اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۷
شهوت چه حرام و چه حلال است و بال ملا احمد نراقی : باب چهارم
صفت چهارم - طمع و مفاسد آن
و آن عبارت است از توقع داشتن در اموال مردم و آن نیز یکی از فروع محبت دنیاست و از جمله رذایل مهلکه و صفات خبیثه است و حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «زنهار که گرد طمع نگردی که آن فقر حاضری است» و حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود که «از هر که خواهی استغنا کن تا مثل و نظیر آن باشی و به هر که می خواهی احسان کن تا بزرگ و امیر او باشی و از هر که می خواهی طمع کن تا بنده و اسیر او باشی» و بندگی و خادمی طامع، امری است ظاهر و روشن همچنان که مشاهده می شود که صاحبان همت و مناعت طبع، نه کوچکی سلطان را می کند و نه تملق امیر و وزیر را می گوید اما صاحبان طمع، در رکاب ارباب جاه و دولت می دوند و در برابر اهل دنیا دست بر سینه می نهند و اگر به خدمتی سرافراز گردیدند روز و شب نمی آسایند تا آن را به انجام رسانند، که شاید از فضول اموال آنها چیزی بربایند و این به غیر از خادمی و بندگی چیست؟ شخصی دو کودک را در راهی دید که هر یک نانی داشتند و یکی از آنها قدری عسل بر روی نان داشت، آن دیگری از وی عسل خواست گفت سگ من شو تا تو را عسل دهم گفت شدم صاحب عسل رشته ای به دهان او داد تا به دندان گرفت و از عقب او می دوید و صدای سگ می کرد و اگر آن کودک به نان خود ساختی سگ او نگردیدی. حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۷۴
با ماست، لطف چشم تغافل پناه،کم ظهیری سمرقندی : سندبادنامه
بخش ۲ - فصل
می گوید مقرر این کلمات و محرر این مقدمات محمد بن علی بن محمد بن الحسن اظهیری الکاتب المسرقندی که چون من بنده را همیشه به خدمت جناب رفیع این دولت و وسیلت به فنا منیع این حضرت، نزاع و تشوق بر کمال می بود و در ترجیه این امنیت روزگار می گذاشتم و مترقب سعادتی و مترصد فرصتی می بودم که مگر روزگار در حصول این سعادت، مساعدتی نماید و اوقات به اسعاف این حاجت، مسامحتی کند. خود زمانه سرکشی می کرد و جمال عروس این مراد را در حجاب تعذر می داشت و سور و آیات این کرامات به خامه عطلت بر ورق اهمال و غفلت می نگاشت و به طریق عتاب بامن خطاب می کرد و این بیت می خواند. سعدی : باب سوم در فضیلت قناعت
حکایت شمارهٔ ۲۰
گدایی هول را حکایت کنند که نعمتی وافر اندوخته بود یکی از پادشاهان گفتش همینمایند که مال بیکران داری و ما را مهمی هست اگر به برخی از آن دستگیری کنی چون ارتفاع رسد وفا کرده شود و شکر گفته. گفت ای خداوند روی زمین لایق قدر بزرگوار پادشاه نباشد دست همت به مال چون من گدایی آلوده کردن که جوجو به گدایی فراهم آوردهام گفت غم نیست که به کافر میدهم اَلخبیثاتُ لِلخبیثین نظامی گنجوی : خسرو و شیرین
بخش ۹۹ - در چگونگی دیدار کالبد در خواب
دگر ره گفت اگر جان هست حاصل رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۳۸
به جای هر گران مایه فرومایه نشانیده رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۱ - النوبة الاولى
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان، یا أَیُّهَا النَّاسُ اى مردمان اتَّقُوا رَبَّکُمُ بپرهیزید از خداوند خویش، الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ آن خداوند که شما را بیافرید از یک تن، وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها و بیافرید از آن یک تن، جفت وى وَ بَثَّ مِنْهُما و از ایشان هر دو پراکند در جهان، رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً مردان و زنان فراوان، وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ و بپرهیزید از خشم آن خداى که داد و زینهار از یکدیگر بوى میخواهید، وَ الْأَرْحامَ و بپرهیزید از خویشاوندان ببریدن، إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً (۱) که خداى بر شما دیده بان است و گوشوان. صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۲۵۸
روشن شود چراغ دل ما ز یکدیگر سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۲۱۵
هر که را راه سخن وا شده موسی گردد اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲
چون ندیدم خبری زین دل رنجور ترا صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۲۰۰
با عاشقان عداوت گردون چه می کند نیما یوشیج : مجموعه اشعار
در کنار رودخانه
در کنار رودخانه می پلکد سنگ پشت پیر. حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶۱
کتبت قصة شوقی و مدمعی باکی فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰۱
دل گر غمین شود شده باشد چه میشود فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۹۸
رو بر در تو آریم رانی و گر نوازی ابن یمین فَرومَدی : اشعار عربی
شمارهٔ ٧٠ - ترجمه
قدوه اهل فضائل زبده آزادگان سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۴۲۷
لاله و صد برگ رعنا نیست در گلزار عشق قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۵
گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۰
