فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۱۱۵ - در مدح سلطان محمد بن محمود غزنوی
دوش تا اول سپیده بام فردوسی : داستان هفتخوان اسفندیار
بخش ۱۳
چو ماه از بر تخت سیمین نشست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۳۶
از ره مرو به جلوه ناپایدار عمر جلال عضد : رباعیّات
شمارهٔ ۴۶
شد دیده به عشق رهنمون دل من نظامی عروضی : مقالت سوم: در علم نجوم و غزارت منجم در آن علم
بخش ۳ - حکایت دو - ابوریحان و سلطان محمود
آوردهاند که یمین الدوله سلطان محمود بن ناصر الدین بشهر غزنین بر بالای کوشگی در چهار دری نشسته بود بباغ هزار درخت روی بابو ریحان کرد و گفت من ازین چهار در از کدام در بیرون خواهم رفت حکم کن و اختیار آن بر پارهٔ کاغد نویس و در زبر نهالى من نه و این هر چهار در راه گذر داشت ابو ریحان اسطرلاب خواست و ارتفاع بگرفت و طالع درست کرد و ساعتی اندیشه نمود و بر پارهٔ کاغد بنوشت و در زبر نهالی نهاد محمود گفت حکم کردی گفت کردم محمود بفرمود تا کننده و تیشه و بیل آوردند بر دیواری که بجانب مشرق است دری پنجمین بکندند و از آن در بیرون رفت و گفت آن کاغد پاره بیاوردند ابو ریحان بر وی نوشته بود که ازین چهار در هیچ بیرون نشود بر دیوار مشرق دری کنند و از آن در بیرون شود محمود چون بخواند طیره گشت گفت او را بمیان سرای فرو اندازند چنان کردند مگر با بام میانگین دامی بسته بود بو ریحان بر آن دام آمد و دام بدرید و آهسته بزمین فرود آمد چنانکه بر وی افگار نشد محمود گفت او را برآرید برآوردند گفت یا بو ریحان ازین حال باری ندانسته بودی گفت ای خداوند دانسته بودم گفت دلیل کو غلام را آواز داد و تقویم از غلام بستند و تحویل خویش از میان تقویم بیرون کرد در احکام آن روز نوشته بود که مرا از جای بلند بیندازند و لیکن بسلامت بزمین آیم و تندرست برخیزم این سخن نیز موافق رأی محمود نیامد طیرهتر گشت گفت او را بقلعه برید و بازدارید اورا بقلعهٔ غزنین بازداشتند و شش ماه در آن حبس بماند. میرزاده عشقی : مقطعات
شمارهٔ ۱۶ - افتخار شاعر
سوگند به مردی، ار پی زر گردم خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۳
با من ای مردمک دیده نظر نیست تو را فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳
در عهد نگاه تو که صیاد شکیب است صامت بروجردی : کتاب المواد و التاریخ
شمارهٔ ۱۵ - ماده تاریخ
به عرش سود سر فخر خویشتن را فرش فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۵
مصوری که تو را چین زلف مشکین داد غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۶
عجب که مژده دهان رو به سوی ما آرند حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۷۲۷
بیا که می کند از مشرق آفتاب طلوع ابوعلی عثمانی : باب دوم
بخش ۴۲ - ابواسحق ابراهیم بن احمد الخوّاص
از ایشان بود ابواسحق ابراهیم بن احمدالخوّاص رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْه از اقران جنید و آن نوری بود و او را اندر توکّل و ریاضتها حظّ فراوان بود، وفاة وی اندر سنه احدی و تسعین و مأتین بود بشهر ری و علّت شکم داشت و هرگاه که برخاستی بدان علّت طهارة کردی و فرا مسجد شدی و دو رکعت نماز گزاردی و یکبار اندر میان آب شد و فرمان یافت هم آنجا رَحِمَهُ اللّهُ. افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۹
ای، دل ما غرق خون از نوک تیرت فرخی سیستانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶
گر خواسته ای تو ازپی خواسته ایم حزین لاهیجی : قطعات
شمارهٔ ۶ - قطعه دربارهٔ صبر و شکیبایی
شب گذشته، فتادم به خاک کوچهٔ غم عبید زاکانی : عشاقنامه
بخش ۵ - عرض شوق
شبی شوقم شبیخون بر سر آورد عطار نیشابوری : فیفضائل خلفا
فی فضیلة امیرالمؤمنین عثمان رضی الله عنه
خواجهٔ سنت که نور مطلق است عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۵۲
رکاب عالی بگذشت و لشکر از پس او طغرل احراری : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۱
دمد صبح امید من اگر از شام هجرانش
شمارهٔ ۱۱۵ - در مدح سلطان محمد بن محمود غزنوی
دوش تا اول سپیده بام فردوسی : داستان هفتخوان اسفندیار
بخش ۱۳
چو ماه از بر تخت سیمین نشست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۳۶
از ره مرو به جلوه ناپایدار عمر جلال عضد : رباعیّات
شمارهٔ ۴۶
شد دیده به عشق رهنمون دل من نظامی عروضی : مقالت سوم: در علم نجوم و غزارت منجم در آن علم
بخش ۳ - حکایت دو - ابوریحان و سلطان محمود
آوردهاند که یمین الدوله سلطان محمود بن ناصر الدین بشهر غزنین بر بالای کوشگی در چهار دری نشسته بود بباغ هزار درخت روی بابو ریحان کرد و گفت من ازین چهار در از کدام در بیرون خواهم رفت حکم کن و اختیار آن بر پارهٔ کاغد نویس و در زبر نهالى من نه و این هر چهار در راه گذر داشت ابو ریحان اسطرلاب خواست و ارتفاع بگرفت و طالع درست کرد و ساعتی اندیشه نمود و بر پارهٔ کاغد بنوشت و در زبر نهالی نهاد محمود گفت حکم کردی گفت کردم محمود بفرمود تا کننده و تیشه و بیل آوردند بر دیواری که بجانب مشرق است دری پنجمین بکندند و از آن در بیرون رفت و گفت آن کاغد پاره بیاوردند ابو ریحان بر وی نوشته بود که ازین چهار در هیچ بیرون نشود بر دیوار مشرق دری کنند و از آن در بیرون شود محمود چون بخواند طیره گشت گفت او را بمیان سرای فرو اندازند چنان کردند مگر با بام میانگین دامی بسته بود بو ریحان بر آن دام آمد و دام بدرید و آهسته بزمین فرود آمد چنانکه بر وی افگار نشد محمود گفت او را برآرید برآوردند گفت یا بو ریحان ازین حال باری ندانسته بودی گفت ای خداوند دانسته بودم گفت دلیل کو غلام را آواز داد و تقویم از غلام بستند و تحویل خویش از میان تقویم بیرون کرد در احکام آن روز نوشته بود که مرا از جای بلند بیندازند و لیکن بسلامت بزمین آیم و تندرست برخیزم این سخن نیز موافق رأی محمود نیامد طیرهتر گشت گفت او را بقلعه برید و بازدارید اورا بقلعهٔ غزنین بازداشتند و شش ماه در آن حبس بماند. میرزاده عشقی : مقطعات
شمارهٔ ۱۶ - افتخار شاعر
سوگند به مردی، ار پی زر گردم خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۳
با من ای مردمک دیده نظر نیست تو را فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳
در عهد نگاه تو که صیاد شکیب است صامت بروجردی : کتاب المواد و التاریخ
شمارهٔ ۱۵ - ماده تاریخ
به عرش سود سر فخر خویشتن را فرش فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۵
مصوری که تو را چین زلف مشکین داد غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۶
عجب که مژده دهان رو به سوی ما آرند حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۷۲۷
بیا که می کند از مشرق آفتاب طلوع ابوعلی عثمانی : باب دوم
بخش ۴۲ - ابواسحق ابراهیم بن احمد الخوّاص
از ایشان بود ابواسحق ابراهیم بن احمدالخوّاص رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْه از اقران جنید و آن نوری بود و او را اندر توکّل و ریاضتها حظّ فراوان بود، وفاة وی اندر سنه احدی و تسعین و مأتین بود بشهر ری و علّت شکم داشت و هرگاه که برخاستی بدان علّت طهارة کردی و فرا مسجد شدی و دو رکعت نماز گزاردی و یکبار اندر میان آب شد و فرمان یافت هم آنجا رَحِمَهُ اللّهُ. افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۹
ای، دل ما غرق خون از نوک تیرت فرخی سیستانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶
گر خواسته ای تو ازپی خواسته ایم حزین لاهیجی : قطعات
شمارهٔ ۶ - قطعه دربارهٔ صبر و شکیبایی
شب گذشته، فتادم به خاک کوچهٔ غم عبید زاکانی : عشاقنامه
بخش ۵ - عرض شوق
شبی شوقم شبیخون بر سر آورد عطار نیشابوری : فیفضائل خلفا
فی فضیلة امیرالمؤمنین عثمان رضی الله عنه
خواجهٔ سنت که نور مطلق است عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۵۲
رکاب عالی بگذشت و لشکر از پس او طغرل احراری : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۱
دمد صبح امید من اگر از شام هجرانش