انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۶۸ - در حق سنقر خاص گوید
تابش رای سایهٔ یزدان نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۲
یک شب نهان ز غیر بر ما نیامدی میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۱
ای زنگ غمت صیقل آیینهی من رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۷۳ - فاتح گیلانی
اسمش میرزامحمد رضی و مشهور به شاه فاتح. مولد و منشأ او رشت و در ملک هندوستان درگشت بود. یک سال در دهلی مانده و بعد به عزم زیارت مکّهٔ معظّمهٔ مشرفّه به جانب حج راند. پس از طیّ منازل قاطعان طریق بر آن قافله ریخته، دست قتل و غارت گشادند و حکیم را به عالم آخرت فرستادند. چهار هزار بیت دیوان دارد. از آن جناب است: انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۶۶
به خدایی که کوه و دریا را جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۶۷۶
امید بود که یار از سر وفا نرود افسرالملوک عاملی : کوروش نامه
خود کشی کامبوجیه
چو کامبوجیه این خبر را شنید سلیم تهرانی : قطعات
شمارهٔ ۱۲ - تاریخ و توصیف بنای اسلام خان
ای خجسته بنا، ز رونق تو نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳
منع نظاره روا نیست تماشایی را میرزا قلی میلی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۷
گل خون بر سر خار مژهام تیز آمد ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰
ای شده چاکر آن درگه انبوه بلند انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۶۴ - در تجدید لقب موئیدالدین مودودشاه
ای برادر نسل آدم را خدی از روی لطف فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۱۷
ما به زیر آسمان مشتی فروزان گوهریم مولوی : دفتر ششم
بخش ۱۱۲ - مقالت برادر بزرگین
آن بزرگین گفت ای اخوان خیر اسیری لاهیجی : ملحقات
شمارهٔ ۱۱
یارم چو بناز و عشوه برخاست مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۱
جمله یاران تو سنگند و تویی مرجان چرا؟ انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۶۳ - خواجه شمس انوری را پوستینی وعده کرده و در فرستادن آن تاخیر نموده بود این قطعه در تهدید وی گفته
شمس بی نور و خواجهٔ بیاصل میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۷
می آمد دی بسان اقبال شهان ملا احمد نراقی : باب چهارم
در اخلاق و مقامات دین
اما کذب در اخلاق و مقامات دین، آن است که ادعای صفاتی چند کند، چون: خوف از خدا و رجا و صبر و شکر و تسلیم و رضا و معرفت و زهد و امثال اینها و اسم آنها را بر خود ببندد و از حقیقت و آثار آنها بی خبر باشد و در او از لوازم آنها اثری نباشد و چنین شخصی نیز کاذب است. مثلا ملاحظه می کنیم که چنانچه کسی از پادشاهی قهار، یا امیری صاحب اقتدار به جهت خیانتی که از او سر زده یا تقصیری که مرتکب شده خائف شود، چهره او زرد و نفس او سرد و خواب و خوراک بر او دشوار و عیش و تنعم بر او ناگوار، خاطر او پریشان، و اعضا و جوارح او مضطرب و لرزان می شود بلکه بسا باشد که ترک اهل دنیا و عیال و مال و منال خود می کند و در ولایات غربت به تنهائی و مشقت می سازد و این همه از خوف و بیم آن کسی است که از او ترسیده و این خوف، خوف صادق و صاحب آن خائف است. شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۳۹
بر یمین و یسار و ارض و سما
شمارهٔ ۱۶۸ - در حق سنقر خاص گوید
تابش رای سایهٔ یزدان نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۲
یک شب نهان ز غیر بر ما نیامدی میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۱
ای زنگ غمت صیقل آیینهی من رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۷۳ - فاتح گیلانی
اسمش میرزامحمد رضی و مشهور به شاه فاتح. مولد و منشأ او رشت و در ملک هندوستان درگشت بود. یک سال در دهلی مانده و بعد به عزم زیارت مکّهٔ معظّمهٔ مشرفّه به جانب حج راند. پس از طیّ منازل قاطعان طریق بر آن قافله ریخته، دست قتل و غارت گشادند و حکیم را به عالم آخرت فرستادند. چهار هزار بیت دیوان دارد. از آن جناب است: انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۶۶
به خدایی که کوه و دریا را جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۶۷۶
امید بود که یار از سر وفا نرود افسرالملوک عاملی : کوروش نامه
خود کشی کامبوجیه
چو کامبوجیه این خبر را شنید سلیم تهرانی : قطعات
شمارهٔ ۱۲ - تاریخ و توصیف بنای اسلام خان
ای خجسته بنا، ز رونق تو نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳
منع نظاره روا نیست تماشایی را میرزا قلی میلی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۷
گل خون بر سر خار مژهام تیز آمد ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰
ای شده چاکر آن درگه انبوه بلند انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۶۴ - در تجدید لقب موئیدالدین مودودشاه
ای برادر نسل آدم را خدی از روی لطف فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۱۷
ما به زیر آسمان مشتی فروزان گوهریم مولوی : دفتر ششم
بخش ۱۱۲ - مقالت برادر بزرگین
آن بزرگین گفت ای اخوان خیر اسیری لاهیجی : ملحقات
شمارهٔ ۱۱
یارم چو بناز و عشوه برخاست مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۱
جمله یاران تو سنگند و تویی مرجان چرا؟ انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۶۳ - خواجه شمس انوری را پوستینی وعده کرده و در فرستادن آن تاخیر نموده بود این قطعه در تهدید وی گفته
شمس بی نور و خواجهٔ بیاصل میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۷
می آمد دی بسان اقبال شهان ملا احمد نراقی : باب چهارم
در اخلاق و مقامات دین
اما کذب در اخلاق و مقامات دین، آن است که ادعای صفاتی چند کند، چون: خوف از خدا و رجا و صبر و شکر و تسلیم و رضا و معرفت و زهد و امثال اینها و اسم آنها را بر خود ببندد و از حقیقت و آثار آنها بی خبر باشد و در او از لوازم آنها اثری نباشد و چنین شخصی نیز کاذب است. مثلا ملاحظه می کنیم که چنانچه کسی از پادشاهی قهار، یا امیری صاحب اقتدار به جهت خیانتی که از او سر زده یا تقصیری که مرتکب شده خائف شود، چهره او زرد و نفس او سرد و خواب و خوراک بر او دشوار و عیش و تنعم بر او ناگوار، خاطر او پریشان، و اعضا و جوارح او مضطرب و لرزان می شود بلکه بسا باشد که ترک اهل دنیا و عیال و مال و منال خود می کند و در ولایات غربت به تنهائی و مشقت می سازد و این همه از خوف و بیم آن کسی است که از او ترسیده و این خوف، خوف صادق و صاحب آن خائف است. شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۳۹
بر یمین و یسار و ارض و سما