بهاءالدین ولد : جزو اول
فصل ۳۶
هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۵
صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت اقبال لاهوری : پیام مشرق
دلا رمز حیات از غنچه دریاب
دلا رمز حیات از غنچه دریاب فردوسی : پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران
بخش ۸
چو از آفرین گشت پرداخته فلکی شروانی : قطعات
شمارهٔ ۸ - آغاز بداندیشی، فرجام گرفتاری
شاهی که بدو نازد شاهی به جهانداری ظهیری سمرقندی : سندبادنامه
بخش ۳۵ - آمدن دستور ششم به حضرت شاه
وزیر صاحب تدبیر شاه نشان که صایب رای و مصلحت دان بود، پیش شاه رفت و بعد از اقامت مراسم تحیت و تقریر لوازم خدمت گفت: از رای منیر کشور گیر که منبع افاضت اجرام آسمان و مرجع افادت آثار اختران است و با فراست ایاس، کیاست عمرو عاص و با دهای نعمان، ذهن لقامان مجتمع و فراهم دارد و حل کننده مشکلات حوادث و گشاینده معضلات نوایب است، عجب دارم که در حاد ثه ای بدین روشنی و واقعه ای بدین سهلی به غلط می افتد و اباطیل اقوال ناقص عقلی، آفتاب رای جهان آرای او را حجاب تواند کرد تا بر سیاستی بدین عظیمی، بی وضوح دلیل و ظهور یقین، تعجیل فرماید و بر اقتحام واقعه ای بدین شگرفی اقدام روا دارد و فرزندی را که از وی بدل و عوض ممکن نگردد در مقیاس عقل و معیار خرد در موازنه کسی دارد که همه عالم را از او بدل و عوض ممکن است وارزیز مغشوش را بر زر خالص رجحان نهد، از کمال عقل و امعان نظر پادشاه دور است و به فترت رویت و عطلت فکرت نزدیک و اگر این مهم وخیم و حادثه جسیم به نفاذ رسد و بر اسماع سلاطین روزگار گذرد، رای او را به رکاکت و سخافت منسوب کنند و از جوانب و اطراف عالم، مزاحمان و مفسدان سر بر آرند و با یکدیگر موافقت و مطابقت کنند و در ملک و دولت، چشم طمع باز کنند و دست تعرض دراز گردانند و به تقویض ابنیه عالیه دولت و اهدام و اعدام قواعد ملک و ملت کوشند آنگاه توجع و تفجع و تحسر و تاسف موثر و مثمر و مفید و مستفید نباشد و به پادشاه آن رسد که بدان زاهد نادان و عابد ابله رسید از استخارت و استشارت زن. شاه پرسید که چگونه بود؟ فریدون مشیری : از دریچه ماه
با خون شعرهایم
با دیدگان بسته، در تیرگی رهایم رشیدالدین میبدی : ۱۳- سورة الرعد- مکیة
۱ - النوبة الاولى
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان ملا احمد نراقی : باب چهارم
چون برآید از بدان نیکی و از نیکان بدی
در احادیث وارد شده است که «هرگاه خدای تعالی سر بنده را در دنیا بپوشاند، کرم او از آن بالاتر است که در آخرت ظاهر گرداند و اگر در دنیا پرده از آن براندازد، از آن کریم تر است که دوباره در آخرت آن را ظاهر نماید» و نیز وارد شده است که «در روز قیامت بنده ای را بیاورند که گریان باشد خطاب رسد که چرا می گریی؟ عرض کند: گریه می کنم بر آنچه در این روز از عیوب من در نزد آدمیان و فرشتگان ظاهر خواهد شد خداوند عالم می فرماید که ای بنده من تو را در دنیا رسوا نکردم، و حال آنکه تو مشغول معصیت من بودی و می خندیدی، چگونه امروز تو را رسوا می کنم، و حال اینکه معصیت نمی کنی و گریانی» مروی است که «در فردای محشر جناب پیغبر صلی الله علیه و آله و سلم از داور اکبر مسئلت می نماید که محاسبه امت او را در حضور فرشتگان و پیغمبران و سایر امتان نکند، تا عیوب آنها بر ایشان ظاهر گردد، بلکه به حساب ایشان چنان برس که بجز تو و من، دیگر کسی بر آن مطلع نگردد خطاب الهی رسد که ای حبیب من من به بندگان خود از تو مهربانترم، چون تو روا نداری که عیوب ایشان نزد غیر تو ظاهر شود، من روا ندارم که بر تو هم ظاهر گردد و ایشان در پیش تو شرمسار شوند من خود به تنهائی به محاسبه ایشان پردازم، و چنان که بجز من احدی بر عیوب ایشان مطلع نگردد» پس هرگاه عنایت پروردگار در پوشیدن عیوب بندگان تا به این حد بوده باشد، پس ای مسکین غافل، و ای مبتلای به انواع عیوب و رذایل، ترا چه افتاده است که این پرده از عیوب بندگان خدا برمی داری، و سعی در فاش کردن بدیهای ایشان می نمائی، و زبان هرزه خود را به مذمت ایشان می گشائی؟ از خود غافلی که به چه عیوب گرفتاری، و به چه اعمال ناشایسته در کاری اندکی دیده بگشای، و به سراپای خود نظر کن و صفحه ضمیر خبیث خود را مطالعه کن، و چاره از عیوب خود کن. ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها
شمارهٔ ۵۷ - شیر حق علی
تیغ آتشبار شیر حق علی عنصری بلخی : قصاید
شمارهٔ ۴۳ - قصیدهٔ ذیل متعلق به غضائری است که عنصری در قصیدهٔ خود که بدنبال خواهد آمد بانتقاد و خرده گیری از آن پرداخته است
اگر کمال به جاه اندر است و جاه به مال ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها
شمارهٔ ۸۳ - لباس میش
زاهد که بود به زهد، مشهور عطار نیشابوری : بخش چهلم
الحكایة و التمثیل
خاشه روبی بود سرگردان راه ترکی شیرازی : فصل سوم - سوگواریها
شمارهٔ ۳۵ - طایر باغ جنان
ای شهیدی که لب تشنه بریدند سرت را! حاجب شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۸۳
هست مرد را، ترک می بعید عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۶۳
زان گشاید فقع که بگشادی ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۱۰۸ - مردمان لئیم
این ناکسان که کوس بزرگی همی زنند قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۴
از مهره گردون نکشید آن که ستم صوفی محمد هروی : دیوان اطعمه
بخش ۱۴۱
امروز چو رشته بی سر و سامانم منوچهری دامغانی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۱۰
الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست
فصل ۳۶
هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۵
صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت اقبال لاهوری : پیام مشرق
دلا رمز حیات از غنچه دریاب
دلا رمز حیات از غنچه دریاب فردوسی : پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران
بخش ۸
چو از آفرین گشت پرداخته فلکی شروانی : قطعات
شمارهٔ ۸ - آغاز بداندیشی، فرجام گرفتاری
شاهی که بدو نازد شاهی به جهانداری ظهیری سمرقندی : سندبادنامه
بخش ۳۵ - آمدن دستور ششم به حضرت شاه
وزیر صاحب تدبیر شاه نشان که صایب رای و مصلحت دان بود، پیش شاه رفت و بعد از اقامت مراسم تحیت و تقریر لوازم خدمت گفت: از رای منیر کشور گیر که منبع افاضت اجرام آسمان و مرجع افادت آثار اختران است و با فراست ایاس، کیاست عمرو عاص و با دهای نعمان، ذهن لقامان مجتمع و فراهم دارد و حل کننده مشکلات حوادث و گشاینده معضلات نوایب است، عجب دارم که در حاد ثه ای بدین روشنی و واقعه ای بدین سهلی به غلط می افتد و اباطیل اقوال ناقص عقلی، آفتاب رای جهان آرای او را حجاب تواند کرد تا بر سیاستی بدین عظیمی، بی وضوح دلیل و ظهور یقین، تعجیل فرماید و بر اقتحام واقعه ای بدین شگرفی اقدام روا دارد و فرزندی را که از وی بدل و عوض ممکن نگردد در مقیاس عقل و معیار خرد در موازنه کسی دارد که همه عالم را از او بدل و عوض ممکن است وارزیز مغشوش را بر زر خالص رجحان نهد، از کمال عقل و امعان نظر پادشاه دور است و به فترت رویت و عطلت فکرت نزدیک و اگر این مهم وخیم و حادثه جسیم به نفاذ رسد و بر اسماع سلاطین روزگار گذرد، رای او را به رکاکت و سخافت منسوب کنند و از جوانب و اطراف عالم، مزاحمان و مفسدان سر بر آرند و با یکدیگر موافقت و مطابقت کنند و در ملک و دولت، چشم طمع باز کنند و دست تعرض دراز گردانند و به تقویض ابنیه عالیه دولت و اهدام و اعدام قواعد ملک و ملت کوشند آنگاه توجع و تفجع و تحسر و تاسف موثر و مثمر و مفید و مستفید نباشد و به پادشاه آن رسد که بدان زاهد نادان و عابد ابله رسید از استخارت و استشارت زن. شاه پرسید که چگونه بود؟ فریدون مشیری : از دریچه ماه
