شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۱ - غزل یا لغز
بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم
رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۱۰ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ الآیة کلبى گفت: این آیت در شأن وحشى بن حرب و اصحاب وى فرو آمد. چون حمزه را بکشتند، و به مکه بازگشتند، پشیمان شدند بآنچه کردند. فراهم آمدند، و نامه‏اى نبشتند بر رسول خدا (ص) که: چنین کارى بدست ما رفت، و ما از آن پشیمان شدیم، و خواستیم که در اسلام آئیم، لکن از تو شنیده بودیم به مکه، که این آیت میخواندى: وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ، اگر مسلمان کسى است که شرک و قتل و زنا در بار وى نبود، پس ما این همه دربار داریم و کرده‏ایم، اگر نه این آیت بودى ما اتّباع تو کردمانى و باسلام در آمدیمى. پس این آیت فرو آمد که: إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً. رسول خدا این آیت به وحشى و اصحاب وى فرستاد، تا برخواندند. ایشان گفتند: این شرط دشخوار است که اللَّه گفت: وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً. ترسیم که عمل صالح از ما نیاید، آن گه از اهل این آیت نباشیم. ربّ العالمین در تخفیف بیفزود، و این آیت فرستاد: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ. رسول خدا (ص) این آیت بایشان فرستاد، و بر خواندند و گفتند: ترسیم که از اهل مشیّت نباشیم، یعنى که اللَّه میگوید فرود از شرک، گناه آن کس آمرزیم که خود خواهیم. ترسیم که ما از ایشان نباشیم که اللَّه خواهد که ایشان را بیامرزد. ربّ العالمین در کرم بیفزود و این آیت امیدوار بایشان فرو فرستاد: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً. وحشى و اصحاب وى چون این آیت برخواندند، برسول خدا شدند، و مسلمان گشتند. رسول خدا (ص) اسلام از ایشان بپذیرفت.
رشیدالدین میبدی : ۱۴- سورة ابراهیم- مکیة
۴ - النوبة الاولى
قوله تعالى: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ» ابراهیم گفت خداوند من «اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً» این شهر شهرى بى بیم کن، «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ» و دور دار مرا و پسران مرا، «أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ (۳۵)» که بتان را پرستیم.
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۴۵ - در مرثیهٔ جمال الدین اصفهانی وزیر صاحب موصل و وحید الدین عموی خود
جمال شاه سخا بود و بود تاج سرم
واعظ قزوینی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۵۲
بی ترک مال، خنده بلب آشنا نشد
رشیدالدین میبدی : ۳۳- سورة الاحزاب- مدنیه
۵ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ...
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۱
شوریده عشق اگر غم‌آلود شود
رشیدالدین میبدی : ۱۲- سورة یوسف- مکیة
۲ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: «إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‏ أَبِینا مِنَّا» الآیة... برادران یوسف خواستند که قاعده دولت یوسفى را منهدم کنند، و سپاه عصمت را در حقّ وى منهزم گردانند، و بر کشیده عنایت را بدست مکر خود بر خاک مذلّت افکنند، نتوانستند! و با قضاء رانده و حکم رفته برنیامدند! و قد قیل: اطول النّاس حزنا و کثرهم غیظا من اراد تأخیر من قدّمه اللَّه او تقدیم من اخره اللَّه. حلق یعقوب را در حلقه دام محبّت یوسف آویخته دیدند، هر گاه که نزدیک پدر در آمدند او را دیدند نشسته و آن بهار شکفته و ماه دو هفته را پیش خود نشانده و نطع وصال در خیمه جمال وى گسترده، ایشان چنان همى دیدند و از کینه و عداوت بر خود همى بیچیدند، با یکدیگر گفتند: «لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‏ أَبِینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»، پدر ما باین اختیار که کرده که یکى را بده برگزیده از راه صواب دور است، اکنون تدبیر آنست که او را از چشم پدر غائب گردانیم، که هر چه چشم نه بیند دل نخواهد، تا یکبارگى دل بر ما نهد و با ما پردازد، و این مایه ندانستند که هر که همه جوید از همه درماند: من طلب الکلّ فانه الکلّ، اقبال یعقوب بخود بکلیت مى‏خواستند بآن نرسیدند و بجاى اقبال اعراض دیدند چنان که ربّ العزّه گفت: «وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ»، آن گه از سر آن کینه و عداوت از روى تلبیس بر پدر باز شدند و از مکر این آواز دادند که «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ». هیچ دستورى هست اى پدر که این روشنایى چشم یعقوبى را و واسطه عقد خوبى را فردا با ما بصحرا فرستى تا یک ساعت تماشا کنیم؟ از حضرت پدر اجازت یافتند نه بمراد خویش بل بمراد یوسف، که یوسف کودک بود و حدیث نزهت و تماشا بگوش وى رسیده، از پدر درخواست تا او را با ایشان بفرستد. پدر از بهر دل وى دستورى داد، که محبّ همه مراد محبوب جوید و رنج خود بر حظّ وى بگزیند، چون پدر دستورى داد آن عزیز مکرّم را و آن غزال مدلل از کنار پدر بناز بیرون بردند، چون بصحرا رسیدند دهره زهر از نیام دهر بر کشیدند و آن چهره چون خورشید و ماه را در چاه انداختند و جگر یعقوب را بر فراق آن بدر منیر بسوختند، مرغان عالم بخفتندى و ماهیان دریا بغنودندى و ددان بیابان بشب آرام گرفتندى و آن پیر پیغامبر پس از آن آرام نگرفتى و براحت نغنودى.
اوحدالدین کرمانی : الباب العاشر: البهاریات
شمارهٔ ۵۹
شمعا هستی به سوختن ارزانی
یغمای جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲
تا ابر خطت محیط ماه است
اثیر اخسیکتی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰
شبها، ز تو من دور و تو یار دگری
کمال‌الدین اسماعیل : قصاید
شمارهٔ ۱۵۲ - و قال ایضاً
صد غمّاز مجد عبّادان
امیر معزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷
سرو روان چو کوه به کردار ماه کرد
قطران تبریزی : مقطعات
شمارهٔ ۱۱
ای آنکه چون تو زیر فلک شهریار نیست
ملا احمد نراقی : مثنوی طاقدیس
بخش ۲۵ - بیان در رنج سلاطین و حکام
روز و شب مشغول پاس خویشتن
کمال‌الدین اسماعیل : قطعات
شمارهٔ ۲۱۹ - ایضا له
مرا گفتند مولانا چنین گفت
نیر تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱
سالها گوشه غم بود دل ریش مرا
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۴۴
از عزیزان سال دل کردم
جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۰
سررشتهٔ امل همه ای دل به دست تست
یغمای جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۳
ساقی از جام طرب داد شرابی دوشم