کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۵
گر در دهن تو از فراخی سخنیست مولانا خالد نقشبندی : غزلیات
غزل شماره ۳
به معمار غمت نو ساختم ویرانه خود را عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۳۸
فرو کوفتند آن بتان را بگزر فردوسی : پادشاهی اسکندر
بخش ۴
ز عموریه مادرش را بخواند ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۳۴ - در وصف آیتالله صدر
رسول گفت گرت دیدن خدای هواست حاجب شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹
در آن مجلس که حرمت نیست می را وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۱۹۸
شوقم گرفت و از در عقلم برون کشید مولوی : دفتر اول
بخش ۱۵۷ - قصهٔ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری
چینیان گفتند ما نقاشتر رشیدالدین میبدی : ۴۳- سورة الزخرف- مکیه
۳ - النوبة الثانیة
قوله: الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ مفسران را در این آیت دو قولست: یک قول آنست که مراد باین، کفار و احزاباند که روز قیامت همه از یکدیگر بیزار شوند و دشمن یکدیگر باشند، همانست که جاى دیگر فرمود: ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً روز قیامت بیکدیگر کافر شوید و یکدیگر را نفرین کنید. هلالی جغتایی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵
گر دل برود من نروم از نظرت قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشهای
سورة النحل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۱۳۵ - مُحْی الدِّین اندلسی عَلَیهِ الرَّحمةُ
وَهُوَ أَوْحَدُ الْمُوَحِّدیْنَ مُحْی الدِّیْنِ مُحَمَّدُ بنُ علّی العربیّ الطائیّ الحاتَمِیّ الأَنْدَلُسِیِّ. اندُلس به ضم اول و ثالث و لام و سکون سین، نام شهری است در حدودِ مغرب و شیخ از اعاظم محققین و از اماجد موحدین است. قاضی نوراللّه شوشتری در مجالس المؤمنین نوشته که خرقهٔ وی به یک واسطه به حضرت خضر میرسد و آنچه بر مؤلّف این کتاب معلوم شده و در صورت شجرهٔ سلسلهٔ ارادت و اجازت دیده، وی مرید شیخ ابوالحسن علی از خلفای شیخ محی الدین عبدالقادر جیلانی است و سلسلهٔ ایشان به واسطهٔ معروف کرخی به حضرت امام ثامن علی بن موسی الرضا علیه التحیّة و الثنّا میرسد و آنچه ازتصریحات اکابر است قدوهٔ قائلین به وحدت وجود جناب شیخ بوده. او گفته که وجود مطلق حق است و به این سخن برخی از عرفا و جمعی از علما وی را تکفیر نمودهاند. زیرا که کلام او را حمل نمودهاند به اینکه جناب اقدس الهی را کلی طبیعی یا مثل او میداند وممکنان را افراد او میشمرد. تَعالَی عَنْذلکَ عُلُّواً کَبیراً. جناب شیخ علاء الدّولهٔ سمنانی در حواشی فتوحات به وی گفته: اَیُّها الصِدّیقُ وَاَیُّها الْوَلیُّ واَیُهّا العارفُ الْحَقّانیِّ خطاب کرده. اما در آنکه حق را وجود مطلق گفته، بر وی برآشفته و در میان او شیخ عبدالرزاق کاشی در این باب مکتوبها رد و بدل شده که مشهور است. و در اغلب کتب خاصه نفحات صورت آن مسطور است. مجملاً جمعی از اهل حال را در این مسأله قال است و همانا آنچه علاءالدوله و امثال او فهم کردهاند مراد شیخ نبوده است و ازعبارات مقدّمهٔ فتوحات معلوم میشود که شیخ به غایت تنزیه ذات قائل است و از آن اشارات است: تَعالی أَنْتَحِلَّهُ الْحَوادِثُ اَوْیَحِلَّها و طَرِیْقُهُ أَسْلَمُ. واحد دانستن وجود ومتعدددانستن موجود است. لهذا جمعی کثیر از متأخرین این طریقه را قبول و به ذوق المتألهین موسوم ساختهاند. یافعی در ارشاد گفته که شیخ عزالدین عبدالسلام دمشقی گفتی که شیخ زندیق است. اتفاقاً روزی صحبت قطب در میان بود. یاران گفتند که ما خواهیم که قطب را دیده باشیم و اشاره به شیخ محی الدین کرد. گفتند تو در وی طعن میکردی. گفت: آن از بابت نگهداری ظاهر شرع است. ولادتش در سنهٔ ستین و خمس مائه و وفاتش در سنهٔ ثلث و ثلاثین و ستّمائه. مضجعش در ظاهر دمشق است که اکنون به صالحیه معروف است. تألیفات مجملاً و کتبش بین العرفا مشهور و این ابیات از اوست: عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۷۷
جزیره یکی بد بیونان زمین سعدی : قصاید و قطعات عربی
ایضا فی الغزل
حدائق روضات النعیم وطیبها سعدی : غزلیات
غزل ۲۶۳
گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۱۴۴
آن مستی تو دوش ز پیمانهٔ که بود رشیدالدین میبدی : ۱۰۵- سورة الفیل- مکیة
النوبة الاولى
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. باباطاهر عریان همدانی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۲۶۶
تو آری روز روشن را شب از پی جامی : سلامان و ابسال
بخش ۴۴ - رفتن ابسال به خلوت پیش سلامان و تمتع یافتن ایشان از صحبت یکدیگر
چون سلامان مایل ابسال شد محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۹
از شیخ پرسیدند کی صوفی کیست؟ گفت آنست که هرچ کند بپسند حقّ کند تا هرچ حقّ کند او بپسندد.
شمارهٔ ۱۳۵
گر در دهن تو از فراخی سخنیست مولانا خالد نقشبندی : غزلیات
غزل شماره ۳
به معمار غمت نو ساختم ویرانه خود را عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۳۸
فرو کوفتند آن بتان را بگزر فردوسی : پادشاهی اسکندر
بخش ۴
ز عموریه مادرش را بخواند ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۳۴ - در وصف آیتالله صدر
رسول گفت گرت دیدن خدای هواست حاجب شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹
در آن مجلس که حرمت نیست می را وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۱۹۸
شوقم گرفت و از در عقلم برون کشید مولوی : دفتر اول
بخش ۱۵۷ - قصهٔ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری
چینیان گفتند ما نقاشتر رشیدالدین میبدی : ۴۳- سورة الزخرف- مکیه
۳ - النوبة الثانیة
قوله: الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ مفسران را در این آیت دو قولست: یک قول آنست که مراد باین، کفار و احزاباند که روز قیامت همه از یکدیگر بیزار شوند و دشمن یکدیگر باشند، همانست که جاى دیگر فرمود: ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً روز قیامت بیکدیگر کافر شوید و یکدیگر را نفرین کنید. هلالی جغتایی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵
گر دل برود من نروم از نظرت قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشهای
سورة النحل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۱۳۵ - مُحْی الدِّین اندلسی عَلَیهِ الرَّحمةُ
وَهُوَ أَوْحَدُ الْمُوَحِّدیْنَ مُحْی الدِّیْنِ مُحَمَّدُ بنُ علّی العربیّ الطائیّ الحاتَمِیّ الأَنْدَلُسِیِّ. اندُلس به ضم اول و ثالث و لام و سکون سین، نام شهری است در حدودِ مغرب و شیخ از اعاظم محققین و از اماجد موحدین است. قاضی نوراللّه شوشتری در مجالس المؤمنین نوشته که خرقهٔ وی به یک واسطه به حضرت خضر میرسد و آنچه بر مؤلّف این کتاب معلوم شده و در صورت شجرهٔ سلسلهٔ ارادت و اجازت دیده، وی مرید شیخ ابوالحسن علی از خلفای شیخ محی الدین عبدالقادر جیلانی است و سلسلهٔ ایشان به واسطهٔ معروف کرخی به حضرت امام ثامن علی بن موسی الرضا علیه التحیّة و الثنّا میرسد و آنچه ازتصریحات اکابر است قدوهٔ قائلین به وحدت وجود جناب شیخ بوده. او گفته که وجود مطلق حق است و به این سخن برخی از عرفا و جمعی از علما وی را تکفیر نمودهاند. زیرا که کلام او را حمل نمودهاند به اینکه جناب اقدس الهی را کلی طبیعی یا مثل او میداند وممکنان را افراد او میشمرد. تَعالَی عَنْذلکَ عُلُّواً کَبیراً. جناب شیخ علاء الدّولهٔ سمنانی در حواشی فتوحات به وی گفته: اَیُّها الصِدّیقُ وَاَیُّها الْوَلیُّ واَیُهّا العارفُ الْحَقّانیِّ خطاب کرده. اما در آنکه حق را وجود مطلق گفته، بر وی برآشفته و در میان او شیخ عبدالرزاق کاشی در این باب مکتوبها رد و بدل شده که مشهور است. و در اغلب کتب خاصه نفحات صورت آن مسطور است. مجملاً جمعی از اهل حال را در این مسأله قال است و همانا آنچه علاءالدوله و امثال او فهم کردهاند مراد شیخ نبوده است و ازعبارات مقدّمهٔ فتوحات معلوم میشود که شیخ به غایت تنزیه ذات قائل است و از آن اشارات است: تَعالی أَنْتَحِلَّهُ الْحَوادِثُ اَوْیَحِلَّها و طَرِیْقُهُ أَسْلَمُ. واحد دانستن وجود ومتعدددانستن موجود است. لهذا جمعی کثیر از متأخرین این طریقه را قبول و به ذوق المتألهین موسوم ساختهاند. یافعی در ارشاد گفته که شیخ عزالدین عبدالسلام دمشقی گفتی که شیخ زندیق است. اتفاقاً روزی صحبت قطب در میان بود. یاران گفتند که ما خواهیم که قطب را دیده باشیم و اشاره به شیخ محی الدین کرد. گفتند تو در وی طعن میکردی. گفت: آن از بابت نگهداری ظاهر شرع است. ولادتش در سنهٔ ستین و خمس مائه و وفاتش در سنهٔ ثلث و ثلاثین و ستّمائه. مضجعش در ظاهر دمشق است که اکنون به صالحیه معروف است. تألیفات مجملاً و کتبش بین العرفا مشهور و این ابیات از اوست: عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۷۷
جزیره یکی بد بیونان زمین سعدی : قصاید و قطعات عربی
ایضا فی الغزل
حدائق روضات النعیم وطیبها سعدی : غزلیات
غزل ۲۶۳
گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۱۴۴
آن مستی تو دوش ز پیمانهٔ که بود رشیدالدین میبدی : ۱۰۵- سورة الفیل- مکیة
النوبة الاولى
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. باباطاهر عریان همدانی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۲۶۶
تو آری روز روشن را شب از پی جامی : سلامان و ابسال
بخش ۴۴ - رفتن ابسال به خلوت پیش سلامان و تمتع یافتن ایشان از صحبت یکدیگر
چون سلامان مایل ابسال شد محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۹
از شیخ پرسیدند کی صوفی کیست؟ گفت آنست که هرچ کند بپسند حقّ کند تا هرچ حقّ کند او بپسندد.