همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴
زلفش سر کبر و سرفرازی دارد شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹
گفتم جنت گفت که بستان شماست ابوالحسن فراهانی : قصاید
شمارهٔ ۲۴
دامنم دریای خون زین چشم خون پالاستی عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۹۲
عرفی دل و طبع تو ستمگار مباد سعدی : غزلیات
غزل ۳۸۴
نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم جامی : خردنامه اسکندری
بخش ۱۱ - خردنامهٔ فیثاغورس
چنین است در سفرهای قدیم حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۳۷
نخست از عاشقان بی جرمی آن نامهربان رنجد آذر بیگدلی : غزلیات
شمارهٔ ۱
گفتی: که دلت از عشق پیوسته غمین بادا خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۳
ای کاش که جای آرمیدن بودی سحاب اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۷
از زلف و رخت روز و شبم تیره و تار است سعدی : غزلیات
غزل ۵۰۲
تو با این لطف طبع و دلربایی رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۱۵ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ الآیة التدبّر فى اللّغة النّظر فى ادبار الامور. تدبّر آنست که در آخر کارها نظر کنى، تا اوّل و آخر آن بهم سازى و راست کنى. ربّ العالمین میگوید درین آیت که: چرا نشنوند منافقان این قرآن را؟! و چرا در آن تفکّر و تأمّل نکنند؟! و در اوّل و آخر آن ننگرند؟! تا بدانند که آیات آن براستى و درستى و پاکى همه بیکدیگر ماند، و یکدیگر را تصدیق میکند، در آن تناقض و تفاوت نه، و اگر جهانیان همه بهم آیند، و عقلها و علمها همه درهم پیوندند، تا مثل آن بیارند، نتوانند، و عاجز شوند، چنان که ربّ العزّة گفت: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ الآیة. مجاهد گفت: معنى آنست که چرا نیندیشند درین قرآن تا بدانند که مخلوق نیست، و بسخن مخلوق مانده نیست؟! مصطفى (ص) گفت: «فضل کلام اللَّه على غیره کفضل اللَّه على خلقه». همام تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۰
تا نفس هست به روی تو برآید نفسم بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۶۸
غنیمت گیر چون آیینه محو شان خود بودن خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۲
علم عشق عالی افتاده است مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۲۳
در عشق تو معرفت خطا دانستیم سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۱
محراب جهان جمال رخسارهٔ تست رشیدالدین میبدی : ۴۰- سورة المؤمن- مکیة
۴ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی خداوند شما گفت مرا خوانید و فریاد رسى از من جویید، أَسْتَجِبْ لَکُمْ تا پاسخ کنم شما را، إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی ایشان که مىگردن کشند از پرستش من، سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ (۶۰) آرى در شوند در دوزخ بیچاره و خوار. مولوی : دفتر چهارم
بخش ۵۹ - نوشتن آن غلام قصهٔ شکایت نقصان اجری سوی پادشاه
قصه کوته کن برای آن غلام سعدی : غزلیات
غزل ۶۰۴
زنده بی دوست خفته در وطنی
شمارهٔ ۳۴
زلفش سر کبر و سرفرازی دارد شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹
گفتم جنت گفت که بستان شماست ابوالحسن فراهانی : قصاید
شمارهٔ ۲۴
دامنم دریای خون زین چشم خون پالاستی عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۹۲
عرفی دل و طبع تو ستمگار مباد سعدی : غزلیات
غزل ۳۸۴
نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم جامی : خردنامه اسکندری
بخش ۱۱ - خردنامهٔ فیثاغورس
چنین است در سفرهای قدیم حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۳۷
نخست از عاشقان بی جرمی آن نامهربان رنجد آذر بیگدلی : غزلیات
شمارهٔ ۱
گفتی: که دلت از عشق پیوسته غمین بادا خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۳
ای کاش که جای آرمیدن بودی سحاب اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۷
از زلف و رخت روز و شبم تیره و تار است سعدی : غزلیات
غزل ۵۰۲
تو با این لطف طبع و دلربایی رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۱۵ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ الآیة التدبّر فى اللّغة النّظر فى ادبار الامور. تدبّر آنست که در آخر کارها نظر کنى، تا اوّل و آخر آن بهم سازى و راست کنى. ربّ العالمین میگوید درین آیت که: چرا نشنوند منافقان این قرآن را؟! و چرا در آن تفکّر و تأمّل نکنند؟! و در اوّل و آخر آن ننگرند؟! تا بدانند که آیات آن براستى و درستى و پاکى همه بیکدیگر ماند، و یکدیگر را تصدیق میکند، در آن تناقض و تفاوت نه، و اگر جهانیان همه بهم آیند، و عقلها و علمها همه درهم پیوندند، تا مثل آن بیارند، نتوانند، و عاجز شوند، چنان که ربّ العزّة گفت: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ الآیة. مجاهد گفت: معنى آنست که چرا نیندیشند درین قرآن تا بدانند که مخلوق نیست، و بسخن مخلوق مانده نیست؟! مصطفى (ص) گفت: «فضل کلام اللَّه على غیره کفضل اللَّه على خلقه». همام تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۰
تا نفس هست به روی تو برآید نفسم بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۶۸
غنیمت گیر چون آیینه محو شان خود بودن خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۲
علم عشق عالی افتاده است مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۲۳
در عشق تو معرفت خطا دانستیم سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۱
محراب جهان جمال رخسارهٔ تست رشیدالدین میبدی : ۴۰- سورة المؤمن- مکیة
۴ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی خداوند شما گفت مرا خوانید و فریاد رسى از من جویید، أَسْتَجِبْ لَکُمْ تا پاسخ کنم شما را، إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی ایشان که مىگردن کشند از پرستش من، سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ (۶۰) آرى در شوند در دوزخ بیچاره و خوار. مولوی : دفتر چهارم
بخش ۵۹ - نوشتن آن غلام قصهٔ شکایت نقصان اجری سوی پادشاه
قصه کوته کن برای آن غلام سعدی : غزلیات
غزل ۶۰۴
زنده بی دوست خفته در وطنی