشد هم فریشته مقرب و هم پیغامبر مرسل.
قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۹
باز ناخن سر پرسیدن داغم دارد
عطار نیشابوری : بخش دوازدهم
الحکایه و التمثیل
شنودم من که غولی روستایی
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ١۴٠
فرزند خواجه در هنر از خواجه کمترست
نیر تبریزی : سایر اشعار
شمارهٔ ۱۶
هرزه گردی نه سزای چو تو شیرین پسر است
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴۸
مرا با تو نقل و شراب آرزوست
حافظ : اشعار منتسب
شمارهٔ ۱
ما برفتیم، تو دانی و دل غمخور ما
فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۱
هر که راه عشق پوید هم ز عشقش بر بروید
اوحدی مراغه‌ای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱۹
شیرین‌تر از دلدار من دلدار نتوان یافتن
منوچهری دامغانی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۷۱ - درمدح علی‌بن عمران
جهانا چه بدمهر و بدخو جهانی
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۴
تا جان مرا بادهٔ مهرت سودست