عطار نیشابوری : بخش چهاردهم
الحکایه و التمثیل
عزیزی گفت من عمری درین کار
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۱۶
هر بلا کز حضرتش ما را بود
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۶
نسوزد دل به آه گرم من چرخ بد اختر را
رشیدالدین میبدی : ۴۱- سورة المصابیح- مکیة
۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ مِنْ آیاتِهِ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ... الآیة کلام خداوندى که ملکش را عزل نیست و جدّش را هزل نیست، عزّش را ذلّ نیست و حکمش را ردّ نیست، او را ندّ نیست و از وى بدّ نیست. خدایى که جز از وى ملک نیست و ملک وى بسپاه و حشم نیست، عزّت وى بطبل و علم و خیل و خدم نیست. پادشاهى که هفت آسمان رفیع ایوان درگاه او، هفت بساط منیع مقرّ خاصگیان او، خورشید عالم آراى چون جام سیماب بحکمت او، هیکل ماه گاه چون نعل زرین و گاه چون درقه سیمین بقدرت او، عالم علوى و عالم سفلى همه نشانست بر وحدانیت و فردانیت او.
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۷۷
زبان و دل و جان به فرمان اوست
سحاب اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۳
این چه دام است ندانم که در آن افتادم؟!
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۶
پای چپ و راست دردمندند به هم
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۶۶
بنمود جمالی به کمالی که چه گویم
سعدی : باب اول در سیرت پادشاهان
حکایت شمارهٔ ۱۱
درویشی مستجاب الدعوة در بغداد پدید آمد حجاج یوسف را خبر کردند بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن. گفت خدایا جانش بستان گفت از بهر خدای این چه دعاست گفت این دعای خیرست ترا و جمله مسلمانان را
سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۱ - در توحید
ای خداوندی که از لطف تو جاه آورده ام
سحاب اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
ای آنکه به جان ز فرقتش سوزی هست
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۲۵
دو ماه پهلوی همدیگرند بر در عید
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۴
غرهٔ ماه مبارک بین که غرا کرده اند
عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۳۸۶
کی دل به جهان بنگرد و ناز و نعیمش
حاجب شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۵۳
هر آنکه واقف دم نیست بی شک آدم نیست
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۳۸
تا به در یوزهٔ راحت طلبیدن رفتم
رهی معیری : غزلها - جلد سوم
آغوش صحرا
عیبجو دلدادگان را سرزنش ها میکند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱۵
فرّاش چمن باد شمالست اکنون
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۸۱
بدیشان نبد ز آتش مهر تیو
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۶۲
ازین دریا که غرق اوست جانم