ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۸
گفتیم بدان ماه کلهدوز امروز فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۱
اگر سوی شام ار بری میرود محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۱۳
وقتی شیخ طهارت میساخت درویشی را بفرستاد تا آب آورد، درویش دیر میآمد، جماعتی کی حاضر بودند اعتراضی میکردند و انکار مینمودند کی راه نزدیک چرا دیر میآید؟ چون آن درویش باز آمد شیخ آن داوری ایشان میدید گفت آن آب کی ما را بآن آب وضو میبایست ساخت هنوز از چشمه بیرون نیامده بود، این درویش منتظر آن بود کی آن آب از چشمه بیرون آید چون آن آب بیرون آمد و آنجا رسید برگرفت و بیاورد و شما داوری مکنید. کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۶۱
در هر عمری دمی که دمساز آیی عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۹۶
اگر کار باختیار عاشق بود اتحاد بود و جمع زیرا که او را احتراق در پرتو انوار جمال خوشتر از بقا بود در تفرقه و دوئی و اگر باختیار معشوق بود فراق بود و هجر زیرا که او را از کمال جلال پروای یگانگی نبود با کس لَاحْتَرقَتُ سُبُحاتُ وَجْهِهِ عبارت از آنست غیرت میگوید: وحشی بافقی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - قصیده
چه در گوش گل گفت باد خزانی کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹
بگذاشتم به هم بد و نیک زمانه را رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۳۲ - خلیفه سلطان مازندرانی
وهُوَ زبدة الفضلاء سید علاء الدین حسین. از جناب والد از اولاد میر بزرگ است که از اعاظم سادات عالی درجات آن مملکت است و از طرف والده از سادات شهرستان و خود داماد شاه عباس صفوی بوده و در عهد شاه عباس ثانی صدارت نموده. جناب علامه خوانساری آقاحسین طابَ ثراه تحصیل در خدمت آن جناب کرده، از تلامذهٔ ایشان بوده. غرض، از اکابر فضلاء و علمای عهد خود بوده، صفات ستوده داشت. در سنهٔ ۱۰۶۴ فوت شد. گاهی شعری میگفته. این رباعی از آن جناب است: شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۲۱۶
ما و ساقی نشسته مست خراب قائم مقام فراهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
زنهار به ری رای تمتع نکنی سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۵۷ - در بیان آنکه بی جهدی و عملی در حضور شیخ کار مرید گزارده میشود و بمقصود میرسد چنانکه یکی در کشتی فارغ خفته باشد ناگهان سر بولایتی میزند که اگر بخشگی رفتی ماهها بآنجا نرسیدی و دربیان آنکه شیخ صلاح الدین عظم اللّه ذکره ولد را فرمود که بجز از من شیخی را نظر مکن که شیخ راستین منم که صحبت شیخان دیگر زیان مند است زیرا نظر ما آفتاب است و مرید سنگ لابد که سنگ قابل در نظر آفتاب لعل شود و نظر ایشان سایه است چون سنگ قابل از نظر آفتاب در سایه رود لعل نشود.
