سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۰
خیال زلف تو چشمم به خواب میبیند سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰
دستی که حمایل تو بودی پیوست ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۸۹
شمعم که همه نهان فرو میگریم واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۴۶۲
ای از عرق جبین تو صبح بهار دل واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۸
سوی یار از همه پرداخته میباید رفت مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳
ای آنکه ترا همیشه عصیان کار است مسعود سعد سلمان : مقطعات
شمارهٔ ۱۱۷ - ثناخوانی در کوهسار
در کوه پیش کبکان خواندم ثنای تو ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۰
ای چرخ فلک هزار فریاد از تو هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۵
وه! که بازم فلک انداخت به غوغای دگر وفایی مهابادی : غزلیات
شمارهٔ ۳۰
دلبری دارم که در عالم نظیرش کم تر است انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۹
اندوه تو چون دلم به شادی انگاشت امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۷۰
ساقی بیار می که چنان سوخت دل ز عشق غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۸۸ - پیدا کردن توکل معیل
بدان که معیل را مسلم نیست که در وادی شود و اسباب کسب دست بدارد، بلکه توکل معیل جز به درجه سیم نبود. و آن توکل مکتسب است چنان که صدیق می کرد. برای آن که کمال توکل به دو معنی مسلم بود: یکی آن که بر گرسنگی صبر تواند کرد و به هر چه بود قناعت تواند کرد اگرچه گیاه بود. و دیگر آن که ایمان دارد که باشد که روزی وی گرسنگی و مرگ است و خیرت وی در آن است. و عیال را بدین نتوان داشت، بلکه به حقیقت نفس وی نیز عیال وی است. اگر قوت صبر ندارد بر گرسنگی و اضطراب خواهد کرد وی را توکل به ترک کسب نشاید. و اگر عیال نیز قوت صبر دارد و به توکل رضا دهد، هم ترک کسب روا نبود. پس فرق بیش از این نیست که خویشتن را به قهر فرا گرسنگی داشتن روا بود، اما عیال را روا نبود. ابن یمین فَرومَدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۸
تعالی الله چه رویست آن که دارد ترک سیمین بر اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۸۸
الف را ذات یکتا دان که اصل و فرع اشیا شد نیر تبریزی : آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی)
بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
آفرینش را چو فتح الباب شد واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۳۰۶
می پرستان چهره ها از تاب می افروختند هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۷
من نه آنم که دل خویش مشوش دارم فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۸
وقت غم خوش کآتش از باغ و بهارش چیدهایم اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۱۲
تو لایق نکته های باریک نئی
غزل شمارهٔ ۲۰۰
خیال زلف تو چشمم به خواب میبیند سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰
دستی که حمایل تو بودی پیوست ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۸۹
شمعم که همه نهان فرو میگریم واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۴۶۲
ای از عرق جبین تو صبح بهار دل واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۸
سوی یار از همه پرداخته میباید رفت مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳
ای آنکه ترا همیشه عصیان کار است مسعود سعد سلمان : مقطعات
شمارهٔ ۱۱۷ - ثناخوانی در کوهسار
در کوه پیش کبکان خواندم ثنای تو ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۰
ای چرخ فلک هزار فریاد از تو هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۵
وه! که بازم فلک انداخت به غوغای دگر وفایی مهابادی : غزلیات
شمارهٔ ۳۰
دلبری دارم که در عالم نظیرش کم تر است انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۹
اندوه تو چون دلم به شادی انگاشت امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۷۰
ساقی بیار می که چنان سوخت دل ز عشق غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۸۸ - پیدا کردن توکل معیل
بدان که معیل را مسلم نیست که در وادی شود و اسباب کسب دست بدارد، بلکه توکل معیل جز به درجه سیم نبود. و آن توکل مکتسب است چنان که صدیق می کرد. برای آن که کمال توکل به دو معنی مسلم بود: یکی آن که بر گرسنگی صبر تواند کرد و به هر چه بود قناعت تواند کرد اگرچه گیاه بود. و دیگر آن که ایمان دارد که باشد که روزی وی گرسنگی و مرگ است و خیرت وی در آن است. و عیال را بدین نتوان داشت، بلکه به حقیقت نفس وی نیز عیال وی است. اگر قوت صبر ندارد بر گرسنگی و اضطراب خواهد کرد وی را توکل به ترک کسب نشاید. و اگر عیال نیز قوت صبر دارد و به توکل رضا دهد، هم ترک کسب روا نبود. پس فرق بیش از این نیست که خویشتن را به قهر فرا گرسنگی داشتن روا بود، اما عیال را روا نبود. ابن یمین فَرومَدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۸
تعالی الله چه رویست آن که دارد ترک سیمین بر اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۸۸
الف را ذات یکتا دان که اصل و فرع اشیا شد نیر تبریزی : آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی)
بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
آفرینش را چو فتح الباب شد واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۳۰۶
می پرستان چهره ها از تاب می افروختند هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۷
من نه آنم که دل خویش مشوش دارم فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۸
وقت غم خوش کآتش از باغ و بهارش چیدهایم اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۱۲
تو لایق نکته های باریک نئی