مجیرالدین بیلقانی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰
عهدیست که جام می ندیدم بر دست
میرداماد : مشرق‌الانوار
بخش ۲ - مناجات و تمجید
ای خرد از حلقه به گوشان تو
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۹۹
این جواب آن غزل صائب که راقم گفته است
امیرعلیشیر نوایی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷ - تتبع مخدومی
ز ابر تیره برقی جست طرف کوهساران را
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۶
روم به حجره‌ی خیاط عاشقان فردا
ایرج میرزا : مثنوی ها
داستان دو موش
ای پسر لحظه ای تو گوش بده
بابافغانی : قصاید
شمارهٔ ۶ - بر کاینات آنچه یقین فرض و واجبست
بر کاینات آنچه یقین فرض و واجبست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۹ - و قال ایضاً فی حالة قتله
دل خون شد و شرط جان گدازی نیست
عنصرالمعالی : قابوس‌نامه
باب چهارم: اندر فزونی طاعت از راه توانستن
بدان ای پسر که خدای تعالی دو فریضه پیدا کرد از بهر منعمان و بندگان خاص و آن حج است و زکوة و فرمود که هر که را ساز بود خانه او را زیارت کند و آنرا که ساز ندارد نفرمود، نه بینی که در دنیا نیز معاملت درگاه پادشاه هم خداوندان نعمت توانند کرد و اعتماد حج بر سفرست و بینوایان را سفر فرمودن نه از دانش باشد و بی‌ساز سفر کردن از تهلکه و نادانی باشد و چون ساز بود سفر نکنی خوشی و لذت دنیا تمام نباشد که خوشی دنیا و لذت نعمت اندر آنست که نادیده به بینی و ناخورده بخوری و نایافته بیابی و این جز در سفر نباشد که مردم سفری جهان آزموده و کاردیده و روزبه و دانا بود که نادیده دیده باشد و ناشنیده شنیده، چنانک گفته‌اند: لیس الخبر کالمعاینه کی جهان دیدگان را برابر نکنند و گفته‌اند، نظم:
سعدی : غزلیات
غزل ۱۶۳
هر که می با تو خورد عربده کرد
جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۷۸۱
ای که دل برده ای ز دستم باز
آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۴۶۲
رقیب دعوی عامی بصحن بستان کرد
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۰۴
در کنج اعتکاف دلی بردبار کو
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۰۷
هر که بست از گفتگو لب جنت دربسته است
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۹۵ - سلطان سنجر انوری را به مجلس خود خوانده بود در شکر آن گفته
انوری را خدایگان جهان
زرتشت : جلد اول کتاب اوستا - کهن ترین سرودهای ایرانیان
یسنه، هات 42-35 هفت هات
هات 35 1 [زوت :] اهوره مزدای اشون، رد اشونی را می¬ستاییم. امشا سپندان، شهریاران نیک خواه را می¬ستاییم. سراسر هستی اشون مینوی و استومند را می¬ستاییم. به فرمان اشه ی نیک، به فرمان دین نیک مزدا پرستی. [راسپی :] اهوره مزدای اشون.... 2 [زورت:] «هو متنم...» : اندیشۀ نیک، گفتار نیک و کردار نیک را که دراین جا ودر هرجای دیگری و رزیده شده است وورزیده خواهدشد، درود می گوییم و[خود] نیز با جان [ودل] به نیکی همی کوشیم. 3 ای اهوره مزدا! ای اردیبهشت زیبا! این را برای خویشتن بر می¬گزینیم: آن اندیشه و گفتار و کرداری را می ورزیم که بهترین کنشهای هر دو جهان است. 4 از پی پاداش پسین، بهترین کنش را همی گوییم به دانایان و نادانان، به شهریاران و شهروندان که جهان را آباد کنند و رامش بخشند. 5 براستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند: مزدا اهوره و اردیبهشت. 6 آنچه را که هر مرد یا زنی دانست که درست و نیک است، بر اوست که خودبکار بندد ودیگران را نیز بیاگاهاند تا آن را – آنچنان که هست – بکار بندند. 7 اینک شما را بهتر شماریم: ستایش و نیایش اهوره مزدا و آبادانی جهان را. اینک خود، این [کنش] را برای شما بجای آوریم و [دیگران را] نیز – آنچنان که بتوانیم- از آن بیاگاهانیم. 8 به سالاری «اشه» به همسایگی «اشه»، هریک از آفریدگان از بهترین پاداش هر دو جهان برخوردار شود. 9 این گفتار فرو فرستادۀ اهوره مزدا را با بهترین منش فراگستریم، آنگاه ترا [-ای زرتشت!-] گوینده و آموزگار آن دانیم. 10 ای اهوره! اردیبهشت و بهمن وشهریور نیک را، پیش از پیش سرود برسرودها، بیش از پیش درود بر درودها، بیش از پیش ستایش برستایشها [افزاییم].
امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۸
ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده
اوحدی مراغه‌ای : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - وله طاب‌الله ثراه
ای صوفی سرد نارسیده
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۷
ببستی چشم یعنی وقت خواب است
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۷۹
با چشم تو گفتم ایچ دستان منمای