عطار نیشابوری : باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع
شمارهٔ ۶۸
شمع آمد و گفت: زاتش افسر دارم غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۳
بهر خواری بس که سرگرم تلاشم کرده اند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۵۸
از شراب ارغوانی چهره را گلرنگ ساز عطار نیشابوری : بخش هفدهم
(۸) حکایت آن درویش با ابوبکر ورّاق
شبی در خواب دید آن مردِ مشتاق اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۵
من عاشق و رندم و نظرباز اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۸۴
غبار عاشق اکسیر وفا در آستین دارد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۲۹۴
ز آستین دست تو گر یک سحر آید بیرون عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۱۴۲
چنانکه عاشق با کمال عجز داد عشق نتواند داد معشوق داد جمال خود نتواند داد با کمال قدرتای درویش آن معنی که او را عاشق جمال خود کرده است غالب است بنسبت خود همانا این معنی است که آتش در خرمن وجود گلگون زده است: سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۶
آن به که کنم یاد تو ای حور نژاد عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۹۷
عجب دو چیز بیک چیز داد یک چیزش اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۳
آنشمع دمی ز چشم روشن نرود امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۹
خور گوید کاشکی که زرین تنمی فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۱
عهد همه بشکستم در بستن پیمانت فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۵
تا با تو آرمیدهام از خود رمیدهام حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۵
صبا به تهنیت پیر می فروش آمد عطار نیشابوری : بخش ششم
(۴) حکایت فخرالدین گرگانی و غلام سلطان
بگرگان پادشاهی پیش بین بود کمالالدین اسماعیل : غزلیات
شمارهٔ ۸۰
رخ خوبت به قمر می ماند فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۱۲۳ - در مدح خواجه احمد بن حسن میمندی گوید
بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۳۳۰
تا کی اسیر سلسله غم شود دلم فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۰
من نگویم چون قدت سروی ز بستان برنخاست
شمارهٔ ۶۸
شمع آمد و گفت: زاتش افسر دارم غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۳
بهر خواری بس که سرگرم تلاشم کرده اند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۵۸
از شراب ارغوانی چهره را گلرنگ ساز عطار نیشابوری : بخش هفدهم
(۸) حکایت آن درویش با ابوبکر ورّاق
شبی در خواب دید آن مردِ مشتاق اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۵
من عاشق و رندم و نظرباز اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۸۴
غبار عاشق اکسیر وفا در آستین دارد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۲۹۴
ز آستین دست تو گر یک سحر آید بیرون عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۱۴۲
چنانکه عاشق با کمال عجز داد عشق نتواند داد معشوق داد جمال خود نتواند داد با کمال قدرتای درویش آن معنی که او را عاشق جمال خود کرده است غالب است بنسبت خود همانا این معنی است که آتش در خرمن وجود گلگون زده است: سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۶
آن به که کنم یاد تو ای حور نژاد عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۹۷
عجب دو چیز بیک چیز داد یک چیزش اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۳
آنشمع دمی ز چشم روشن نرود امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۹
خور گوید کاشکی که زرین تنمی فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۱
عهد همه بشکستم در بستن پیمانت فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۵
تا با تو آرمیدهام از خود رمیدهام حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۵
صبا به تهنیت پیر می فروش آمد عطار نیشابوری : بخش ششم
(۴) حکایت فخرالدین گرگانی و غلام سلطان
بگرگان پادشاهی پیش بین بود کمالالدین اسماعیل : غزلیات
شمارهٔ ۸۰
رخ خوبت به قمر می ماند فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۱۲۳ - در مدح خواجه احمد بن حسن میمندی گوید
بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۳۳۰
تا کی اسیر سلسله غم شود دلم فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۰
من نگویم چون قدت سروی ز بستان برنخاست