با خون شعرهایم
با دیدگان بسته، در تیرگی رهایم رشیدالدین میبدی : ۱۳- سورة الرعد- مکیة
۱ - النوبة الاولى
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان ملا احمد نراقی : باب چهارم
چون برآید از بدان نیکی و از نیکان بدی
در احادیث وارد شده است که «هرگاه خدای تعالی سر بنده را در دنیا بپوشاند، کرم او از آن بالاتر است که در آخرت ظاهر گرداند و اگر در دنیا پرده از آن براندازد، از آن کریم تر است که دوباره در آخرت آن را ظاهر نماید» و نیز وارد شده است که «در روز قیامت بنده ای را بیاورند که گریان باشد خطاب رسد که چرا می گریی؟ عرض کند: گریه می کنم بر آنچه در این روز از عیوب من در نزد آدمیان و فرشتگان ظاهر خواهد شد خداوند عالم می فرماید که ای بنده من تو را در دنیا رسوا نکردم، و حال آنکه تو مشغول معصیت من بودی و می خندیدی، چگونه امروز تو را رسوا می کنم، و حال اینکه معصیت نمی کنی و گریانی» مروی است که «در فردای محشر جناب پیغبر صلی الله علیه و آله و سلم از داور اکبر مسئلت می نماید که محاسبه امت او را در حضور فرشتگان و پیغمبران و سایر امتان نکند، تا عیوب آنها بر ایشان ظاهر گردد، بلکه به حساب ایشان چنان برس که بجز تو و من، دیگر کسی بر آن مطلع نگردد خطاب الهی رسد که ای حبیب من من به بندگان خود از تو مهربانترم، چون تو روا نداری که عیوب ایشان نزد غیر تو ظاهر شود، من روا ندارم که بر تو هم ظاهر گردد و ایشان در پیش تو شرمسار شوند من خود به تنهائی به محاسبه ایشان پردازم، و چنان که بجز من احدی بر عیوب ایشان مطلع نگردد» پس هرگاه عنایت پروردگار در پوشیدن عیوب بندگان تا به این حد بوده باشد، پس ای مسکین غافل، و ای مبتلای به انواع عیوب و رذایل، ترا چه افتاده است که این پرده از عیوب بندگان خدا برمی داری، و سعی در فاش کردن بدیهای ایشان می نمائی، و زبان هرزه خود را به مذمت ایشان می گشائی؟ از خود غافلی که به چه عیوب گرفتاری، و به چه اعمال ناشایسته در کاری اندکی دیده بگشای، و به سراپای خود نظر کن و صفحه ضمیر خبیث خود را مطالعه کن، و چاره از عیوب خود کن. ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها
شمارهٔ ۵۷ - شیر حق علی
تیغ آتشبار شیر حق علی عنصری بلخی : قصاید
شمارهٔ ۴۳ - قصیدهٔ ذیل متعلق به غضائری است که عنصری در قصیدهٔ خود که بدنبال خواهد آمد بانتقاد و خرده گیری از آن پرداخته است
اگر کمال به جاه اندر است و جاه به مال ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها
شمارهٔ ۸۳ - لباس میش
زاهد که بود به زهد، مشهور عطار نیشابوری : بخش چهلم
الحكایة و التمثیل
خاشه روبی بود سرگردان راه ترکی شیرازی : فصل سوم - سوگواریها
شمارهٔ ۳۵ - طایر باغ جنان
ای شهیدی که لب تشنه بریدند سرت را! حاجب شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۸۳
هست مرد را، ترک می بعید عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۶۳
زان گشاید فقع که بگشادی ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۱۰۸ - مردمان لئیم
این ناکسان که کوس بزرگی همی زنند قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۴
از مهره گردون نکشید آن که ستم صوفی محمد هروی : دیوان اطعمه
بخش ۱۴۱
امروز چو رشته بی سر و سامانم منوچهری دامغانی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۱۰
الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست