بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵۸
مجو ای دل بخور از بهر ترتیب دماغ من صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۳۳
چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پسر یارب ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۶
به فرش و اسپ و استام و خزینه سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۱
زهی ز خنده شیرینت شرمسار شکر سنایی غزنوی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۵
بخ بخ اگر این علم برافرازم خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۲
ای گل از روی تو آموخته خندان رویی سعدی : باب سوم در فضیلت قناعت
حکایت شمارهٔ ۱۶
یکی از عرب در بیابانی از غایت تشنگی میگفت رشحه : رشحه
مطلع یک غزل
دل رفت و ز خون دیده ما را نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۷
از خوی کریم تو گنه گشت فراموش خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۳۴۳
ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی فردوسی : داستان رستم و شغاد
بخش ۶
فرامرز چون سوک رستم بداشت عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۶۳
نیست مانی ابر پس چون باغ ازو ارتنگ شد صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۲
در هر که ترا دیده، به حسرت نگرانم غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۲۱ - پیدا کردن حقیقت نعمت که کدام است
بدان که هرچه خدای تعالی آفریده است در حق آدمی چهار قسم است: یکی آن است که هم اندر این جهان سودمند است و هم در آن جهان، چون علم و خلق نیکو، و در این جهان نعمت به حقیقت این است. دوم آن که در هر دو جهان زیانکار است چون نادانی و خوی بد و بلا به حقیقت این است. سیم آن است که در این جهان با راحت است و در آن جهان با رنج، چون بسیاری نعمت دنیا و تمتع بدان، و این نعمت است نزدیک ابلهان و بلاست نزدیک عارفان. و مثل این چون گرسنه است که انگبین یابد که زهر در وی بود. اگر ابله بود و نداند که در وی زهر است نعمت شمارد و اگر عاقل بود بلا شمرد. چهارم آن که در این جهان با رنج بود و در آن جهان با راحت، چون ریاضت و مخالفت شهوت و این نعمت است نزدیک عارفان چون داروی تلخ نزدیک بیمار عاقل و این بلاست نزدیک ابلهان. خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۳
گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون می رود جامی : دفتر دوم
بخش ۳۷ - اشارت به معنی آنچه رسول صلی الله و علیه و سلم فرموده است که الدنیا ملعونة و ملعون ما فیها الا ذکر الله سبحانه
هست قول نبی که دنیی دون امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۹۲
تیرم زنی و خوشم که باری اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۵۵
تو چیز طلب کت بستاند زهمه رضیالدین آرتیمانی : رباعیات
رباعی شماره ۸۸
در صومعه و مدرسه گشتیم بسی اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۱۱۱
در درد اگر تو از دوا محرومی
شمارهٔ ۴۵۸
مجو ای دل بخور از بهر ترتیب دماغ من صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۳۳
چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پسر یارب ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۶
به فرش و اسپ و استام و خزینه سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۱
زهی ز خنده شیرینت شرمسار شکر سنایی غزنوی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۵
بخ بخ اگر این علم برافرازم خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۲
ای گل از روی تو آموخته خندان رویی سعدی : باب سوم در فضیلت قناعت
حکایت شمارهٔ ۱۶
یکی از عرب در بیابانی از غایت تشنگی میگفت رشحه : رشحه
مطلع یک غزل
دل رفت و ز خون دیده ما را نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۷
از خوی کریم تو گنه گشت فراموش خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۳۴۳
ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی فردوسی : داستان رستم و شغاد
بخش ۶
فرامرز چون سوک رستم بداشت عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۶۳
نیست مانی ابر پس چون باغ ازو ارتنگ شد صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۲
در هر که ترا دیده، به حسرت نگرانم غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۲۱ - پیدا کردن حقیقت نعمت که کدام است
بدان که هرچه خدای تعالی آفریده است در حق آدمی چهار قسم است: یکی آن است که هم اندر این جهان سودمند است و هم در آن جهان، چون علم و خلق نیکو، و در این جهان نعمت به حقیقت این است. دوم آن که در هر دو جهان زیانکار است چون نادانی و خوی بد و بلا به حقیقت این است. سیم آن است که در این جهان با راحت است و در آن جهان با رنج، چون بسیاری نعمت دنیا و تمتع بدان، و این نعمت است نزدیک ابلهان و بلاست نزدیک عارفان. و مثل این چون گرسنه است که انگبین یابد که زهر در وی بود. اگر ابله بود و نداند که در وی زهر است نعمت شمارد و اگر عاقل بود بلا شمرد. چهارم آن که در این جهان با رنج بود و در آن جهان با راحت، چون ریاضت و مخالفت شهوت و این نعمت است نزدیک عارفان چون داروی تلخ نزدیک بیمار عاقل و این بلاست نزدیک ابلهان. خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۳
گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون می رود جامی : دفتر دوم
بخش ۳۷ - اشارت به معنی آنچه رسول صلی الله و علیه و سلم فرموده است که الدنیا ملعونة و ملعون ما فیها الا ذکر الله سبحانه
هست قول نبی که دنیی دون امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۹۲
تیرم زنی و خوشم که باری اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۵۵
تو چیز طلب کت بستاند زهمه رضیالدین آرتیمانی : رباعیات
رباعی شماره ۸۸
در صومعه و مدرسه گشتیم بسی اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۱۱۱
در درد اگر تو از دوا محرومی