مولوی : دفتر دوم
بخش ۱۱ - حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه جهت غریمان بالهام حق تعالی
بود شیخی دایما او وام‌دار
قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۲
چو رویت تازه گل در بوستان نیست
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۲
زاهد همه عمرم به می ناب گذشته ست
اوحدی مراغه‌ای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶۳
بنمای روی خویش، که غیر از تو هر چه هست
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۵۸۷
ای تاب سنبلت زده بر مشک ناب خط
الهامی کرمانشاهی : خیابان چهارم
بخش ۴۳ - کشته شدن ابوخلیق شاعر بدست مختار
بزرگان چمیدند بر پیشگاه
واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۹
گردباد از خودنمایی، روز وشب پا درگلست
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۷۲
بگشای پرده از گل رخسار اندکی
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۲۴۰
نزد ما او خلیفة‌اللّه است
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۵
جایی که از سپند نگردد فغان بلند
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۶۵ - مطایبه
حاجبت رگ ز دست دانستم
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۳
در کوی تو نقش قدمم، حالتم این است
حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۲۵
مجنون در لیلی زد فرهاد در شیرین
مولوی : دفتر پنجم
بخش ۱۷۱ - عزم کردن شاه چون واقف شد بر آن خیانت کی بپوشاند و عفو کند و او را به او دهد و دانست کی آن فتنه جزای او بود و قصد او بود و ظلم او بر صاحب موصل کی و من اساء فعلیها و ان ربک لبالمرصاد و ترسیدن کی اگر انتقام کشد آن انتقام هم بر سر او آید چنانک این ظلم و طمع بر سرش آمد
شاه با خود آمد استغفار کرد
رشیدالدین میبدی : ۸- سورة الانفال- مدنیة
۵ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ این معطوف است باول سورة، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ. وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ اى ما اصبتم و اخذتم من الکفار قهرا و قسرا من شى‏ء قلیل و کثیر. هر مال که غازیان و جنگیان از دست کافران بیرون کنند بجنگ و قهر، آن را غنیمت گویند، و هر مال که کافران از سر آن برخیزند و بجاى بگذارند از بیم مسلمانان، و مسلمانان فراسر آن رسند بى‏جنگ و بى‏حرب، یا ایشان بصلح خود در پذیرند چون خراج و جزیت آن را مال میگویند، و از این هر دو صنف خمس بیرون باید کرد، و آن خمس بر پنج سهم بخشیدن، چنان که خداى گفت جل جلاله: فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ، نام خداى در مفتتح کلام نه از بهر آنست که او را سهمى است، بل که تعظیم راست، و تیمن و تبرک را، و حقیقت آنست که للَّه الدنیا و الآخرة ملکا و ملکا. پس معنى آنست که: فان للرسول خمسه، یک سهم رسول خدایراست، و آن بیت المال است، امروز با مصالح مسلمانان گردانند، چون سد ثغور و ارزاق قضات و مؤذنان و امثال آن، و در خبر است که مصطفى ص آن گاه که از خیبر بازگشته بود فرمود: تا مال غنیمت با هم آوردند قسمت را، و گفت: ردوا الخیط و المخیط فان الغلول نار و عار، آن گه تایى موى بدست گرفت، گفت: انه لا یحل لى من هذا المغنم مثل هذا الا الخمس، و الخمس مردود فیکم، دیگر سهم از آن خمس حق خویشان رسول است، ایشان که از زکوات و صدقات فریضه محروم‏اند، و ایشان بنو هاشم‏اند و بنو المطلب. و هاشم و مطلب پسران عبد مناف‏اند.
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۶
فتنهٔ روز جزا در قدم جلوهٔ اوست
کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۲۱۰
آفتاب منی و ماه همه
محمود شبستری : گلشن راز
بخش ۵۶ - جواب
شراب و شمع و شاهد عین معنی است
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۸
تا سرمه کشد چشم ملامتگر ما را
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹
گیرد شرار عبرت، از بی بقایی ما