صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۸۹
ماهی که به رخ نگار مانی است
کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۲
خط ریحان تو از نسترن آمد بیرون
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۰۰
درآمد ترک سرمستی که غارت می کند خانه
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۴۵
دلخوشم از عشق جان افزای خویش
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۶۲
چو از جهان به جنان شد علی اکبر خان
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۴۱
زاهدان را نرسد غیبت رندان کردن
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۶۹
در گوشهٔ میخانه نشستیم دگر بار
رشیدالدین میبدی : ۲۲- سورة الحجّ- مدنیّة
۴ - النوبة الثانیة
قوله تعالى. «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ» ابن کثیر و قرّاء بصره یدفع خوانند بى‏الف، و باقى یدافع بالف، و معنى هر دو یکسانست یعنى یدفع عن المؤمنین کید عدوّهم و و شرّهم. این آیت بساط آیت ثانى است از بهر آن که اوّل آیت که بقتال فرو آمد این آیت بود که: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ»، رسول را و یاران را فرمودند تا با اهل زمین جنگ کنند قیاصره و اکاسره و اقیال و غیر ایشان، و در آن عصر اهل زمین همه کفّار بودند و مؤمنان در جنب ایشان اندک، ربّ العزّه ایشان را وعده نصرت داد و دفاع، و ایشان را درین آیت بر قتال داشت و دلیر گردانید گفت اللَّه شر ایشان و کید ایشان گر چه بسیارند باز دارد از مؤمنان اگر چه اندکند، و گفته‏اند معنى آیت بر عموم است، اى یدفع عن المؤمنین بنور السنّة ظلمة البدعة، و بنور الایمان ظلمة الکفر.
سیدای نسفی : مسمطات
شمارهٔ ۴۹
شبی ای رشک یوسف بی تو از بیت الحزن رفتم
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۱۰۰
ساقی نظری به بینوانیی باری
جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۴۹
دو دیده بر سر راهت نهاده ام بازآی
رودکی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹
واجب نبود به کس بر، افضال و کرم
صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۶
زیانت خود چه بود از مهربانی
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۳۱
دل سوی صاحب جمالی می کشد
ابوالفضل بیهقی : باقیماندهٔ مجلد پنجم
بخش ۱۳
فضل ربیع روی پنهان کرد و سه سال و چیزی‌ متواری‌ بود، پس بدست مأمون افتاد و آن قصّه دراز است و در اخبار خلفا پیدا. مأمون در حلم و عقل و فضل و مروّت و هر چه بزرگان را بباید از هنرها یگانه روزگار بود، با چندان جفا و قصد زشت که فضل کرده بود، گناهش ببخشید و او را عفو کرد و بخانه بازفرستاد، چنانکه بخدمت‌ بازنیاید؛ و چون مدّتی سخت دراز در عطلت‌ بماند، پایمردان‌ خاستند که مرد بزرگ بود و ایادی‌ داشت نزدیک هر کس؛ و فرصت میجستند تا دل مأمون را نرم کردند و بر وی خوش گردانیدند تا مثال داد که بخدمت باید آمد. چون این‌ فرمان بیرون آمد، فضل کس فرستاد نزدیک عبد اللّه طاهر - و حاجب بزرگ مأمون او بود و با فضل دوستی تمام داشت- و پیغام داد که «گناه مرا امیر المؤمنین ببخشید و فرمود که بخدمت درگاه‌ باید آمد، و من این همه بعد از فضل ایزد، عزّذکره، از تو میدانم که بمن رسیده است که تو در این باب چند تلطّف‌ کرده‌ای و کار بر چه جمله گرفته تا این امر حاصل گشت، چون فرمود امیر المؤمنین تا بخدمت آیم- و دانی که مرا جاهی و نامی بزرگ بوده است و همچنان پدرم را، که این نام و جاه بمدّتی سخت دراز بجای آمده است‌ - تلطّفی دیگر باید کرد تا پرسیده آید که مرا در کدام درجت بدارد و این بتو راست آید و تو توانی پرسید که شغل تست که حاجب بزرگی و امیر- المؤمنین را تهمت‌ نبود که این من خواسته‌ام و استطلاع‌ رأی من است که کرده میآید». عبد اللّه گفت: سپاس دارم‌ و هر چه ممکن گردد در این باب بجای آرم.
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۹
چیست عالم سایه و آن آفتاب
حزین لاهیجی : صفیر دل
بخش ۲۱ - حکایت
فرود آمد از تخت شاهی قباد
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۸۷
کشتگان از دم او زنده شدند
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۷
عاشقان درش از درد دوا یافته اند
مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۲
آمد امروز یار دیرینه