خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۹
دل از گیتی وفاجویی ندارد بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۷
گذشتگان که هوس دیدهاند دنیا را جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۰
ای دل چه چاره چون که جهان پایدار نیست رشیدالدین میبدی : ۲۴- سورة النّور- مدنیّة
۱ - النوبة الثانیة
این سورة النّور در مدنیات شمرند، جمله بمدینه فرو آمد از آسمان بمصطفى علیه السّلام، شصت و چهار آیت است و هزار و سیصد و شانزده کلمه و پنجهزار و ششصد و هشتاد حرف. عایشه روایت کند از مصطفى که (ص) گفت: «لا تنزلوا النساء الغرف و لا تعلموهنّ الکتابة و اغروهنّ یلزمن الحجال و علموهنّ المغزل و سورة النور». اثیر اخسیکتی : ترکیبات
شمارهٔ ۳ - مدح
ای پایه شرف ز فلک بر گذاشته نظام قاری : قطعات
شمارهٔ ۲۹
غرض زین طرز تشریف قبولیست بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۱۱
درین مکتب که باز آن طفل بازیگر کند بازی خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۹
مرا یاد آن روی دیوانه کرد محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۳۱
هم درین وقت یک روز شیخ بوعبداللّه باکو در مجلس شیخ بیخویشتن نشسته بود خواجه وار و پای بکمر زده، شیخ را چشم بر وی افتاد و درآن میان با کسی خلقی خوب بکرد و سخنی نیکو بگفت، آنکس شیخ راگفت خدایت بهشت روزی گرداناد. شیخ گفت ما را بهشت نباید! ما را بهشت نباید! با مشتی لنک و لوک و درویش، در آنجا جز شلان و کوران و ضعیفان نباشند، ما را دوزخ باید کی جمشید و نمرود و فرعون و هامان در آنجا و خواجه در آنجا و اشارت ببو عبداللّه کرد و مادرآنجا، و اشارت بخود کرد. شیخ عبداللّه بشکست و با خویشتن رسید، دانست کی ترک ادب عظیم ازوی در وجود آمد و توبه کرد و پیش شیخ آمد و تصدیق کرد وبعد از آن دیگر چنان ننشست. خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۲
دل خون شد و زاین راه به جایی نرسیدیم مهستی گنجوی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۱۷۴
چون اسب به میدان ضرب مینازی اهلی شیرازی : رباعیات گنجفه
دیباچه
پوشیده نماند بر ارباب صورت و معنی که این بنده کم بضاعت اهلی شیرازی روزی برسم خدمت در صحبت صاحبدلان بود یکی از جمله آن قوم گنجفه یی در کمال تکلف ترتیب داده بود همانا میخواست که تحفه مجلس یکی از پادشاه زادگان عصر نماید گفت این گنجفه محض صورتیست کاش با او چیزی ضم شدی تا بکمال صورت و معنی آراسته گشتی حضار مجلس گفتند که این چون تواند بود؟ گفت اشعار مناسب پیدا باید کرد که بحواشی این گنجفه ها بنویسند تا صورت و معنی آراسته گردد عزیزان گفتند این مقدار اشعار مناسب این حال مشکل که پیدا شود مگر کسی عمدا بیتی چند مناسب بگوید، همگی روی باینجانب کردند و گفتند اینمعنی از طبع نقاد تو صورت می پذیرد این بنده نتوانست رد سخن بزرگان کردن، قبول این خدمت کردم و برای هر قطعه گنجفه یکرباعی گفتم طرب انگیز محبت آمیز تا عزیزان از خواندن آن بنقد خوشوقت شوند، و چنان گفته شد که در هر قطعه که صورتی لازم است در بیت اول رباعی لفظ صورت درج کرده و در بیت ثانی رباعی نام پادشاه آن جنس بنوعی دلپذیر درآورد و نام وزیر آن جنس هم بوجهی احسن بازنمود و چنان کرد که اگر در مجلس بعضی عزیزان را میل گنجفه بازی باشد و گنجفه یافت نشود هر رباعی را در قطعه کاغذ بنویسند و بطریق گنجفه قسمت کنند احتیاج بگنجفه نباشد زیرا که نام صورت و پادشاه و وزیر هر جنس در رباعی درآمده باعدد اجناس « و این اسامی در رباعیات بسرخی از آن رقم شده تا نمایان باشد » امید که مقبول طبع صاحبدلان گرد والله اعلم بالصواب. هجویری : بابُ فی ذِکرِ أئمَّتِهم مِنَ المتأخّرین، رضوانُ اللّه علیهم اجمعین
