عبارات مورد جستجو در ۸۴۵۶ گوهر پیدا شد:
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۰۲
ز هر چاکی که دارد سینه من، بوی خون آید
که یک بو از هزاران رخنهء مِجمر برون آید
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۰۳
گیاه خرّمی از تربت پاکم نمی روید
گلی بی داغ دل، چون لاله از خاکم نمی روید
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۱۶
تشنه کامان حسد خون مرا نوشیدند
کهنه شد، بس که هنرهای مرا پوشیدند
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۲۲
دل از قفس سینه، دم سرد برآورد
شور از همه مرغان چمن گرد، برآورد
تا حوصلهٔ جور تو را داشته باشم
ایام مرا حادثه پرورد، برآورد
معذورم اگر همسر یاران، نیم امروز
تقدیر چه سازم که مرا مرد برآورد
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۲۵
دلم، شب بر خس و خاشاک کویش تا سحر غلتد
چو آن شبنم که در گلزار، بر گلهای تر غلتد
نه پای رفتن و نی دست دامنگیریش دارم
درین بی دست و پایی ها، مگر اشکم به سر غلتد
درین بزم آن قدر از خود، ز خودکامی طمع دارم
کزین پهلو سپند من، به پهلوی دگر غلتد
سرت گردم، مکن منع از تپیدن، نیم بسمل را
رسد عاشق به آرامی، چو در خون جگر غلتد
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۲۸
تیغ ستمت از می پرزور گران تر
از نشئهٔ خون شد، سر منصور گران تر
بر خاطر آزردهٔ من بی غمی امروز
از ترک شراب است به مخمور گران تر
بر همّت من منت یک حبهٔ دونان
از کوه بود بر کمر مور، گران تر
سنگینی تن بیش شد از طول حیاتم
این بار گران شد ز ره دور گران تر
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۳۰
چمن، به سایه نشینان خرمی بگذار
بیا به تربت ما، خاک بی غمی بگذار
به بانگ نالهٔ ما می توان خروشیدن
به بلبلان چمن، رسم همدمی بگذار
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۵۷
نشود گشاده چون نی، گرهی ز کار دردم
چه گلی شکفته گردد به هوای آه سردم؟
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۶۰
شمع سان، دیده پرآتش مژه پرنم دارم
داغها بر جگر، از الفت مرهم دارم
نسبم کاش چو یاران دگر جعلی بود
غم عالم ز نسب نامهٔ آدم دارم
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۶۴
دمد از چاکهای سینه شیون، تا نفس دارم
که چون دل، بلبل شوریده حالی در قفس دارم
نشد آسودگی حالی، نصیب کاروان ما
به هر وادی خروش دلخراشی، چون جرس دارم
عجب رسمی ست شهرستان دنیا را تماشا کن
که تنها من همین هشیارم و از پی عسس دارم
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۶۹
از دل، به فرات مژه راهی ست چه سازم؟
بخت سیهم، ابر سیاهی ست چه سازم؟
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۷۳
ز ابر دیده در هر گل، زمین کشته ای دارم
به کف تسبیح و با زنّار ترسا رشته ای دارم
تو در صحن چمن، با بانگ مطرب میگساری کن
که من در کوه و صحرا، آه خون آغشته ای دارم
مرا تبخاله بر لب زد، شراب آتش آلودی
تو درکش گر توانی، جام از کف هشته ای دارم
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۷۸
دل و جان نژند را مانم
خاطر مستمند را مانم
داده دهرم به رایگان بر باد
پند ناسودمند را مانم
بر سراپای خویش چون نگرم
یک دل دردمند را مانم
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۸۰
خزان چه می برد از نوبهار رنگینم؟
گل همیشه بهار است، داغ دیرینم
فتاده است به بی نسبتان مدار مرا
فلک چو مصرع برجسته، کرده تضمینم
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۸۶
زانوی بی کسی هاست، بالین خستهٔ من
شد مومیایی دل، رنگ شکستهٔ من
پاس ادب به عاشق، نگذاشت اختیاری
کاری نمی گشاید، از دست بستهٔ من
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۸۷
نماید بی سبب حاصل، مسبب مدعای من
چو موج آید به ساحل، کشتی بی ناخدای من
به دنیا، خانهٔ از نقش پا برچیده ای دارم
چه خواهد برد سیلاب حوادث، از سرای من
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۹۰
لخت دل با سینه از اشک مدام آمد برون
این کباب آخر ز آتشخانه، خام آمد برون
گشت با زخم نمایان، سینهٔ صبح آشنا
شب که تیغ نالهٔ من، از نیام آمد برون
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۹۸
افسرده ایم، جام می خوشگوار کو؟
تنها نشسته ایم به گلشن، هزار کو؟
چون غنچه، تا فشردهٔ دل در قدح کند
خونین دلیم، ساقی گلگون عذار کو؟
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۳۰۴
دل از وفا به خاطر جانان گران شده
سود محبت است که ما را زیان شده
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۳۰۶
ای دل به زیر خاک تپیدن چه فایده؟
بعد از هلاک، سینه دریدن چه فایده؟
ما را که نوبهار به افسردگی گذشت
ای سبزه، از مزار دمیدن چه فایده؟