عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۷
در کوی تو عاشقان درآیند و روند
خون جگر از دیده گشایند و روند
ما بر در تو چو خاک ماندیم مقیم
ورنه دگران چو باد آیند و روند
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۱
مازار کسی، کز تو گزیرش نبود
جز بندگی تو در ضمیرش نبود
بخشای بر آن کسی، که هر شب تا روز
جز آب دو دیده دستگیرش نبود
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۴
دل دیدن رویت به دعا می‌خواهد
وصلت به تضرع از خدا می‌خواهد
هستند شکرلبان درین ملک بسی
لیکن دل دیوانه تو را می‌خواهد
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۶
یاری که نکو بخشد و بد بخشاید
گر ناز کند و گر نوازد شاید
روی تو نکوست، من بدانم خوشدل
کز روی نکو به جز نکویی ناید
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۳
اندر همه عمر خود شبی وقت نماز
آمد بر من خیال معشوق فراز
برداشت ز رخ نقاب و می گفت مرا:
باری، بنگر، که از که می‌مانی باز؟
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۰
در دل همه خار غم شکستیم دریغ!
وز دست غم عشق نرستیم دریغ!
عمری به امید یار بردیم بسر
با یار دمی خوش ننشستیم دریغ!
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۱
حاشا! که کند دل به دگر جا منزل
او را ز رخ که گردد از عشق خجل
گردیده به کس در نگرد عیبی نیست
کو شاهد دیده است و او شاهد دل
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۴
ای جان و جهان، تو را ز جان می‌طلبم
سرگشته تو را گرد جهان می‌طلبم
تو در دل من نشسته‌ای فارغ و من
از تو ز جهانیان نشان می‌طلبم
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۳
ای دوست، بیا، که با تو باقی دارم
با هجر تو چند وثاقی دارم؟
در من نظری کن، که مگر باز رهم
زین درد که از درد عراقی دارم
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۴
در عشق تو زارتر ز موی تو شدیم
خاک قدم سگان کوی تو شدیم
روی دل هر کسی به روی دگری است
ماییم که بت‌پرست روی تو شدیم
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۰
تا چند مرا به دست هجران دادن؟
آخر همه عمر عشوه نتوان دادن
رخ باز نمای، تا روان جان بدهم
در پیش رخ تو می‌توان جان دادن
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۸
ای مایهٔ اصل شادمانی غم تو
خوشتر ز حیات جاودانی غم تو
از حسن تو رازها به گوش دل من
گوید به زبان بی‌زبانی غم تو
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۹
ای زندگی تو و توانم همه تو
جانی و دلی، ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی، از آنم همه من
من نیست شدم در تو، از آنم همه تو
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۸
عشقی نبود چو عشق لولی و گدای
افگنده کلاه از سر و نعلین از پای
پا بر سر جان نهاده، دل کرده فدای
بگذاشته از بهر یکی هر دو سرای
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۹
عیشی نبود چو عیش لولی و گدای
او را نه خرد، نه ننگ و نه خانه، نه جای
اندر ره عشق می‌دود بی‌سر و پای
مشغول یکی و فارغ از هر دو سرای
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۰
نی بر سر کوی تو دلم یافته جای
نی در حرم وصل نهاده جان پای
سرگشته چنین چند دوم گرد جهان؟
ای راه‌نما، مرا به خود راه‌نمای
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۷
در عشق، اگر بسی ملامت ببری
تا ظن نبری جان به قیامت ببری
انصاف ده از خویشتن، ای خام طمع
عاشق شوی و جان به سلامت ببری؟
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۹
هر لحظه ز چهره آتشی افروزی
تا جان من سوخته‌دل را سوزی
چون دوست نداری تو بدآموزان را
ای نیک، تو این بد ز که می‌آموزی؟
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۰
هم دل به دلستانت رساند روزی
هم جان بر جانانت رساند روزی
از دست مده دامن دردی که تو راست
کین درد به درمانت رساند روزی
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۶
گر مونس و همدمی دمی یافتمی
زو چاره و مرهمی همی یافتمی
از آتش دل سوختمی سر تا پای
از دیده اگر نمی نمی‌یافتمی