همچو کشتی ببحر مردم را فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۳۵
از خودی ای خدا نجاتم ده حسین خوارزمی : غزلیات، قصاید و قطعات
شمارهٔ ۲۶۰
آه که از ره کرم یار نکرد یارئی ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۶
گر با تو بکام دل وصالی یابم حسین خوارزمی : غزلیات، قصاید و قطعات
شمارهٔ ۲۰۱
روزی اگر گذار تو افتد بخاک من حسین خوارزمی : غزلیات، قصاید و قطعات
شمارهٔ ۱۲۱
اگر تو محرم عشقی مگوی اسرارش امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۹۸
هر بار که تو در دل شب در دلم آیی مولوی : دفتر سوم
بخش ۱۴۶ - بیان آنک رسول علیه السلام فرمود ان لله تعالی اولیاء اخفیاء
قوم دیگر سخت پنهان میروند غروی اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹
ای روی تو قبلۀ حاجاتم قصاب کاشانی : ترکیبات
شمارهٔ ۸ - خجلت گفتار
چندان که صبا عطرفشان است در این باغ
شمارهٔ ۳۸۸
گفتیم بدان ماه کلهدوز امروز فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۱
اگر سوی شام ار بری میرود محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۱۳
وقتی شیخ طهارت میساخت درویشی را بفرستاد تا آب آورد، درویش دیر میآمد، جماعتی کی حاضر بودند اعتراضی میکردند و انکار مینمودند کی راه نزدیک چرا دیر میآید؟ چون آن درویش باز آمد شیخ آن داوری ایشان میدید گفت آن آب کی ما را بآن آب وضو میبایست ساخت هنوز از چشمه بیرون نیامده بود، این درویش منتظر آن بود کی آن آب از چشمه بیرون آید چون آن آب بیرون آمد و آنجا رسید برگرفت و بیاورد و شما داوری مکنید. کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۶۱
در هر عمری دمی که دمساز آیی عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۹۶
اگر کار باختیار عاشق بود اتحاد بود و جمع زیرا که او را احتراق در پرتو انوار جمال خوشتر از بقا بود در تفرقه و دوئی و اگر باختیار معشوق بود فراق بود و هجر زیرا که او را از کمال جلال پروای یگانگی نبود با کس لَاحْتَرقَتُ سُبُحاتُ وَجْهِهِ عبارت از آنست غیرت میگوید: وحشی بافقی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - قصیده
چه در گوش گل گفت باد خزانی کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹
بگذاشتم به هم بد و نیک زمانه را رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۳۲ - خلیفه سلطان مازندرانی
وهُوَ زبدة الفضلاء سید علاء الدین حسین. از جناب والد از اولاد میر بزرگ است که از اعاظم سادات عالی درجات آن مملکت است و از طرف والده از سادات شهرستان و خود داماد شاه عباس صفوی بوده و در عهد شاه عباس ثانی صدارت نموده. جناب علامه خوانساری آقاحسین طابَ ثراه تحصیل در خدمت آن جناب کرده، از تلامذهٔ ایشان بوده. غرض، از اکابر فضلاء و علمای عهد خود بوده، صفات ستوده داشت. در سنهٔ ۱۰۶۴ فوت شد. گاهی شعری میگفته. این رباعی از آن جناب است: شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۲۱۶
ما و ساقی نشسته مست خراب قائم مقام فراهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
زنهار به ری رای تمتع نکنی سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۵۷ - در بیان آنکه بی جهدی و عملی در حضور شیخ کار مرید گزارده میشود و بمقصود میرسد چنانکه یکی در کشتی فارغ خفته باشد ناگهان سر بولایتی میزند که اگر بخشگی رفتی ماهها بآنجا نرسیدی و دربیان آنکه شیخ صلاح الدین عظم اللّه ذکره ولد را فرمود که بجز از من شیخی را نظر مکن که شیخ راستین منم که صحبت شیخان دیگر زیان مند است زیرا نظر ما آفتاب است و مرید سنگ لابد که سنگ قابل در نظر آفتاب لعل شود و نظر ایشان سایه است چون سنگ قابل از نظر آفتاب در سایه رود لعل نشود.
همچو کشتی ببحر مردم را فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۳۵
از خودی ای خدا نجاتم ده حسین خوارزمی : غزلیات، قصاید و قطعات
شمارهٔ ۲۶۰
آه که از ره کرم یار نکرد یارئی ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۶
گر با تو بکام دل وصالی یابم حسین خوارزمی : غزلیات، قصاید و قطعات
شمارهٔ ۲۰۱
روزی اگر گذار تو افتد بخاک من حسین خوارزمی : غزلیات، قصاید و قطعات
شمارهٔ ۱۲۱
اگر تو محرم عشقی مگوی اسرارش امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۹۸
هر بار که تو در دل شب در دلم آیی مولوی : دفتر سوم
بخش ۱۴۶ - بیان آنک رسول علیه السلام فرمود ان لله تعالی اولیاء اخفیاء
قوم دیگر سخت پنهان میروند غروی اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹
ای روی تو قبلۀ حاجاتم قصاب کاشانی : ترکیبات
شمارهٔ ۸ - خجلت گفتار
چندان که صبا عطرفشان است در این باغ