عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۵۲
رکاب عالی بگذشت و لشکر از پس او
طغرل احراری : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۱
دمد صبح امید من اگر از شام هجرانش
جامی : دفتر اول
بخش ۶۱ - در بیان آنکه ملازمت مصلی مر شطر مسجد حرام را بنا به انقیاد امر حق و اتباع شریعت اوست و الا هویت حق سبحانه چنانکه در قبله مصلی هست در جمیع جهات هست
گر مصلی کند به وقت صلاة
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۴۳
اگر چه چون دعا از دست خود یک کف زمین دارم
واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸
زیور تن صحت اعضاست اهل هوش را
امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۲۹
جفای تو بر دل بغایت خوشست
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۸۹
بهار می گذرد، سیر گلستانی کن
سحاب اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۵
امشب آن شمع شب افروز به کاشانه ی کیست
هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶
بی تو، چندان که محنتست مرا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۸
آن به که بکس مزاح بازی نکنی
فرخی سیستانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۲۵
کاروانی بی سرا کم داد جمله بارکش
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۶۵
ظاهر و باطن ار کنی کامل
شمس مغربی : غزلیات
شمارهٔ ۴۱
مرا دلیست کا او را نه انتهاست و نه غایت
امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۹
دلا در عشقبازی ترک جان گفت، نکو کردی
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰۹۹
هر که خموش از شکایت است زبانش
عین‌القضات همدانی : لوایح
فصل ۱۳۹
دیدۀ عقل از ادراکحقیقت عشق محجوب است عقل را قوت دید نور عشق نباشد زیرا که عشق در مرتبۀ ماوراء عقل است و خود در طوری دیگر عقل را قوت ادراک او نتواند بود عشق دریست در صدف جان نهان و جان در دریای قضا غوص کرده، عقل بر ساحل دریای قضا متوقف می‌شود و از خوف نهنگان بلا قدم پیش نتواند نهاد. ای درویش عقل استاد مکتب معاش و معاد است اگر قدم درین مکتب نهد اطفال این مکتب بآموختن ابجد عشق در کارش آرند عزیزی گفته است:
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۶۴
در دار جهان که خاص و عامی چندند
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۱
چو ساخت قد ترا حلقه عمر پا به رکاب
محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۴۵
پری وشی دل دیوانه می‌کشد سویش
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۶
فضای وادی امکان پر از غبار فناست