۵- ابوسعید فضل اللّه بن محمد المیهنی، رضی اللّه عنه
و منهم: شاهنشاه محبان، و ملک الملوک صوفیان، ابوسعید فضل اللّه بن محمد المیهنی، رضی اللّه عنه کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵
شیوه نادان بود بر عاشق بیدل گرفت خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۸۱
لاله را همچو بتان عارض دلجویی نیست ملا مسیح پانی پتی : رام و سیتا
بخش ۵۳ - روان شدن رام خبر گرفتن سیتا را و ملاقات شدن با کیندها دیو و یافتن خبر سیتا
چو روزی چند در صحرا قدم زد رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۱۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً از روى اشارت، بر ذوق جوانمردان طریقت این آیت اشارت بفرار است، و فرار با مولى گریختن است، و در تفرّق بر خود ببستن، و از دو جهان رهایى جستن است و گفتهاند: فرار دو قسم است: یکى از خلق بگریختن، و دیگر قسم با حق گریختن. امّا از خلق بگریختن آسان کارى است، که این صفت عابدان و قاصدان است. کار آن دارد که با حق گریزد، و نه هر کسى با حق تواند گریخت، مگر کسى که عیان او را بار دهد، و مهر او را پرده بردارد، و احدیّت او را در کنف عزّت جاى دهد، چنان که آن جوانمرد که بر بو یزید بسطامى شد، و از وى پرسید که: ما سهام اللَّه؟ ملا مسیح پانی پتی : رام و سیتا
بخش ۱۰۹ - رفتن لچمن در شهر بفرمودهٔ رام و دیدن او گازر را که با زن در جنگ بود و باز آمدن لچمن گفتن تمام ماجرا را
قضا را گازری با عقل و فرهنگ بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۷۲
نه صورت بویی و نه رنگیست درین باغ خواجه نصیرالدین طوسی : مقدمه
بخش ۵ - فهرست کتاب و آن مشتمل بر سه مقاله و سی فصل است
مقالت اول: در تهذیب اخلاق و آن مشتمل بردو قسم است.
غزل شمارهٔ ۱۷۹
دل از گیتی وفاجویی ندارد بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۷
گذشتگان که هوس دیدهاند دنیا را جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۰
ای دل چه چاره چون که جهان پایدار نیست رشیدالدین میبدی : ۲۴- سورة النّور- مدنیّة
۱ - النوبة الثانیة
این سورة النّور در مدنیات شمرند، جمله بمدینه فرو آمد از آسمان بمصطفى علیه السّلام، شصت و چهار آیت است و هزار و سیصد و شانزده کلمه و پنجهزار و ششصد و هشتاد حرف. عایشه روایت کند از مصطفى که (ص) گفت: «لا تنزلوا النساء الغرف و لا تعلموهنّ الکتابة و اغروهنّ یلزمن الحجال و علموهنّ المغزل و سورة النور». اثیر اخسیکتی : ترکیبات
شمارهٔ ۳ - مدح
ای پایه شرف ز فلک بر گذاشته نظام قاری : قطعات
شمارهٔ ۲۹
غرض زین طرز تشریف قبولیست بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۱۱
درین مکتب که باز آن طفل بازیگر کند بازی خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۹
مرا یاد آن روی دیوانه کرد محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۳۱
هم درین وقت یک روز شیخ بوعبداللّه باکو در مجلس شیخ بیخویشتن نشسته بود خواجه وار و پای بکمر زده، شیخ را چشم بر وی افتاد و درآن میان با کسی خلقی خوب بکرد و سخنی نیکو بگفت، آنکس شیخ راگفت خدایت بهشت روزی گرداناد. شیخ گفت ما را بهشت نباید! ما را بهشت نباید! با مشتی لنک و لوک و درویش، در آنجا جز شلان و کوران و ضعیفان نباشند، ما را دوزخ باید کی جمشید و نمرود و فرعون و هامان در آنجا و خواجه در آنجا و اشارت ببو عبداللّه کرد و مادرآنجا، و اشارت بخود کرد. شیخ عبداللّه بشکست و با خویشتن رسید، دانست کی ترک ادب عظیم ازوی در وجود آمد و توبه کرد و پیش شیخ آمد و تصدیق کرد وبعد از آن دیگر چنان ننشست. خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۲
