کلیم کاشانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶
آنم که نجویم از غم دهر پناه بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۹۳
دوشم آن ترک پریچهره به بر آمد ورفت فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۴۳
شدم آگه ز راه الحمدالله احمد شاملو : حدیث بیقراری ماهان
نگران، آن دو چشمان است...
نگران، قطران تبریزی : مقطعات
شمارهٔ ۹۸
ای زدوده دل و زدوده سخن بلند اقبال : قطعات
شمارهٔ ۳۲ - قطعه
رفیق خوب به است از برادر و فرزند جمالالدین عبدالرزاق : قصاید
شمارهٔ ۸۶ - در مدح صدر اجل ابوالفتوح محمد قوام الدین هنگام مسافرت حج
هزار منت و شکر خدای عز و جل فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۹
مشّاطه چو آرایش آن زلف علم کرد فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۶
کو جنون تا هر نفس لب در سراغی گم شود سراج قمری : قصاید
شمارهٔ ۷
روزی چو آه خویش، سوی سدره برپرم طبیب اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۵
سینه گرم و مژه خونبار و سحر نزدیکست اوحدی مراغهای : منطقالعشاق
فرد
برآرم دست تا رویت به غارت ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۹
خواهد شدن از تن نظر جان زایل بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۵۷
در تجرد تهمتی دیگر ندوزی بر تنم قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۲۱ - رقیمه پادشاه عالم پناه به امپراطور اعظم بعد از ورود دولقاروکی
سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که بواسطه ارسال رسل و ابلاغ کتب، بر وفق رفق و سیاق وفاق دلهای رمیده را آرمیده ساخت و امور پریشان را بجمعیت باز آورد و درود نامعدود نیز بر رواق رسولان راست کار و امینان حضرت کردگار که از جانب جناب قدس رفع وحشت از عالم انس کنند، و خاطرهای آگاه را از خطرات اشتباه برآورند و بعد بر آئینه ضمیر آفتاب نظیر پادشاه والاجاه مظفر سپاه ممالک پناه برادر معظم مکرم – نیکخوی نیکخواه، برگزیده حضرت اله واسطه عقد مودت و مصافات امپراطور تمامی ممالک روس ومضافات که رأی صایب زرینش بر خیر و شر قاهر و قار است؛ و حکم محکم متینش در بحر و بر ساری و سایر، و ملک واسع فسیحش از هر جهه مصون و مأمون و تخت عالی رفیعش انباز طارم گردون مرتسم و منقش میداریم که: نامة مهر علامه دوستانه پادشاهانه که مصحوب ایلچی مختار آن دولت در خوش ترین اوقات زیب انجمن وصول گشت و مژدة سلامتی وجود آن دوست یگانه و ظهور محبت ها و مودت های برادرانه خاطر آرزومند را خرم و خرسند ساخت، و چون مدتی بود که مقتضیات قدر و قضا در میان مقصود و دل ها حایل بود، وراه آمد شد رسل و رسایل از حوادثات زمان و شوائب دوران مسدود؛ وصول نامة مزبوره و حصول اتحاد تازه و ارتباط بی اندازه چندان موجب مزید شادمانی و کامرانی گردید که زمانه حسد برد و ستاره چشم بدزد و پایان آن همه شیرینی شادکامی و عشرت بتلخی های اندیشة و حیرت رسید؛ چرا که میرزا گریبایدوف از جانب آن دولت بهیه پایه سفارت و رسالت داشت؛ و مهمان عزیز ارجمند این دولت بود؛ باین سبب پاس اعزاز و اکرام او را چندان میداشتیم و حفظ حراست او را آنقدر لازم میشمردیم که نسبت به هیچ رسول و سفیر آنطور سلوک و رفتار نشده بود؛ غافل از اینکه اقتضای تقدیر بر خلاف اندیشة و تدبیر است و حادثه چنان که تذکر خاطر آن مهر مظاهر ما را بغایت منقبض و ملول میسازد ناگاه و بی خبر روی خواهد داد؛ بر عالم السرایر واضح و ظاهر است که از این غائله ناگزیر تا چه حد تأسف و تأثر داشتیم و هیچ راه تسلی و تسکین نمیجوییم جز اینکه حسن مدرک و صفای وجدان آن پادشاه والاجاه صیقل غبار اشتباه است؛ و البته دریافت کرده اند که حدوث این گونه امور از مردم هوشمند دانا دور است، چه جای آن که العیاذ بالله امثال این شبهه در حق ارکان دولت های قویم و اعیان مملکت های عظیم برود و آن گاه با وصف آن تجدید عهد که مابین دو دولت جاوید مهد شده بود و آنهمه خوشوقتی و شادمانی که از این دوستی و مهربانی داشتیم؛ بلی هر چند مبدأ و منشأ این حادثه جز مشاجره چند نفر کسان ایلچی با چند نفر اوباش بازاری نبود و نوعی اتفاق افتاد که مجال هیچ چاره و تدبیر نشد ولیکن علی ای وجه کان، ارکان این دولت را از نواب آن اعلی حضرت نوع خجلتی هست که غبار ان را جز بآب معذرت خواهی نمیتوان شست و برای انجام این کار و شستن این غبار هیچ تدبیر خوش تر از این بنظر نیامد که فرزند گرامی خود امیرزاده خسرو میرزا را با عالیجاه مقرب الخاقان امیر مختار عساکر نظام ما محمدخان که از معتمدان دربار این دولت است بحضرت آن پادشاه معظم و برادر مکرم مفخم روانه سازیم، و بتحریر این معذرت نامة راستی ختامه پردازیم؛ دیگر اختیار رد وقبول موقوف باقتضای رأی ملک آرای آن دوست بزرگوار است. بلند اقبال : قطعات
شمارهٔ ۱۸ - قطعه
سینه باشد صد در لفظ عرب قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۴
از بس که بود چشم خزف بر گوهر شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۱۱
از صفات خود اگر یابی فنا شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۱۵۰
ناظر و منظور آنجا کی بود امیر پازواری : دوبیتیها
شمارهٔ ۶۵
امیر گنه: مه دِلْرِهْ بئیتهْ ته واکْ
شمارهٔ ۲۶
آنم که نجویم از غم دهر پناه بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۹۳
دوشم آن ترک پریچهره به بر آمد ورفت فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۴۳
شدم آگه ز راه الحمدالله احمد شاملو : حدیث بیقراری ماهان
نگران، آن دو چشمان است...
نگران، قطران تبریزی : مقطعات
شمارهٔ ۹۸
ای زدوده دل و زدوده سخن بلند اقبال : قطعات
شمارهٔ ۳۲ - قطعه
رفیق خوب به است از برادر و فرزند جمالالدین عبدالرزاق : قصاید
شمارهٔ ۸۶ - در مدح صدر اجل ابوالفتوح محمد قوام الدین هنگام مسافرت حج
هزار منت و شکر خدای عز و جل فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۹
مشّاطه چو آرایش آن زلف علم کرد فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۶
کو جنون تا هر نفس لب در سراغی گم شود سراج قمری : قصاید
شمارهٔ ۷
روزی چو آه خویش، سوی سدره برپرم طبیب اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۵
سینه گرم و مژه خونبار و سحر نزدیکست اوحدی مراغهای : منطقالعشاق
فرد
برآرم دست تا رویت به غارت ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۹
خواهد شدن از تن نظر جان زایل بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۵۷
در تجرد تهمتی دیگر ندوزی بر تنم قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۲۱ - رقیمه پادشاه عالم پناه به امپراطور اعظم بعد از ورود دولقاروکی
سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که بواسطه ارسال رسل و ابلاغ کتب، بر وفق رفق و سیاق وفاق دلهای رمیده را آرمیده ساخت و امور پریشان را بجمعیت باز آورد و درود نامعدود نیز بر رواق رسولان راست کار و امینان حضرت کردگار که از جانب جناب قدس رفع وحشت از عالم انس کنند، و خاطرهای آگاه را از خطرات اشتباه برآورند و بعد بر آئینه ضمیر آفتاب نظیر پادشاه والاجاه مظفر سپاه ممالک پناه برادر معظم مکرم – نیکخوی نیکخواه، برگزیده حضرت اله واسطه عقد مودت و مصافات امپراطور تمامی ممالک روس ومضافات که رأی صایب زرینش بر خیر و شر قاهر و قار است؛ و حکم محکم متینش در بحر و بر ساری و سایر، و ملک واسع فسیحش از هر جهه مصون و مأمون و تخت عالی رفیعش انباز طارم گردون مرتسم و منقش میداریم که: نامة مهر علامه دوستانه پادشاهانه که مصحوب ایلچی مختار آن دولت در خوش ترین اوقات زیب انجمن وصول گشت و مژدة سلامتی وجود آن دوست یگانه و ظهور محبت ها و مودت های برادرانه خاطر آرزومند را خرم و خرسند ساخت، و چون مدتی بود که مقتضیات قدر و قضا در میان مقصود و دل ها حایل بود، وراه آمد شد رسل و رسایل از حوادثات زمان و شوائب دوران مسدود؛ وصول نامة مزبوره و حصول اتحاد تازه و ارتباط بی اندازه چندان موجب مزید شادمانی و کامرانی گردید که زمانه حسد برد و ستاره چشم بدزد و پایان آن همه شیرینی شادکامی و عشرت بتلخی های اندیشة و حیرت رسید؛ چرا که میرزا گریبایدوف از جانب آن دولت بهیه پایه سفارت و رسالت داشت؛ و مهمان عزیز ارجمند این دولت بود؛ باین سبب پاس اعزاز و اکرام او را چندان میداشتیم و حفظ حراست او را آنقدر لازم میشمردیم که نسبت به هیچ رسول و سفیر آنطور سلوک و رفتار نشده بود؛ غافل از اینکه اقتضای تقدیر بر خلاف اندیشة و تدبیر است و حادثه چنان که تذکر خاطر آن مهر مظاهر ما را بغایت منقبض و ملول میسازد ناگاه و بی خبر روی خواهد داد؛ بر عالم السرایر واضح و ظاهر است که از این غائله ناگزیر تا چه حد تأسف و تأثر داشتیم و هیچ راه تسلی و تسکین نمیجوییم جز اینکه حسن مدرک و صفای وجدان آن پادشاه والاجاه صیقل غبار اشتباه است؛ و البته دریافت کرده اند که حدوث این گونه امور از مردم هوشمند دانا دور است، چه جای آن که العیاذ بالله امثال این شبهه در حق ارکان دولت های قویم و اعیان مملکت های عظیم برود و آن گاه با وصف آن تجدید عهد که مابین دو دولت جاوید مهد شده بود و آنهمه خوشوقتی و شادمانی که از این دوستی و مهربانی داشتیم؛ بلی هر چند مبدأ و منشأ این حادثه جز مشاجره چند نفر کسان ایلچی با چند نفر اوباش بازاری نبود و نوعی اتفاق افتاد که مجال هیچ چاره و تدبیر نشد ولیکن علی ای وجه کان، ارکان این دولت را از نواب آن اعلی حضرت نوع خجلتی هست که غبار ان را جز بآب معذرت خواهی نمیتوان شست و برای انجام این کار و شستن این غبار هیچ تدبیر خوش تر از این بنظر نیامد که فرزند گرامی خود امیرزاده خسرو میرزا را با عالیجاه مقرب الخاقان امیر مختار عساکر نظام ما محمدخان که از معتمدان دربار این دولت است بحضرت آن پادشاه معظم و برادر مکرم مفخم روانه سازیم، و بتحریر این معذرت نامة راستی ختامه پردازیم؛ دیگر اختیار رد وقبول موقوف باقتضای رأی ملک آرای آن دوست بزرگوار است. بلند اقبال : قطعات
شمارهٔ ۱۸ - قطعه
سینه باشد صد در لفظ عرب قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۴
از بس که بود چشم خزف بر گوهر شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۱۱
از صفات خود اگر یابی فنا شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۱۵۰
ناظر و منظور آنجا کی بود امیر پازواری : دوبیتیها
شمارهٔ ۶۵
امیر گنه: مه دِلْرِهْ بئیتهْ ته واکْ