فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۵۸
چه با من میکند یاران ببینید آن نگار من
سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۵۲
سرگشتهٔ تو خم نکند سر به هیچ باب
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۷۲
عاشق شوی و از دل و جان اندیشی
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۹۳۷
چیست دانی داغ دل، جام شراب زندگی
قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۳۱۵
کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش
امام خمینی : قطعات و اشعار پراکنده
بُت عشوه‌گر
رندانه، گاه از سر کویت گذر کنم
نظامی گنجوی : لیلی و مجنون
بخش ۱۲ - عاشق شدن لیلی و مجنون به یکدیگر
هر روز که صبح بردمیدی
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۴۳۰
روی تو دیدم سخنم روی داد
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۸
سینه ریشانیم و دارد آن دهن درمان ما
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۲۵
بر رخت راه نگاه از گلستان بیرون رود
محمد کوسج : برزونامه (بخش کهن)
بخش ۹ - لشکر کشیدن برزو به سوی ایران قسمت دوم
چو رستم مر آن هر دو تن را بدید
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۳
با تو گل را سر و سامان خودآرایی نیست
نظامی گنجوی : لیلی و مجنون
بخش ۱۰ - یاد کردن بعضی از گذشتگان خویش
ساقی به کجا که می‌پرستم
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۹۹۴
به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی
نهج البلاغه : حکمت ها
زينت فقر و غنا
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> اَلْعَفَافُ زِينَةُ اَلْفَقْرِ وَ اَلشُّكْرُ زِينَةُ اَلْغِنَى
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴
فَمَنْ یَکْفُر بِالطّاغُوتِ طاغُوتُ کُلِّ اَحَدٍ نَفْسُهُ. تا به نفس خویش کافر نگردی، به خدای مؤمن نشوی. طاغوت هر کسی نفس اوست. آن نفس که تو را از خدای تعالی دور می‌دارد و می‌گوید کی فلان با تو زشتی کرد و بهمان با تو نیکی، همه سوی خلق راه نماید و این همه شرکست. هیچ چیز به خلق نیست، همه بدوست، این چنین بباید دانست، استقامت باید کرد و استقامت آن باشد کی چون یکی گفتی دیگر دو نگویی و خلق و خدای دو باشد.
صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۰
نه او روزی دو، ترک بد سری کرد
حسینی غوری هروی : کنز الرموز
بخش ۳۰ - در بیان تلوین و تمکین میفرماید
چون بیارایند بزم انس را
فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۳
در دیگ عشق باده کشان جوش کرده‌اند
سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۴
دلی کز وصل جانان بازماند