عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۰۵
زلف با قامت او، تا به کمر همراه است
هر کجا روز بلند است، شبش کوتاه است
بی وصیت دلم از خود نرود شام فراق
این چراغی ست که از رفتن خود آگاه است
من دیوانه چه سان بگذرم از وادی عشق
جاده چون کوچه زنجیر، سراسر چاه است
گل زخمی که ز پیکان غمت در دل ماند
همچو نقش قدم خضر، زیارتگاه است
گر به گوشت نرسد ناله طغرا چه عجب
بس که از عشق زبون گشته، فغانش آه است
هر کجا روز بلند است، شبش کوتاه است
بی وصیت دلم از خود نرود شام فراق
این چراغی ست که از رفتن خود آگاه است
من دیوانه چه سان بگذرم از وادی عشق
جاده چون کوچه زنجیر، سراسر چاه است
گل زخمی که ز پیکان غمت در دل ماند
همچو نقش قدم خضر، زیارتگاه است
گر به گوشت نرسد ناله طغرا چه عجب
بس که از عشق زبون گشته، فغانش آه است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۰۶
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۰۷
آسوده دلی بر من بیتاب حرام است
بر روز سیاهم شب مهتاب حرام است
پروانه شب از بستر آرام گریزد
تا شمع نیاسوده، برو خواب حرام است
من همچو سبو، دست گرفتم به در گوش
آن روز که گفتند می ناب حرام است
کام طلب از چشمه و جو تر نتوان کرد
تا لب به محیطی نرسد، آب حرام است
ما تهمت آرام، به دشمن نپسندیم
در ملت ما، کشتن سیماب حرام است
بر روز سیاهم شب مهتاب حرام است
پروانه شب از بستر آرام گریزد
تا شمع نیاسوده، برو خواب حرام است
من همچو سبو، دست گرفتم به در گوش
آن روز که گفتند می ناب حرام است
کام طلب از چشمه و جو تر نتوان کرد
تا لب به محیطی نرسد، آب حرام است
ما تهمت آرام، به دشمن نپسندیم
در ملت ما، کشتن سیماب حرام است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۰۸
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۰۹
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۱۱
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۱۹
از مقام ریشه و پیوند می باید گریخت
چون صدای نی ز چندین بند می باید گریخت
خویشها دارند چون زنبور، دایم نیشها
خویش را خواهی، ز خویشاوند می باید گریخت
گر نداری ای چمن، تاب سواران خزان
تا به آن جایی که می تازند، می باید گریخت
ما غریبان را زنی چون دختر رز لایق است
از زنی کورا شود فرزند، می بایدگریخت
تا به کی طغرا به غارت می دهی مضمون نو؟
زین کهن دزدان معنی بند می باید گریخت
چون صدای نی ز چندین بند می باید گریخت
خویشها دارند چون زنبور، دایم نیشها
خویش را خواهی، ز خویشاوند می باید گریخت
گر نداری ای چمن، تاب سواران خزان
تا به آن جایی که می تازند، می باید گریخت
ما غریبان را زنی چون دختر رز لایق است
از زنی کورا شود فرزند، می بایدگریخت
تا به کی طغرا به غارت می دهی مضمون نو؟
زین کهن دزدان معنی بند می باید گریخت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲۰
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲۳
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲۵
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲۶
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۱
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۵
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۷
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۹
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۴۰
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۴۶
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۴۸
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۲
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۳