چرخ مینا رنگ هر زهری که در پیمانه ریخت
شمارهٔ ۴۴۷
شهوت چه حرام و چه حلال است و بال ملا احمد نراقی : باب چهارم
صفت چهارم - طمع و مفاسد آن
و آن عبارت است از توقع داشتن در اموال مردم و آن نیز یکی از فروع محبت دنیاست و از جمله رذایل مهلکه و صفات خبیثه است و حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «زنهار که گرد طمع نگردی که آن فقر حاضری است» و حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود که «از هر که خواهی استغنا کن تا مثل و نظیر آن باشی و به هر که می خواهی احسان کن تا بزرگ و امیر او باشی و از هر که می خواهی طمع کن تا بنده و اسیر او باشی» و بندگی و خادمی طامع، امری است ظاهر و روشن همچنان که مشاهده می شود که صاحبان همت و مناعت طبع، نه کوچکی سلطان را می کند و نه تملق امیر و وزیر را می گوید اما صاحبان طمع، در رکاب ارباب جاه و دولت می دوند و در برابر اهل دنیا دست بر سینه می نهند و اگر به خدمتی سرافراز گردیدند روز و شب نمی آسایند تا آن را به انجام رسانند، که شاید از فضول اموال آنها چیزی بربایند و این به غیر از خادمی و بندگی چیست؟ شخصی دو کودک را در راهی دید که هر یک نانی داشتند و یکی از آنها قدری عسل بر روی نان داشت، آن دیگری از وی عسل خواست گفت سگ من شو تا تو را عسل دهم گفت شدم صاحب عسل رشته ای به دهان او داد تا به دندان گرفت و از عقب او می دوید و صدای سگ می کرد و اگر آن کودک به نان خود ساختی سگ او نگردیدی. حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۷۴
با ماست، لطف چشم تغافل پناه،کم ظهیری سمرقندی : سندبادنامه
بخش ۲ - فصل
می گوید مقرر این کلمات و محرر این مقدمات محمد بن علی بن محمد بن الحسن اظهیری الکاتب المسرقندی که چون من بنده را همیشه به خدمت جناب رفیع این دولت و وسیلت به فنا منیع این حضرت، نزاع و تشوق بر کمال می بود و در ترجیه این امنیت روزگار می گذاشتم و مترقب سعادتی و مترصد فرصتی می بودم که مگر روزگار در حصول این سعادت، مساعدتی نماید و اوقات به اسعاف این حاجت، مسامحتی کند. خود زمانه سرکشی می کرد و جمال عروس این مراد را در حجاب تعذر می داشت و سور و آیات این کرامات به خامه عطلت بر ورق اهمال و غفلت می نگاشت و به طریق عتاب بامن خطاب می کرد و این بیت می خواند. سعدی : باب سوم در فضیلت قناعت
حکایت شمارهٔ ۲۰
گدایی هول را حکایت کنند که نعمتی وافر اندوخته بود یکی از پادشاهان گفتش همینمایند که مال بیکران داری و ما را مهمی هست اگر به برخی از آن دستگیری کنی چون ارتفاع رسد وفا کرده شود و شکر گفته. گفت ای خداوند روی زمین لایق قدر بزرگوار پادشاه نباشد دست همت به مال چون من گدایی آلوده کردن که جوجو به گدایی فراهم آوردهام گفت غم نیست که به کافر میدهم اَلخبیثاتُ لِلخبیثین نظامی گنجوی : خسرو و شیرین
بخش ۹۹ - در چگونگی دیدار کالبد در خواب
دگر ره گفت اگر جان هست حاصل رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۳۸
به جای هر گران مایه فرومایه نشانیده رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۱ - النوبة الاولى
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان، یا أَیُّهَا النَّاسُ اى مردمان اتَّقُوا رَبَّکُمُ بپرهیزید از خداوند خویش، الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ آن خداوند که شما را بیافرید از یک تن، وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها و بیافرید از آن یک تن، جفت وى وَ بَثَّ مِنْهُما و از ایشان هر دو پراکند در جهان، رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً مردان و زنان فراوان، وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ و بپرهیزید از خشم آن خداى که داد و زینهار از یکدیگر بوى میخواهید، وَ الْأَرْحامَ و بپرهیزید از خویشاوندان ببریدن، إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً (۱) که خداى بر شما دیده بان است و گوشوان. صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۲۵۸
روشن شود چراغ دل ما ز یکدیگر سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۲۱۵
هر که را راه سخن وا شده موسی گردد اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲
چون ندیدم خبری زین دل رنجور ترا صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۲۰۰
با عاشقان عداوت گردون چه می کند نیما یوشیج : مجموعه اشعار
در کنار رودخانه
در کنار رودخانه می پلکد سنگ پشت پیر. حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶۱
کتبت قصة شوقی و مدمعی باکی فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰۱
دل گر غمین شود شده باشد چه میشود فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۹۸
رو بر در تو آریم رانی و گر نوازی ابن یمین فَرومَدی : اشعار عربی
شمارهٔ ٧٠ - ترجمه
قدوه اهل فضائل زبده آزادگان سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۴۲۷
لاله و صد برگ رعنا نیست در گلزار عشق قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۵
گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۰
چرخ مینا رنگ هر زهری که در پیمانه ریخت