دل خون شد و زاین راه به جایی نرسیدیم مهستی گنجوی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۱۷۴
چون اسب به میدان ضرب مینازی اهلی شیرازی : رباعیات گنجفه
دیباچه
پوشیده نماند بر ارباب صورت و معنی که این بنده کم بضاعت اهلی شیرازی روزی برسم خدمت در صحبت صاحبدلان بود یکی از جمله آن قوم گنجفه یی در کمال تکلف ترتیب داده بود همانا میخواست که تحفه مجلس یکی از پادشاه زادگان عصر نماید گفت این گنجفه محض صورتیست کاش با او چیزی ضم شدی تا بکمال صورت و معنی آراسته گشتی حضار مجلس گفتند که این چون تواند بود؟ گفت اشعار مناسب پیدا باید کرد که بحواشی این گنجفه ها بنویسند تا صورت و معنی آراسته گردد عزیزان گفتند این مقدار اشعار مناسب این حال مشکل که پیدا شود مگر کسی عمدا بیتی چند مناسب بگوید، همگی روی باینجانب کردند و گفتند اینمعنی از طبع نقاد تو صورت می پذیرد این بنده نتوانست رد سخن بزرگان کردن، قبول این خدمت کردم و برای هر قطعه گنجفه یکرباعی گفتم طرب انگیز محبت آمیز تا عزیزان از خواندن آن بنقد خوشوقت شوند، و چنان گفته شد که در هر قطعه که صورتی لازم است در بیت اول رباعی لفظ صورت درج کرده و در بیت ثانی رباعی نام پادشاه آن جنس بنوعی دلپذیر درآورد و نام وزیر آن جنس هم بوجهی احسن بازنمود و چنان کرد که اگر در مجلس بعضی عزیزان را میل گنجفه بازی باشد و گنجفه یافت نشود هر رباعی را در قطعه کاغذ بنویسند و بطریق گنجفه قسمت کنند احتیاج بگنجفه نباشد زیرا که نام صورت و پادشاه و وزیر هر جنس در رباعی درآمده باعدد اجناس « و این اسامی در رباعیات بسرخی از آن رقم شده تا نمایان باشد » امید که مقبول طبع صاحبدلان گرد والله اعلم بالصواب. هجویری : بابُ فی ذِکرِ أئمَّتِهم مِنَ المتأخّرین، رضوانُ اللّه علیهم اجمعین
۵- ابوسعید فضل اللّه بن محمد المیهنی، رضی اللّه عنه
و منهم: شاهنشاه محبان، و ملک الملوک صوفیان، ابوسعید فضل اللّه بن محمد المیهنی، رضی اللّه عنه کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵
شیوه نادان بود بر عاشق بیدل گرفت خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۸۱
لاله را همچو بتان عارض دلجویی نیست ملا مسیح پانی پتی : رام و سیتا
بخش ۵۳ - روان شدن رام خبر گرفتن سیتا را و ملاقات شدن با کیندها دیو و یافتن خبر سیتا
چو روزی چند در صحرا قدم زد رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۱۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً از روى اشارت، بر ذوق جوانمردان طریقت این آیت اشارت بفرار است، و فرار با مولى گریختن است، و در تفرّق بر خود ببستن، و از دو جهان رهایى جستن است و گفتهاند: فرار دو قسم است: یکى از خلق بگریختن، و دیگر قسم با حق گریختن. امّا از خلق بگریختن آسان کارى است، که این صفت عابدان و قاصدان است. کار آن دارد که با حق گریزد، و نه هر کسى با حق تواند گریخت، مگر کسى که عیان او را بار دهد، و مهر او را پرده بردارد، و احدیّت او را در کنف عزّت جاى دهد، چنان که آن جوانمرد که بر بو یزید بسطامى شد، و از وى پرسید که: ما سهام اللَّه؟ ملا مسیح پانی پتی : رام و سیتا
بخش ۱۰۹ - رفتن لچمن در شهر بفرمودهٔ رام و دیدن او گازر را که با زن در جنگ بود و باز آمدن لچمن گفتن تمام ماجرا را
قضا را گازری با عقل و فرهنگ بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۷۲
نه صورت بویی و نه رنگیست درین باغ خواجه نصیرالدین طوسی : مقدمه
بخش ۵ - فهرست کتاب و آن مشتمل بر سه مقاله و سی فصل است
مقالت اول: در تهذیب اخلاق و آن مشتمل بردو قسم است.